سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        غزل تنهایی

        شعری از

        اسمر شجاعان

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ ۰۰:۰۲ شماره ثبت ۱۹۹۱۸
          بازدید : ۶۱۱   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسمر شجاعان

         
        غزل تنهایی

        گوشه ی تنهاییَم را هیچ کس معنا نکرد
        یک غزل با قافیه در دفترم پیدا نکرد
        خنده کردم بی جهت با خود که شاید بنگرد
        با نبودم در دلش چشم مرا دریا نکرد
        پیش رویش من زنی دیوانه بودم در عجب
        بین آدمهای عاقل او مرا رسوا نکرد
        از خودش دورو به من نزدیکتر شد دوریَش
        هر که بود با من چُنین کرد لیک او تنها نکرد
        تشنه چون ماهیِ کم آبِ گُلی در عمق حوض
        رحم بر ویرانه های خشکیِ صحرا نکرد
        گفت با من که جوانی،خام و کور و ساده لوح
        پیر کردم گیسوان را بی حیا غوغا نکرد
        دردِدل با یاس خانه کار هر روزِ من است
        گوشه چشمی از محبت هم به این لیلا نکرد
        خواستم تا حلقه وار دورِ تَنش ماری شوم
        آنقدر مغرور بود رو بر منِ شیدا نکرد
        بس نمک پاشید بر روی دل و اندیشه ام
        آتش کوه دنا و شوریِ دریا نکرد
        دوختم چشمان خود را بر نگاه نافذش
        چون سرِ سوزن مدارا عاقبت با ما نکرد
        هر زمان فکر جدایی در سرش طغیان نمود
        هرگز او در کار خیر امروز یا فردا نکرد
        تهمت دزدی به اشعارم چنانم کرد که هیچ
        کوره ی آجر پزی با سنگ آتش زا نکرد
        بعد مدتها که وجدانش به درد آمد،دریغ
        بین گندم زار هم آخر مرا پیدا نکرد
        اسمرشجاعان
        جمعه 92/8/3
        2/8نیمه شب
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4