سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 27 آبان 1404
    28 جمادى الأولى 1447
      Tuesday 18 Nov 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

        سه شنبه ۲۷ آبان

        کودک پیر

        شعری از

        سید محمد اقبالیان

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴ ۲۰:۴۰ شماره ثبت ۱۴۱۹۶۳
          بازدید : ۲۰۳۴   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید محمد اقبالیان

        صدای ارسالی شاعر:
        آن روزهای دور و رویا گونه را در یاد داری ؟
        ای کودک پیر از شقاوتهای این شب های با رویا غریبه
        آن روزها آخر کجا رفتند کودک ؟
        در ورطه های دور اعماق کدامین خواب سنگین
        بیچاره کودک
        گم کردی آن روزان سرشار از خدا را ؟
        آ ن کوچه های خاکی سرشار از عطر گلان نوبهاری
        گم شد کجای دشت شب
                                       ای کودک پیر ؟
        در متن سربی کدامین روز ابری
        از یاد بردی
        آن دلنشین شب های لبریز از صفا را ؟
        آخر کجا خاموش شد
        آن روحپرور،مهربان آوای مادر؟
        یا آن حضور امن رفتار پدر
        آخر کجا ؟بیچاره کودک
        ماندی در این بیراهه ها ،گمراهه ها
                                                     تنهای تنها
        دیگرندیدی کودک تنهای معصوم
        دیگر ندیدی بعد از آن ایام سرشار از کرامت
                                                                  یک نگاه آشنا را
        در شرشر باران طراوت را ندیدی از پس آن روزگاران
        خورشید تابان سرد شد در انجماد قلب فرزندان آدم
        دیگر میان بوسه ها طعم تمنا را ندیدی.
        بس سالها سرد و سیاه و بی ترنم
        از پیش چشمانت گدر کردند و رفتند
        پیری شدی تنها و تلخ و بی تفاوت
        با یک نگاه سرد و بی احساس دایم
        در انتظار جملۀ پایانی این قصۀ تلخ
        خیره گذشت روزها را می شماری
        در سینه ات هر چند قلبی خسته میکوبد به دیوار
        اما تو دیگر آن تپش های بلند و نا شکیبا را ندیدی .
        آخر کدامین دیو یا اهریمن از اعماق دوزخ
        با زهر تاثیر طلسمی اینچنین مرگ آور و مسموم و تاریک
        آشفت و ویران کرد و بر خاک سیه کوفت
        قصر قشنگ آرزوهای بلند و دلربا را ؟
        ای کودک پیر از شقاوت های این آشفته ایام
        بر تو چه روزان سیاه وسرد و تاریکی گذشتند ؟
         
                                                                                          پاییز 1404 تهران
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        ۱۳ روز پیش
        خندانک
        درود بر شما
        بسیار زیبا ولطیف بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۳ روز پیش
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و سرشار از احساس بود خندانک
        بهروز چارقدچی (مجنون)
        ۱۳ روز پیش
        جناب اقبالیان
        درود بر شما
        شعر بسیار زیبایی سرودید
        پایدار باشید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۱۲ روز پیش
        درود دوست ادیب
        بسیارزیباست

        🌷🌷🌷🌷🌷🌷
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1