عشقِ تر ..

به نام چاشنی بخش زبانها
حلاوت بخش معنا دربیانها

درود بر شما جناب دکتر مهدی پور بزرگوار شاعر توانمند انجمن ناب

شعر زیبایی از قلم خوبتان خواندم
مثل همیشه زیبا وپرمعناست
با اجازه تون چند خطی بر شعر زیباتون نوشتم
شعری که مایه هایی از عرفان وفلسفه در آن به قوت به دیده میشه...
🌼شعرهای شما همیشه عمیق و حکیمانه و سرشار ازمعناست حتی عاشقانه هاتون واین شعر هم یک سلوک عاشقانه ی زیباست که بر دل مخاطب نشسته

🔶️وزن شعر: اگر اشتباه نکنم فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) می باشد

✅️شعر سرشاره از تصاویر و ترکیبات تازه وبکر
مثلا دربیت دوم ترکیب شبنم گستاخ خیلی قشنگه هم شبنم ایهام داره وهم شاعر بسیار زیبا به اون شخصیت داده
ویا دربیت پنجم لوح روشنگر زیباست و پرمعنا ...
🌼دربیت ششم آتش ایمن وخاکستر خیس
درواقع یک تناقض زیباست آتش دراصل ایمن نیست ولی وقتی که سخن از عشق باشد اوضاع فرق می کند ....
تمام ابیات سرشار ازآرایه های ادبی هم هست مثل تضاد ،ایهام ، تشبیه و شخصیت بخشی با ردیفی جالب و جدید و هربیت شعر کلی حرف دارد ودارای مفاهیم عرفانی متنوعی است
🔷️مثلا دراین دوبیت:

پاک سازم صورتِ خود را شبیه آینه
تا شود در سینه‌ام دل لوحِ روشنگر چنان

تطهیر ظاهر برای انعکاس حقیقت در دل
در اصل که دل پاک باعث میشه ظاهر هم پاک و نورانی وزیبا دیده بشه ولی دراینجا برعکس آمده که حتما شاعر مقصود دیگه ای داشته که من مخاطب خوب آنرا درک نکرده ام

🔷️بیت آخر هم که دیگه شاعر کل حرفش را درآن زده رسیدن به سکوت بسیار پرمعناست
درواقع از زوال واندوه شعر آغاز میشه و از رنجها عبور میکنه وبه سکوت وآرامش میرسه درببت آخر ....
✅️🔶️پیام کلی شعر هم این است که شاعر می خواهد بگوید مسیر عشق رنج دارد و در آخر هم به سکوت می کشه و با وجود این رنج بازهم زیباست
اگر بخواهم کل شعر را واکاوی بیت بیت کنم کلی حرف داره هربیتش وبه همین مقدار بسنده می کنم ...

🔵🔶️و اما باوجود همه ی این زیبایی ها به نظرم اگر کمی سختگیرانه نگاه شعر کنیم دربرخی جاها شاعر نتوانسته آنطور که باید معنا را منتقل کنه وکمی دچار پیچیدگی معنایی شده برخی از ابیات و انگار نسبت به اشعار دیگر استاد کمی دچار تصنع بیشتری شده و مخاطب کمی گیج میشود ....
و آنجور که باید مثل دیگر آثارشان روان نیست چه از نظری وزنی دربرخی ابیات کمی سنگین شده چه ازلحاظ تصویری که همین دریافت معنا را برای مخاطب کمی مشکل کرده

با آرزوی سلامتی وموفقیت بیشتر برای جناب مهدی پور مرا خواهند بخشید اگر آنطور که باید حق قلمشان را ادا نکردم

بسمه تعالی

با سلام و عرض ادب خدمت اساتید معزز و فرهیختگان ارجمند شاعر و شعر دوست

چند خطی در خصوص شعر (عشق تر) از دکتر جواد مهدی پور می نویسم. غزل به نظر می رسد روایتی از فصل پاییز باشد اما شاعر از همان آغاز از روایت سطحی فاصله می گیرد و سعی دارد از پدیده های به ظاهر سطحی برداشت عمیق داشته باشد و از فضای شعر طبیعت گرا را به شعر تعلیمی برسد.

باغبان بگذاشت از غم دستِ خود بر سر چنان : شاعر به دنبال نشان دادن وضعیت ناگوار موجود و ریشه یابی و چاره جویی است. در این مصرع وضعیت ناخوشایند موجود را به برگ ریزان پاییز تشبیه می کند و درابیات بعدی ریشه یابی و چاره جویی را دستور کار قرار می دهد.

صاف کردم سینه ی خود را به آهِ آتشین / تا نخواهم نورِ ماه و پرتوی اختر چنان : شاعر از غم خود درس می گیرد و چاره را در نخواستن پیدا می کند. نور ماه و پرتوی اختر چنان در این بیت می تواند نماد آرزوهای درازی باشد که انسان را به بیراهه می کشاند. این تاویل ممکن است تطابق داشته باشد که در پاره ای از آیات و روایات طول امل (آرزوهای دراز) نهی شده است. شکی نیست که آرزو انگیزه ای است محرک و مثبت و سازنده است اما این آرزوهای دور و دراز که انسان را از مسیر عقلانیت خارج کرده و وارد راه های خلاف می کند، منفی و مخرب است و مورد نهی.

در بیت بعدی (چون گُهر کن سینه ی سختِ صدف را چاک چاک/تا نخوردی سیلیِ دریای بی لنگر چنان) می تواند به معنی توصیه به سخت کوشی و تلاش باشد.

بیت بعدی (پاک سازم صورتِ خود را شبیه آینه / تا شود در سینه ام دل لوحِ روشنگر چنان) می تواند به همانندسازی صورت و سیرت و تاثیر این دو بر هم اشاره داشته باشد لذا به امید رسیدن به صفای طینت، آراستگی ظاهری نیز ضروری به نظر می رسد.

بیت (پشتِ دست اش را به دندانِ ندامت می گزد / گوشِ هر کس شد به حرفِ نیکخواهان کَر چنان) می تواند توصیه به نصیحت شنوی از نیکخواهان داشته باشد و در ریشه یابی از وضعیت نامطلوب موجود، گوش ندادن به نصیحت خیرخواهان ریشه مشکلات فعلی باشد.

چشم با گل باز کن با شبنمِ گلشن ببند / با سبکروحان کنی تا زندگی را سر چنان : بسیار بیت زیبایی است چرا که تمثیل بسیار زیبایی است. همنشینی با سبکروحان و آن ها که ساده زیست و سبکبال هستند و غمِ داشته ها و نداشته ها را ندارند و دل خوش به مشیت الهی دارند، همنشینی با ایشان تمثیلی است از چشم با گل باز کردن و با شبنم چشم بستن (وجه شبه : سبکبالی)
سایه ای از دولت بیـدار در میخانه نیست/تا نباشم روز و شب با خواب همبستر چنان : این بیت به عقیده بنده شاهکار است و رسیدن به عمق مطلب شاید به سادگی ممکن نباشد. (دولت بیدار) می تواند طیف وسیعی از معانی را دربربگیرد و حتی نقد سیاسی و اجتماعی نیز محسوب شود چرا که در پیشینه ادبی در شعر حافظ می خوانیم : (سحرم دولت بیدار به بالین آمد/گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد) که اشاره به آمدن شاه شجاع، شاه ممدوح حافظ علیه الرحمه دارد. لذا نبودن سایه ای از دولت بیدار می تواند کنایه ای از اوضاع نا به سامان مملکت گردانی باشد.

در پایان شاعر در مسیر بی سخن پیگیر تعلیم می شود. به همین اندازه بسنده می کنم. با آرزوی سلامتی و تندرستی برای همه عزیزان