سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      انکار سوفسطایی

      شعری از

      مهدی محمدی

      از دفتر بوی خیال نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۴۱۲۶۷
        بازدید : ۳۶۷   |    نظرات : ۵۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهدی محمدی

      تفسیر چوب چیست
      فراری دادن دشمن
      ادب کردن دوست
      یا آتش زدن خود... ؟!
       
      گاهی مثل چوب خشکم می زند
      بی آن که تفسیر خود را بدانم
      گاهی در نرمش، تمام استخوان هایم می شکند،
      باورم ترک برمی دارد؛
      چرا باید جزیی جدا افتاده از جنبش جنگل باشم؟
      وقتی میز و صندلی این قدر زیباست؟!
      این قدر جذاب؟!
      که بپرسم،
      آیا خودِ نیافته هم گم می شود؟!
       
      می توانم همه چیز را از نو بنویسم
      مثل مداد؛
       
      می توانم رویایی جا مانده در تصویر قاب باشم؛
       
      یا بی تعلل شناور روی آب،
      مقصدی به ناکجا؛
       
      آن طرف،
      دوست دارم در دروغ های پینوکیو سهیم باشم
      خودم را خیلی ساده گم کنم؛
      پشیمان،
      به دنبال تو دریا را بشکافم
      تو که مرا پیدا کنی...
       
      گاهی عشق تو به من شمایل خدایی می دهد!
       
      می دانی...
      بارها خود را از زبان آینه شنیده ام
      تلخ با هزاران وقفه.
      میراث نیاکان من، رنج مزرعه است
      عرقی ست که زیر نور آفتاب می سوزد
      تا غم نان فارغ باشد از
      درک عشق.
      تو اما بدون توصیف من هم زیبایی.
       
      ملائکه از عرش خدا، مرا صدا می زنند
      و من باید قصه ی دیگری ببافم
      برای گره زدن خودم به تو!
       
      تو را از خود می رانم
      -بدون چوب دست-
      و دوباره هذیان می گویم و می سوزم
      تب و لرز
      شاید مجازات سنگینی باشد
      برای چوبی که
      دلیلِ خشکیِ خود را نمی داند...
      ۱۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      حدود ۱ ماه پیش
      ارزیابی شعر«انکار سوفسطایی» همراه با نسخه سفارشی .

      در ادامه ارزیابی کلی و نکته‌محور ارائه می‌شود.

      1) فضای کلی و فضای معنایی

      - فضـا و نگرش: فضای شعر تردیدآلود، پرسشگری و تمایل به بازنگری در مبانی معرفت است.

      حضور مفهوم «انکار»، ترجیحاتِ ژرف درباره حقیقت و کنش‌های انسانی در برابر ابزارها و استعاره‌های طبیعی/نمادین دیده می‌شود.

      - دغدغهٔ هدایتی: شعر به جای ارائه پاسخ‌های صریح، با طرح سوال‌های متوالی، مخاطب را به پشتِ صحنهٔ زبان و معنا می‌کشاند و از طریق این پرسش‌ها قصد دارد سطح اتکاء به تلقین‌های معمول را کاهش دهد.

      - برخورد با زبان و حقیقت:

      حضور واژگان و ترکیباتی که به نظر می‌رسد در پی توضیح و بازتعریفِ «چوب» است، نشان می‌دهد که زبان خود نیز موضوعاً مسأله‌دار است و پرسش از کارکرد زبان در شکل دادن به واقعیت مطرح می‌شود.


      2) تصاویر و استعاره‌ها
      - «انکار سوفسطایی» و «تفسیر چوب»: ترکیبی از عمق تاریخی با استعاره‌های روزمره. چوب به عنوان نماد قدرت، ابزار کنش یا ضربه، اما همچنین استعاره‌ای برای خشکی، بی‌روحی یا بی‌ثباتی وجودی است.

      - «چوب خشک می‌خورد»، «خشکیِ خود را نمی‌داند»:
      این تصاویر جسمی-فیزیکی به دغدغهٔ هویتی بدل می‌شود؛ در اینجا جسم و وجود به درد/خشکی و بی‌جا افتادگی تعبیر می‌شود.

      - ارجاع به «دروغ‌های پینوکیو» و «دستور می‌داد» و «دکمه‌های زبان: آینه»:
      این عناصر، بافتی سمبلیک پیدا می‌کند که در آن حقیقت، دروغ، ساختار قدرت و نمایش خود را دوباره بازتعریف می‌کند.

      - ترکیب انسان-طبیعت-ابزار: جنگل، درخت، چوب و ابزارهای اجتماعی (میز، صندلی، دستور) همزمان هم طبیعی‌اند و هم نمادهای اجتماعی-قدرتی. این تقابل می‌تواند محور عبور از شخصیتِ منفرد به جامعه/تاریخ باشد.

      3) زبان، موسیقی و سبک
      - زبان شاعرانه با بار ذهنی بالا است و از ترکیباتی نامدار، استعاره‌های پیچیده و ترکیب‌های پرسشی بهره می‌برد.

      - استفاده از پرسش‌های پی‌درپی
      (چه، چگونه، آیا)
      به شکل منظم، موسیقی داخلی شعر را حفظ می‌کند و خواننده را به تعمق فرا می‌خواند.

      - لحن غالباً جدی و تأمل‌آمیز است.

      4) مضمون‌ها و پیام‌های پنهان
      - آگاهی از قدرت و محدودیت زبان: پرسش از اینکه «انکار سوفسطایی» چگونه ممکن است ما را درکی دقیق‌تر یا نادرست از واقعیت بدهد.

      زبان به بازیچه‌ای می‌ماند که هم واقعیت را می‌سازد و هم از آن ره می‌برد.

      - تضاد بین آزادی و بندگی:
      بندگی به شکل استعاری در قالبِ «برای عشق» یا «برای بیان حقیقت» مطرح می‌شود؛
      این بندگی می‌تواند هم منبع نیرو باشد و هم بستری برای محدودیت و خشونتِ داخلی.

      - یاد و میراث: اجزاءِ همچنان‌درحال‌حاضر مانند «میراثِ نیاکان» یا «دستور می‌دهد» به گذشته و قدرت‌های تاریخی اشاره می‌کند که بر خودِ حالِ فرد اثر می‌گذارند.

      - خودبازآفرینی و نقاشیِ دوبارهٔ هویت: جملات «می‌توانم همه چیز را از نو بنویسم» و «من تنها با زبانِ ذهنم وجود پیدا می‌کنم» فرایندِ بازنگری در خود را برجسته می‌کند.

      👈5) نقاط قوت کلیدی
      - غنای نمادشناختی بالا: استفاده از چوب، آینه، پینوکیو، تابوها و نمادهای زبانِ اجتماعی به غنا و لایه‌دار بودن اثر کمک می‌کند.
      -👈 تنوع تصاویر: از عناصر روزمره تا استعاره‌های فلسفی، از جسم تا ذهن، از فرد تا تاریخ را درهم می‌آورد و یک فضای چندلایه پدید می‌آورد.
      - 👈پرسشگریِ منسجم: به جای پاسخ‌گوییِ قاطع، شعر با پرسش‌گریِ مداوم، فرسایشِ معانی و دعوت به تأمل را اولویت می‌دهد.


      6) نقاط قابل بهبود و پیشنهادها

      - 👈انسجام معنایی و پیوستگی خطی:

      به دلیل تنوع تصاویر و تصاویر پیچیده، گاهی رابطۀ معنایی بین برخی ابیات مبهم است.

      👈افزودن خطوط پیوندی یا تقویت موتیفِ مرکزی می‌تواند خوانش را روان‌تر کند.

      - 👈وضوح نسبت به محور مرکزی:
      شعر می‌تواند یکی دو محور کلیدی (مثلاً پرسش از کارکرد چوب به عنوان نماد قدرت و خشونت، یا بازتابِ خود-بازنویسی) را تقویت کند تا پیام اصلی روشن‌تر شود.

      -👈 توازن تصاویر با زبان:
      برخی استعاره‌ها بر دامنهٔ مفهومی می‌افزایند اما ممکن است خواننده را از حسِ هم‌سازی دور کنند. تنظیم هوشمندانهٔ میزان استفاده از استعاره‌های پیچیده به نفع وضوح معنایی است.

      - 👈ریتم و ساختار: با وجود آزادیِ فرم، می‌تواند با برخی تکرارهای سازدار یا تقسیم‌بندی بهتر ابیات، موسیقیِ درونی بیشتری بیابد.


      7) نتیجه‌گیری کلی
      این شعر یک دیدار فکری-احساسی پیچیده با زبانِ نمادین است که به شیوه‌ای فلسفی-وجودی به مسألهٔ زبان، ذات، حقیقت و اقتدار می‌پردازد. قدرت اثر در عمق نمادها و پرسشگریِ مداوم است؛ اما برای رساندن پیام به مخاطب به شیوه‌ای روشن‌تر و پیوسته‌تر، نیازمند انسجام معنایی، وضوح بیشترِ برخی تصاویر و تنظیمی ظریف در ریتم و توازن تصاویر می‌باشد. اگر هدف، همزمانیِ ابراز ناامیدی با کشفِ نتایجِ فکری باشد، این شعر پتانسیل بالایی دارد و با کارِ ویرایشی دقیق می‌تواند به اثرِ اثرگذارتر و خواندنی‌تر تبدیل شود.
      خندانک
      در ادامه سه نسخه بازنویسی هدفمند،
      برای کل شعر ارائه می‌شود.

      که هر نسخه با هدف مشخص برای جهت دادن به شعر ساخته شده ...

      1) 👈نسخه A — بازنویسی روشن-فلسفی با انسجام معنایی
      - هدف و ویژگی‌ها:
      - یکپارچگی معنایی و پیوستگی نسبت به محورهای وجودی، زبان و هویت.
      - حفظ پرسش‌های بنیادی و تأکید روی کارکردِ چوب (به عنوان نمادِ قدرت/خشکی/کنش) در مواجهه با واقعیت.
      - زبان نسبتاً ساده‌تر اما با همان بار استعاری و تفکریِ اصلی، تا پیام روشن‌تر منتقل شود.
      - متن بازنویسی (نسخه کامل):


      👈 تفسیرِ چوب چیست؟
      فراری دادنِ دشمن؟ ادبِ دوست؟ یا آتش‌زدنِ خود؟
      گاهی چوبِ خشک مرا می‌زند
      بی‌آنکه تفسیرِ مرا بداند.
      گاهی در نرمشِ وجودم استخوان‌هایم می‌شکند
      باورم ترک برمی‌دارد.
      چرا باید جزیی جدا از جنبشِ جنگل باشم؟
      وقتی میز و صندلی این‌قدر زیبا و جذاب‌اند
      تا جایی که بپرسم آیا خودِ نیافته هم گم می‌شود؟

      می‌توانم همه چیز را از نو بنویسم
      مانندِ مدادِ خامِ روی کاغذِ زمان.
      می‌توانم رویاییِ جا مانده در قابِ تصویر باشم
      یا بی‌تعارف روی آبِ آرام شناور شوم
      مقصدی به ناکجا.

      آن طرف، دوست دارم در دروغ‌های پینوکیو سهیم باشم
      خودم را خیلی ساده گم کنم،
      پشیمان،
      به دنبالِ تو دریایِ را بشکافم
      تو که مرا پیدا کنی...

      گاهی عشقِ تو به من شمایلِ خدایی می‌دهد.
      می‌دانی… بارها از زبانِ آینه شنیده‌ام
      تلخ با هزاران وقفه.
      میراثِ نیاکانِ من، رنجِ مزرعه است،
      عرقی که زیر نورِ آفتاب می‌سوزد تا غمِ نان فارغ باشد از درکِ عشق.
      تو اما بدونِ توصیفِ من، نیز زیبایی.

      ملائکه از عرشِ خدا مرا صدا می‌زنند
      و من باید قصّه‌ای دیگر بافم
      برای گره زدنِ خودم به تو.
      تو را از خود می‌رانی
      - بدونِ چوب دست -
      و دوباره هذیان می‌گویم و می‌سوزم.
      تب و لرز…
      شاید مجازاتِ سنگینی باشد
      برای چوبی که دلیلِ خشکیِ خود را نمی‌داند.


      2) 👈نسخه B — بازنویسی نمادپردازی عمیق‌تر
      - هدف و ویژگی‌ها:
      - تصاویر نمادین با لایه‌های پنهان‌تر و پیچیده‌تر؛ تمرکز بر تقابل انسان/جامعه و زبانِ حقیقت.
      - تقویت نقشِ آینه، پینوکیو، درخت و جنگل به عنوان مفاهیمِ ساختاریِ هویت و قدرت.
      - آهنگ و ضرب‌آهنگ سنگین‌تر با ضربه‌های خاموش و صریح برای القای تعارضِ درونی.
      - متن بازنویسی (نسخه کامل):


      👈 تفسیر چوب چیست؟
      فراری دادنِ دشمن است یا ادبِ دوست؟
      یا آتشِ خودِ ما که می‌سوزد تا حقیقت نمایان شود؟

      گاهی چوبِ خشک، مرا می‌زند
      بی‌آنکه بدانم چرا عصبانی‌ام کرده است.
      گاهی در نرمیِ حرکتِ وجودم، استخوان‌هایم می‌شکند
      باورْ از هم می‌پاشد و برمی‌گردد.
      چرا باید به اندازه‌ی یک شاخه از جنگل جدا شوم
      وقتی میز و صندلیِ این دنیا به‌قدرِ چشمگیر است
      که پرسش را به شک می‌برد:
      آیا همان که پیدا نیست، در واقع گم شده است؟

      می‌توانم همه چیز را دوباره بنویسم
      با رنگِ مدادِ خامِ ذهنم.
      می‌توانم رویایی را که در قابِ تصویر جا مانده است
      بی‌پروا به آفاقِ نامشخصِ خیالها بسپارم
      یا بی‌درنگ بر سطحِ آبِ بی‌کران شناور شوم
      به سویِ ناکجا.

      آن سو، دوست دارم در دروغ‌هایِ پینوکیو شریک باشم
      تا خود را ساده گم کنم،
      به‌جاِ این که از حقیقت بترسم.
      پشیمان،
      دریا را بیابم اگر تو به دنبالم بیایی.

      گاهی عشقِ تو به من شمایلِ خدایان می‌دهد.
      می‌دانی… بارها از زبانِ آینه شنیده‌ام
      تلخیِ بی‌پایان، با وقفه‌هایِ طولانی.
      میراثِ نیاکانم، مزرعه‌ای است که رنج می‌کشد
      عرقی که در نورِ آفتاب می‌سوزد تا غمِ نان از دل برود.
      تو اما بدونِ توصیفِ من نیز زیبایی.

      ملائکه از عرشِ خدا مرا صدا می‌زنند
      و من باید بافندگیِ تازه‌ای از قصه بسازم
      تا گره بزنمِ خود را به تو.
      تو را از خود می‌رانم
      - بدونِ دستِ چوب -
      و باز هذیان می‌گویم و می‌سوزم.
      تب و لرز، شاید مجازاتی باشد
      برای چوبی که دلیلِ خشکیِ خود را نمی‌داند.


      3)👈 نسخه C — بازنویسی ایجاز-محور
      - هدف و ویژگی‌ها:
      - تمرکز بر پیامِ اصلی با زبانِ ساده‌تر و خطوط کوتاه‌تر؛ حذف زائدات و حفظِ هستهٔ معنا.
      - تقویتِ موتورِ وحدت در متن از طریق موتیف‌های تکرارپذیر و تصاویر کوتاه اما پرمعنا.
      - متن بازنویسی (نسخه کامل):


      👈 چیست تفسیرِ چوب؟
      فراری دادنِ دشمن یا ادبِ دوست؟
      یا آتشِ درونِ من؟

      گاهی چوبِ خشک می‌زند
      بی‌آنکه دلیلِش را بجویی.
      گاهی در نرمشِ وجود، استخوان‌ها می‌شکند
      و باورم فرومی‌پاشد.
      چرا باید از جنبشِ جنگل جدا بمانم
      وقتی میز و صندلیِ این دنیا زیباست؟

      آیا حقیقتِ من در این ابزارها گم نمی‌شود؟
      می‌توانم همه چیز را از نو بنویسم
      مثلِ مدادِ خامِ روی کاغذِ زمان.
      می‌توانم رویایی را که قابِ تصویر جا مانده است
      بی‌پرده به آب بسپارم
      یا به ناکجا برسیم.

      آن طرف، به دروغ‌هایِ پینوکیو شادمانم
      تا خود را به سادگی گم کنم.
      پشیمان،
      دریا را می‌شکنم اگر تو مرا بیابی.

      عشقِ تو گاهی همچونِ الهه‌ای می‌شود.
      می‌فهمی؟ بارها از زبانِ آینه شنیده‌ام
      تلخیِ بی‌وقفه.
      میراثِ نیاکان، مزرعه‌ای است که در آفتاب می‌سوزد
      تا غمِ نان از دل برود.
      تو بدونِ توصیفِ من نیز زیبایی.

      ملائکه از عرشِ خدا مرا می‌خوانند
      و من باید قصه‌ای دیگر بسازم
      تا خود را به تو گره بزنم.
      تو را از خود می‌رانم
      - بدونِ چوب دست -
      و دوباره هذیان می‌گویم و می‌سوزم.
      تب و لرز شاید مجازاتی باشد
      برای چوبی که دلیلِ خشکیِ خویش را نمی‌فهمد.

      خندانک
      👈 و اما نسخه سفارشی .

      ((نسخهٔ سفارشی—با لحن فلسفی-نمادپردازانه و انسجام معنایی

      تفسیرِ چوب چیست؟
      فراری دادنِ دشمن؟ ادبِ دوست؟ یا آتش زدنِ خود؟

      گاه چوبِ خشک مرا می‌زند،
      بی آنکه تفسیرِ مرا بداند.
      گاه در نرمشِ وجودم استخوان‌هایم می‌شکند،
      باورم ترک برمی‌دارد.
      چرا باید جزیی جدا از جنبشِ جنگل باشم؟
      وقتی میز و صندلی این قدر زیباست،
      این قدر جذاب که بپرسم:
      آیا خودِ نیافته هم گم می‌شود؟

      می‌توانم همه چیز را از نو بنویسم،
      مثلِ مدادِ خامِ روی کاغذِ زمان.
      می‌توانم رویاهایِ جا مانده در قابِ تصویر باشم
      یا بی‌تعلل روی آبِ آرام شناور شوم،
      مقصدی به ناکجا.

      آن طرف، دوست دارم در دروغ‌های پینوکیو سهیم باشم،
      خودم را خیلی ساده گم کنم،
      پشیمان،
      به دنبالِ تو دریا را بشکافم
      تو که مرا پیدا کنی...

      گاهی عشقِ تو به من شمایلِ خدایی می‌دهد.
      می‌دانی… بارها از زبانِ آینه شنیده‌ام،
      تلخ با هزاران وقفه.
      میراثِ نیاکانِ من، رنجِ مزرعه است،
      عرقی ست که زیر نورِ آفتاب می‌سوزد
      تا غمِ نان فارغ باشد از درکِ عشق.
      تو اما بدونِ توصیفِ من نیز زیبایی.

      ملائکه از عرشِ خدا مرا صدا می‌زنند
      و من باید قصه‌ای تازه بیافرینم
      برای گره زدنِ خودم به تو.
      تو را از خود می‌رانی
      - بدونِ چوبِ دست -
      و دوباره هذیان می‌گویم و می‌سوزم.
      تب و لرز…
      شاید مجازاتِ سنگینی باشد
      برای چوبی که دلیلِ خشکیِ خویش را نمی‌داند.))


      موفق باشید .
      چشمم درد گرفت .از دستت تو مهدی . خندانک





      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      حدود ۱ ماه پیش
      درود جناب خوشرو
      عالیست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و عرض ادب استاد خوشروی عزیز و مهربان خندانک

      ابتدا عذرخواهی می کنم که در این نقد بلندبالا به خاطر بنده حقیر اذیت شدید و سپس تشکر و قدردانی می نمایم که حداقل وظیفه است. نقد را مطالعه کردم حاوی نکات ارزنده ای است چه در خود متن نقد و چه در نسخه های بازنویسی شده. البته عباراتی مثل (دستور می دهد) و (من تنها با زبانِ ذهنم وجود پیدا می‌کنم) در متن شعر نبود و نمی دانم چطور به نقد هوش مصنوعی راه یافته است اما در مجموع نقد خیلی خوبی بود و در عین حال شخصاً در نقاط قوت و نقاط ضعف شعر خود از آن آموختم، برای مثال در نسخه های ویرایش شده، قسمت هایی از شعر ابداً تغییر نکرده است و قسمت هایی نیز در تمام نسخه ها دستخوش تغییر شده است. نکاتی نیز وجود داشت که از دید هوش مصنوعی باز مانده است و بعنوان مثال فکر می کنم در حال حاضر در تشخیص ارجاعات فرامتنی هوش مصنوعی مشکل داشته باشد. عبارت (جنبش جنگل) که فکر نمی کنم از دید همه مخاطبان مغفول بماند. با این وجود در تلفیق تاریخ و فلسفه ارتباط طولی بندهای شعر شاید مبهم شده باشد به نحوی که شاعر مجبور باشد مقصودش را بیان کند. با این وجود برای اهل مطالعه رمزگشایی آن دشوار نخواهد بود مخصوصاً برای علاقه مندان شعر و تاریخ و فلسفه.

      مراتب تشکر و قدردانی بنده حقیر را پذیرا باشید. دلتان سبز و قلمتان جاوید خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود و عرض ادب
      شوخی بود البته من دیشب چشمم خسته شده بود از جای دیگر که...
      شوخی بود البته .
      در مورد قسمت ((دستور می دهد و من تنها با زبان ذهنم وجود پیدا می‌کنم )) هوش مصنوعی در واقع در قسمتِ شاخه های پنهان شعر و لایه های پنهان شعر این دو عبارت را استخراج کرده
      بود .
      و من قسمت های پنهان و لایه های درونی را که هوش مصنوعی به انها ارجاع داده بود را به دلیل طولانی بودن پاک کردم .
      در واقع هوش مصنوعی درست گفت ولی چون من آن متن را پاک کردم شما ادامه متن را نخواندی .
      هوش مصنوعی از شعر شما یک لایه پنهان استخراج کرد که بسیار زیبا بود .
      دلیل این است .
      عزیزم موفق باشید .
      خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      حدود ۱ ماه پیش
      درود استاد محمدی
      زمانی حقیر خشن ترین فرد روی زمین بودم تاچوب بدستم می افتاد نفر نبود از زیر دستم در برود در این میان دوست ودشمن یا برادر یا زن مرد نداشت
      چوب گاهی غروری کاذب دارد گاهی کرنشی کاذب
      چوب همیشه معیار عدالت من بود

      زمان بعد که جلوتر رفت
      کاربرد چوب رافراگرفتم ان را داخل خانه همسایه می انداختم وروزی چندبار در می زدم که چوبم را بدهید تاچوب مرحله جدیدی از عشقی باشد که همیشه مرا در فکر فرو می برد
      حال همان چوب را دارم البته رنگ آمیزی شده و حک شده چند اسم دخترانه
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      حدود ۱ ماه پیش
      درود بر استاد آزادبخت عاشق پیشه
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درود استاد آزادبخت عزیز خداوند خانواده شما را برایتان حفظ کند خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      حدود ۱ ماه پیش
      خندانک
      درود بر شما استاد محمدی عزیز خندانک
      بسیار زیبا وتامل برانگیز بود
      لذت بردم از رقص قلمتان خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درود بانو عجم متشکرم لطف کردید سپاسگزارم خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد حسین اخباری
      حدود ۱ ماه پیش
      با هزاران درود
      بسیار بسیار زیباست
      با آرزوی بهترینها برای شما بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درود استاد اخباری عزیز لطف دارید سپاسگزارم خندانک
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود استاد دعزیز
      شورانگیز و زیباست خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها استاد استکی عزیز متشکرم قدمتان بهاری و دلتان سبز خندانک
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      حدود ۱ ماه پیش
      دم شما گرم و سرتون خوش
      حال مبسوط داد خواندن شعرتون
      حیف که غم نان میگه پاشو که تو ترافیک صبحگاهی گیر میکنی
      عالی بود مهدی جان و چند نکته به ذهنم رسید در مورد این اثر که خدمتتون عرض خواهم کرد خندانک
      محمد رضا جان هم کاش بنویسند خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها آقا فرشید عزیز لطف کردید، در خدمت تان هستم. دلتان بهاری و اندیشه هایتان ماندگار خندانک
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      حدود ۱ ماه پیش
      تفسیر چوب چیست
      فراری دادن دشمن
      ادب کردن دوست
      یا آتش زدن خود... ؟!
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود استاد محمدی نازنین
      بسیار زیبا و ارزشمند خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها استاد نظری عزیز متشکرم دلتان بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود بر شما جناب محمدی
      بستگی به کاربردش داره مثل چوبه دار، منبر ، تحریر یا راحتی و آرامش
      شاد باشید
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها شاعر فرهیخته و گرانقدر به نکته ظریف و دقیقی اشاره کردید متشکرم دلتان بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      سید ابراهیم موسوی
      حدود ۱ ماه پیش
      میراث نیاکان من رنج مزرعه بود...زیبا توصیف شده خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درود شاعر گرانقدر ، از حضور منورتان سپاسگزارم دلتان بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم رمضانی
      حدود ۱ ماه پیش
      بیکران درودی نثارتان!

      میراث نیاکان من، رنج مزرعه است
      عرقی ست که زیر نور آفتاب می سوزد
      تا غم نان فارغ باشد از
      درک عشق.
      تو اما بدون توصیف من هم زیبایی. خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها بر شاعر فرهیخته و گرانقدر متشکرم قلمتان سبز
      ارسال پاسخ
      محمدکریمی (پویا)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود رفیق

      خلاقانه و بامعنا سرودید🌷🌿
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درود بیکران آقا محمد عزیز متشکرم. مثل همیشه با دیده مهربانی بر بنده منت نهادید. دلتان بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود ها بر استاد فرهیخته خندانک
      مضمون شعرتون رو خیلی دوست داشتم وزیبا وخلاقانه است خندانک
      موفق باشید وسلامت خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها بانو زند، لطف عالی متعالی خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      حدود ۱ ماه پیش
      درودتان استاد محمدی ارجمند🍂🌷⚡✌️👆🌻🌻☄️🔥❄️

      سپیدی زیبا و دلنشین 🌿🌿🥂


      قلمتان سبز تان پایا و پر نگار🌷🍂🌹👏
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها استاد مدهوش عزیز متشکرم دلتان سبز و بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و عرض ادب

      زیباست

      قلمتان نویسا و شعرتان نکیسا
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها دکتر عزیز متشکرم تابنده باشید به مهر خندانک
      ارسال پاسخ
      مرتضی میرزادوست
      حدود ۱ ماه پیش
      می دانی...
      بارها خود را از زبان آینه شنیده ام
      تلخ با هزاران وقفه.
      میراث نیاکان من، رنج مزرعه است
      عرقی ست که زیر نور آفتاب می سوزد
      تا غم نان فارغ باشد از
      درک عشق.
      تو اما بدون توصیف من هم زیبایی

      خندانک خندانک خندانک

      سلام و عرض ارادت استاد محمدی بزرگوار
      بسیار زیباست و بامفهوم
      همیشه از افکار متعالی شما درس می آموزم
      خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و تشکر شایسته ، به دیده مهر می نگرید. تابنده باشید به مهر خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      حدود ۱ ماه پیش
      درود جناب محمدی اندیشمند و دانشمند خندانک
      زیبا سرودید. خیال انگیز و پرمغز خندانک
      یکی از بهترین سپیدهای شما که تاکنون خوانده ام.
      به مهر یزدان بمانید تا همواره ناب بسرایید. خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      درودها استاد زراعتی عزیز متشکرم که به کلبه محقیر حقیر سر زدید. تابنده باشید به مهر و بیکرانگی خندانک
      ارسال پاسخ
      منوچهربابایی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و بهترین درودها استاد و برادر بزرگترم
      مسحور کننده است این شعر و مزین به نقد استاد عزیزم جناب خوشروی گرانقدرم
      استاد عزیزم
      همیشه شعرهایتان
      حال و هواى دیگرى دارد
      و خواننده را با خود همراه می کند
      خیلى زیبا و بود
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و عرض ادب متشکرم برادر عزیز و قدردان محبت تان، دلتان سبز و بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      آذر دخت
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و عرض ادب جناب محمدی گرامی
      درود بر شما
      سلامت باشید و سعادتمند
      🌸🌸🌸🌸🌸🌸
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام و عرض ادب و تشکر خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی رحیمی
      حدود ۱ ماه پیش
      فرهیخته اهل سخن، مهدی محمدی
      این سپید فلسفی،سفر چوبی است از "تفسیر خودناشناس" تا "هذیان سوختن" در جست‌وجوی معنا. تصاویر نابی چون "عشق شمایل‌خدا" و "میراث رنج مزرعه"، تقلای روح مدرن را در میانه‌ی نیهیلیسم و عشق با عمقی حیرت‌آور به تصویر می‌کشد.
      همواره جنگل وجودتان،سبزۀ امید برآرد.
      قدح
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      ۲ هفته پیش
      سپاس بیکران خندانک
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      حدود ۱ ماه پیش
      سلام مهدی جان و دوستان خندانک
      از نگاه من وقتی صحبت از نرمش میشه تکلیف مشخصه
      مهدی شعر اجتماعی میگه و اهل تزویر هم نیست .

      من در شعر حال بچه مومنی رو دیدم که دچار تناقضاته و در عین حال به سرچشمه اصلی باور داره .

      جنبش جنگل کلید واژه مهمی هست که میشه تعابیر مختلفی ازش اتخاذ کرد
      حتی تعبیر لیبرالیستی خندانک دهکده جهانی و نگرانی از جدا افتادن از پیشرفت و تبدیل به یک حزیره سرگردانی شدن.
      البت اگر جنگل رو سبز فرض کنیم اونوقت جنبش دیگری هم حاصل میشه که نمیدونم در چه حاله .
      زیاده عرضی نیست

      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      ۲ هفته پیش
      سلام و عرض ادب فرشید عزیز، اگر جنگل را جنگل های گیلان فرض کنیم چطور؟
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      فرشید به گزین
      ۲ هفته پیش
      ارادت دارم
      سر راست ترین تعبیر هست
      ولی شخصا حس میکنم انگار توی عمق گذشته اس و انقدر سیر تحولات زیاد بوده که نمیتونم تناظری بین اون شرایط و ما نحن فیه پیدا کنم
      سعید صادقی (بینا)
      حدود ۱ ماه پیش
      شعر زیباییست
      مهدی جان

      سلام و عرض ادب خدمت دوست قدیمی
      درود بسکران بابت حضور و ارائه ی شعر ارزشمندتان

      در هر کجا هستید موفق باشید خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      ۲ هفته پیش
      سلام و عرض ادب رفیق متشکرم دلتان بهاری خندانک
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      ۲ هفته پیش
      درود آقا مهدی عزیز خندانک
      موفق و موید باشید خندانک خندانک
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      ۲ هفته پیش
      درود و سپاس خندانک
      ارسال پاسخ
      معصومه خدابنده
      ۲ هفته پیش
      سلام و احترام جناب محمدی گرانمهر
      درود بر شما و قلم نابتان
      رد قلمتان جاوید
      ابراهیم حاج محمدی
      ۳ روز پیش
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک درود. بهره بردم خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      8