سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 27 آبان 1404
    28 جمادى الأولى 1447
      Tuesday 18 Nov 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

        سه شنبه ۲۷ آبان

        شاعر مُرد

        شعری از

        مهدی احمدی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۴۱۴۱۸
          بازدید : ۲۲۵   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی احمدی
        آخرین اشعار ناب مهدی احمدی

        شاعر هنوز شاعر گمنام بود و مرد
        شعرش هنوز مختصری خام بود و مرد
        شاعر کسی نبود؛ نه مالی، نه مکنتی
        عضو زباله دانی ایام بود و مرد
        در روزنامه عکسی از او چاپ کرده اند
        با حرف های مفت که ناکام بود و مرد
        وقتی که مرد، دختر همسایه مزه ریخت:
        «طفلک! بمیرم آخ! چه آرام بود و مرد»
        آرام بود؟ گرچه صدایش گرفته بود
        روی لبش ولی پر دشنام بود و مرد
        عاشق نبود؟ بود؛ نگاری نداشت؟ داشت
        عشقش فقط معطل یک گام بود و مرد
        هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
        پس آن که مرد عمۀ بابام بود و مرد؟
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمدرضا آزادبخت
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        حضور پرباری در ناب داشتید خندانک خندانک
        آفرین‌تان خندانک خندانک
        پخته و سلیس خندانک خندانک
        درود بر شما خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بزرگوار خندانک
        مجتبی رحیمی
        حدود ۱ ماه پیش
        به نام خدا
        خدمت استاد بزرگوار، جناب آقای مهدی احمدی، سلام و احترام عرض می‌کنم.
        این غزل، مرثیه‌ای است تلخ بر شاعر گمنامی که در انزوای روزگار جان سپرد و "دشنامِ لبِ بسته"اش، فریادی در خاموشی شد. این تقابل ژرف میان مرگِ آرام و عشقِ معطل، تصویری از جامعه‌ای است که هنر را تنها در گور می‌ستاید.
        همواره بر این باورم که نقد ادبی، بیش از آنکه حکم صادر کردن باشد، در حکمِ گفتگویی صمیمی و فاخر میان دو ذوق است؛ گفتگویی که هدفش نه تخطئه، که واکاوی جان‌مایه‌ی یک اثر و کمک به پالایش گوهر ناب کلام است. با این رویکرد، در محضر غزل درخشان شما، «شاعر مُرد»، به تأمل می‌نشینم.
        از همان نخستین برخورد، زاویه‌ی دید مرکزی شعر برای من بسیار جذاب و گزاینده بود. این اثر، نه یک سوگ‌نامه، بلکه یک بیانیه‌ی تلخ اجتماعی است که با چاقوی طعنه، شکم بی‌اعتنایی مزمن جامعه را نسبت به هنر و هنرمند گمنام می‌دَرَد. من نقد را با رویکرد فلسفی-اجتماعی آغاز می‌کنم، چرا که شعر شما در عمق خود یک پرسش اگزیستانسیل است: «ارزش هستی هنرمندی که پیش از شهرت، محو می‌شود، کجاست؟»
        در باب محتوا و اندیشه، شعر شما از آن دست کارهاست که با طعنه‌ای تلخ، به سرنوشت شاعر گمنام و بی‌اعتنایی جامعه اشاره می‌کند؛ لحنش گزنده است اما در عمقش، غمِ خاموشی موج می‌زند. شاعر به زیبایی نشان می‌دهد که زندگی یک هنرمند فقیر (آنکه "نه مالی، نه مکنتی" داشت) تا پس از مرگش، تنها یک تیتر روزنامه‌ای با «حرف‌های مفت» است. این "سوهِ تَلَف" شدن استعدادهای نادیده، تمی کهن اما همواره تازه است که شما با بیانی امروزی و صریح به آن پرداخته‌اید. بیت «عضو زباله‌دانی ایام بود و مرد» از نظر من، اوج ایجاز در نمایش فقر، حقارت و گمنامی است.
        اما شاهکار ساختاری شعر در بیت آخر رقم می‌خورد:
        «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق / پس آن که مرد عمۀ بابام بود و مرد؟»
        این بیت، عالی است— هم از نظر ضربه‌ی معنایی، هم از نظر چرخش نگاه. این برگشت ناگهانی به طنز هجوآمیز، شعر را از فضای سوگواری خشک بیرون می‌کشد و تبدیلش می‌کند به نقدی اجتماعی با چاشنی شوخ‌طبعی سیاه. این شیوه، که در مکتب ادبیات نقدگرا و حتی تا حدی در غریب‌سازی فرم، جایگاه خود را دارد، با ایجاد یک شوک معنایی ناگهانی (مغافصه)، خواننده را وادار به بازنگری در کل ابیات پیشین می‌کند. این طنز، نه صرفاً برای خندیدن، که برای تلخ کردن دهان جامعه از تلخی این مرگ‌های روزمره است.
        در بخش زبان و بیان، نکته‌ای ظریف در بافت زبانی شعر شما وجود دارد که باید به آن توجهی عمیق کرد. در شعر، بین زبان ادبی فاخر («عضو زباله‌دانی ایام») و زبان روزمره و حتی عامیانه («دختر همسایه مزه ریخت» و «عمۀ بابام بود») رفت‌وبرگشت‌های هوشمندانه‌ای دیده می‌شود که اگرچه نقد پیشین به آن اشاره کرده، اما من آن را دقیق‌تر می‌بینم. اگر قصد شاعر، ایجاد یک رستاخیز زبانی بوده و می‌خواسته با این ناهم‌سطحی، تضاد میان «شأن هنر» و «واقعیت زندگی هنرمند» را به نمایش بگذارد، این دوگانگی کاملاً موفق عمل کرده و گزندگی لحن را دوچندان کرده است. یعنی دوگانگی لحن در اینجا نه یک ضعف، که ابزاری برای نقد است.
        با این حال، به عنوان پیشنهادی سازنده، می‌توان در بازنویسی‌های آتی، این رفت‌و‌برگشت را کنترل‌شده‌تر کرد. در بیت «آرام بود؟ گرچه صدایش گرفته بود / روی لبش ولی پر دشنام بود و مرد»، لحن به سمت جدیت درونی متمایل می‌شود، در حالی که در ادامه با «دختر همسایه مزه ریخت»، ناگهان به طنز سیاه باز می‌گردد. اگر شاعر تصمیم بگیرد شعر کاملاً از منظر طنز سیاه و با لحنِ خونسرد و گزنده‌ی جامعه روایت شود، و به‌جای جدیتِ همدردانه، از زبانِ سطحی و بی‌تفاوت استفاده کند، اثر خیلی کوبنده‌تر می‌شود و پیوستگی لحنی بیشتر خواهد شد.
        و اما در باب ساختار و موسیقی: وزن عروضی شعر شما بر «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» استوار است و تسلط عروضی شاعر در مجموع کاملاً قابل‌تحسین است و ردیف «مُرد» هم به عنوان لنگری موسیقیایی و معنایی در تمام ابیات زوج به خوبی عمل کرده. از نظر هجایی، همان‌طور که در نقد شما آمده، تنها در چند مصرع (مانند «دختر همسایه مزه ریخت» یا «گرفته بود») اندکی فشردگی هجایی حس می‌شود که این نقص فنی با خوانش محاوره‌ای برطرف می‌گردد و لطمه‌ی جدی نمی‌زند. اما شایسته است که در ویرایش نهایی، جمله‌ها با گوش وزنی دقیق‌تری چیده شوند تا تکیه‌های گفتاری کاملاً با وزن کلاسیک یکی شوند؛ این وسواس در آفرینش فرم، همان چیزی است که «بوآلو» آن را «بازتراشیدن» می‌خواند.
        در مجموع، شعر «شاعر مُرد» از لحاظ اندیشه و زاویه‌ی دید، اثری ارزشمند و قابل تأمل است؛ طنز تلخ و نیش‌دارش یادآور طعنه‌های صائب در مواجهه با اجتماع زمانه و گزندگی بعضی غزل‌های انتقادی معاصر است. تنها کافی است شاعر تکلیف خود را با دامنه و شدت ناهم‌سطحی لحن مشخص‌تر کند تا همین «شاعر مُرد» به شعری زنده‌تر، منسجم‌تر و کوبنده‌تر بدل شود.
        با آرزوی درخشش‌های روزافزون برای قلمتان.
        باشد که این آینه‌ی سیاه، وجدان خفته‌ای را بیدار کند.
        قدح
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب رحیمی
        نقدی ارزشمند بر شعری دغدغه مند

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک خندانک
        درود بر شما استاد گرامی خندانک
        ارسال پاسخ
        سید موسوی (نوریان)
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک خندانک خندانک
         محسن حسینی پور
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام
        زیبا دلنشین سر راست پاینده باشید
        مریم رمضانی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب احمدی بزرگوار!

        بدیع و زیباست؛ زبان طنزآمیز و گزنده که
        نقد دارد بر بی مهری جامعه نسبت به هنرمندان با پایانی شوخ‌طبعانه! خندانک خندانک خندانک

        درود بر شما!
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب احمدی گرامی خندانک
        درود بر شما به این می گویند طنز درست خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب احمدی
        خیلیعالی
        مرحبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب رحیمی
        نقدی ارزشمند بر شعری دغدغه مند
        خندانک خندانک
        خندانک
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        درودی دو باره جناب احمدی
        خندانک خندانک
        خندانک
        ردیف را مَرد هم بخونیم آب از آب تکون نمی خوره خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        میکائیل نجفی(سراب )
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما..
        زیباااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        مرتضی میرزادوست
        حدود ۱ ماه پیش
        هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
        پس آن که مرد عمۀ بابام بود و مرد؟

        سلام و عرض ادب جناب احمدی بزرگوار
        خیلی زیباست و بامفهوم
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1