يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر مهسا اربابی (افسانه)
آخرین اشعار ناب مهسا اربابی (افسانه)
|
بی وفا رفتی دلم خاموش شد با رفتنت
این سکوت سخت آمد چتر ویرانگر گشود
بعد از تو غصه شد هم خوابه ام
خشمگین و سرد
سایه ای سنگین، خاطری ناشاد، خاطرم آلود.
قناری از غمت غمگین و افسرده مرده بود
بوی مرگ از لابلای شاخه های خشک باغ
در فضا پیچید،
سرو را خشکاند،
باغ دل ویرانه ای شد لانه جغد و کلاغ!
شور شعرم خشک شد وقتی تو رفتی ، خشک شد
آه حسرت همچنان از آتش هجران تو ست
من چه کردم خود نمی دانم ، تو رفتی
این پریشان همچنان دیوانه و مجنون و سرگردان تواست
من ترا چون روح باران دوستت دارم هنوز
ماه می داند چه از هجرت کشیدم بی وفا
مهربانی ات غرورم را شکاند
من به عمرم سنگدل چون تو ندیدم!
چه کنم بعد از تو با غلیان احساسم دلا
بید مجنون گیسوانش را به دست باد داد
من دلم را،
این شکسته را،
صید غمها را،
چه کنم بعد از تو دیگر عشق بر این دل مباد
آرزوهایم همه خفتند بعد از رفتنت
من تهی گشتم ز خوبی ، از تو ، از احساس پاک
من پر از امید بودم چون شفق زیبا و شاد
من هم اینک هم سیه دل ، خسته و خاموش و خاک
81/5/4
م.اربابی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.