توی حال بیخیالی
وقتی میخندی چه عالی
هی ورق میخوره چشمات
مثل تقویم جلالی
میدونستی که دلم رفت ؟
من شدم مست و هوایی ؟!
چون شدم جلد نگاهت
توی شبهای بهاری
عشق تو مثل جنونه
انگاری جام شرابی
که اگه نخورده باشم
زندگیم رو به تباهی
«من دلم یه بوسه میخواد
از لبای گل اناری»
جسم من رو به تباهی
روح من سر دوراهی
سر میره نگاهم از اشک
توی خلوت سیاهی
دل من میکشه فریاد
مثل یه کفتر چاهی
وقتی که نباشی پیشم
کارم اینه! شب بیداری
سر رو زانو که میزارم
انگاری ماهی بلوری
چشماشو میبنده از غم
بغضشم ابر بهاری
«من دلم یه بوسه میخواد
از لبای گل اناری»
این روزا دستام که خالی
آرزوهامم خیالی
تو میدونی که دلم رفت
پی اون چشمای آبی
وقتی خوندی شعر حافظ
توی اون کافه رومی
من حواسم پی چشمات
حتی اون لحن کتابی
سرد سردم بازم امشب
تو بگو قطب شمالی
اگه تو نباشی پیشم
عشق من! خواهی نخواهی
«من دلم یه بوسه میخواد
از لبای گل اناری»
تو بگو حالا کجایی ؟
ماه من ابرو هلالی
که بشینم به تماشا
با یه حال بیخیالی
روز و شب سرد و پوشالی
روبروم یه تخت خالی
چی میشد که باشی پیشم
چشم آهویی؛ مو مشکی
میشینم گوشه ی دنجی
با زبون بی زبونی
تو دلم میگم: چه عشقی !
حس ناب سرنوشتی
«من دلم یه بوسه میخواد
از لبای گل اناری»
قلمتان نویسا🙏🌺