يکشنبه ۲۵ آبان
مهرماهی شعری از سجاد ممیوند
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴ ۱۶:۵۵ شماره ثبت ۱۴۱۱۶۸
بازدید : ۳۷ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب سجاد ممیوند
|
ماه فروردین، مهرش را به جان انداختم
وعدهی دیدارمان را در دکان انداختم
او وجودش مهر و ماهِ مهرِ دنیا آمده
در طواف کوی او جان در میان انداختم
با دعای نام او در سجدهی شبهای خویش
آرزوی خویش را در آسمان انداختم
بر سرِ کوی وفایش دل نمیدارد قرار
خانهی دل را تماماً بینشان انداختم
در نگاهش آفتابی تازه پیدا میشود
خویش را در پرتو آن بیگمان انداختم
چون شراب وصل او در ساغر دل ریختم
مستیام را بیمحابا بر زبان انداختم
هر نفس با یاد او آتش ز جانم میرمد
لیک این آتشفشان را هم عیان انداختم
گرچه دورم از وصالش، عاشقانه روز و شب
نام پاکش را به گوش همچون اذان انداختم
تا ابد در آتشش دل را فدایی کردهام
هرچه را جز عشق او بود، از میان انداختم
سجاد ممیوند
|
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیباست