جمعه ۲ آذر
شاعر شعری از علیرضا ناصح
از دفتر اشعار نو نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ۱۳:۵۹ شماره ثبت ۱۳۹۲۲
بازدید : ۸۴۴ | نظرات : ۳۱
|
آخرین اشعار ناب علیرضا ناصح
|
در آسمان امشب
ستاره ی زيبای من طلوع نکرد چرا
سلام برادر منم شاعر
من از نسيم بهاران و غنچه های سپيد
و بارش باران شوق به بوستان اميد
و هرچه از اين حرف های خوب می دانی
و هرچقدر بخواهی به هرکجا خوانی
بهار و گلشن و می را تمام می بافم
برای خاطر مزدش
و يا نه
از سرِ دلِ خوش
حکايتِ تکرارِ قصه های قديم را به نطق می گويم
به شعر می خوانم
به نثر می بندم
به خون پاک جوانمردمان ديارم که ريخت می خندم
مرا چه کار با کبوتری که در بند است
مرا چه که نرخ وطن فروشی ات چند است
من از برای خاطر تو
به سحر قلم عاشقانه ها بگويم باز
که ساحره ی چشم دلربای فلک را بر آن بود صد رشک
بخوانم از اين عاشقانه ها
در آن زمان که جدا گشته عاشقان از هم
يکی به سرِ دار و ديگری به بستر اشک؛
سکوت را چگونه ياوری کنم؟
نگاه را چگونه بسته بدارم نگاه؟
اژدهايان هزاران سرِ آدم خوار
به چه تدبير به مردم بشناسانم
آفت خاک بلند وطنم را به چه سمی ز ميان بردارم
جام زهری است که خود می نوشم
تا که فردا
آه فردا
روزگار وصل، شادی، مهر، لبخند
روز ايمان جای شرع
روز آزادی ز بند
گرمی آغوش مادر بهر طفلش
در زمينی پاک
سرزمينی امن و آزاد و رها
قلب سرد خفته در خاک مرا هم
گرم خواهد کرد
گرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.