سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        قلمی که گریه می‌نویسد

        شعری از

        جلیل میاحی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۶ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۸۴۰
          بازدید : ۷۴   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلیل میاحی

        قلمی که گریه می‌نویسد
        به مناسبت روز قلم
        تقدیم به سایت «شعر ناب»
        نه جوهری بود،
        نه کاغذی برای نجات واژه‌ها،
        فقط
        دستی لرزان
        و سکوتی
        که از سال‌های دورِ تلخ،
        در جانِ نویسنده جا خوش کرده بود.
        قلم، چیزی نگفت.
        فقط
        بر خاکِ میز
        آرام خوابید...
        مثل پرنده‌ای
        که پَر نکشید،
        اما
        جهان را با خیالِ پروازش
        لرزاند.
        او نوشت،
        نه با دوات،
        بلکه با استخوان‌های جویده‌شده در هیاهو،
        با رؤیاهایی
        که شب‌هنگام،
        از گریهٔ بی‌صدا
        بیدار می‌شوند.
        او نوشت،
        وقتی صدای حقیقت
        تنها به شکلِ زخم
        در گلو می‌ماند.
        او نوشت،
        وقتی هیچ‌کس نبود
        که واژه‌ای را بفهمد
        بی‌آن‌که آن را قضاوت کند.
        گاهی
        یک قلم،
        تنها مانده بر میزِ خالی،
        شبیه پدری‌ست
        که نامِ فرزندِ گم‌شده‌اش را
        بر خاکِ سرد،
        زمزمه می‌کند.
        و گاهی،
        شبیه زنی‌ست
        که بغضش را نمی‌نویسد،
        مبادا دفتری از درد
        بسوزد.
        ای قلم...
        ای آخرین بازماندهٔ روشنی
        در سرزمینی
        که واژه‌ها را
        یا سانسور می‌کنند
        یا فراموش...
        تو را
        به شعر ناب می‌سپارم،
        به دستِ کسانی
        که هنوز
        از حروف،
        برای ساختن دل استفاده می‌کنند
        نه تخریبِ آن.
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید مرتضی سیدی
        ۵ روز پیش
        سلام و درود بر شما خندانک
        قلمتان نویسا و مانا باد خندانک
        دم شما گرم، عزاداریهاتون مقبول و ماجور باد خندانک
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        سلام و درود بی‌پایان بر جناب سیدی بزرگوار 🌹

        از مهر و محبت شما بسیار سپاسگزارم.
        دلگرمی کلامتان، روشنی راه قلم است.
        قبولی عزاداری و سوز دل شما نیز،
        ان‌شاءالله نزد حضرت دوست محفوظ
        و مأجور باشد.

        پاینده باشید و در پناه حق 🙏

        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۴ روز پیش
        درود بیکران
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        درود بر جناب نظری بزرگوار 🌹
        از مهر شما سپاسگزارم.🌹
        حضورتان روشنی‌بخش و
        نگاهتان انگیزه‌بخش است.
        پاینده باشید به شعر و شعور 🌹

        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۴ روز پیش
        درود برشما

        زیبا سرودید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        درود بر جناب انصاری گرامی 🌹
        سپاس از لطف و نگاه پرمهرتان.🌹
        حضورتان مایه‌ دلگرمی‌ست و کلامتان دلنشین.
        پایدار باشید در مسیر شعر و اندیشه 🌹

        ارسال پاسخ
        مهدی قاسمی م
        ۳ روز پیش
        درودها جناب میاحی
        .
        شال و کلاه، لامه‌ی خونینی از غزل
        نامی رسیده، نامه‌ی خونینی از غزل
        .
        این معجز‌ست، عطف به آوازهای واز
        شهریور چکامه‌ی خونینی از غزل
        .
        زنده باشید شاعر
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        درود بر جناب قاسمی ارجمند 🌹
        هر بیتتان، شراره‌ای‌ست از جان و جوهرِ غزل.
        چقدر خوش می‌نشیند این ترکیبِ
        «نامه‌ی خونین از غزل» بر جان مخاطب...
        زنده‌دل بمانید که نفسِ شعر
        با حضور شما معنا می‌گیرد.
        سپاس از این طنین فاخر 🌹🌹

        ارسال پاسخ
        مسعود مدهوش( یامور)
        ۳ روز پیش
        درود و عرض ارادت خدمت جناب میاحی معزز🌿☄️☘️🌸🌹


        اگر کودک درون یک هنرمند بمیرد یا بزرگ شود خاتمه ی هنر خواهد بود.
        ✍️م.مدهوش

        کودک درونتان ابدی هنرمند و شاعر معاصر عزیز ☄️👏🙏🌹💫✨🫶🕊️🥇🎖️🥂❤️‍🔥

        بسیار زیبا و دلنشین خواندم و لذت بردم🤞☄️🖐️✨💫🌹👏👏👏👏👏👏👏
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        درود بی‌کران بر
        جناب دکتر مدهوش ارجمند و اندیشمند 🌹❤🌹

        سخن نغزتان درباره‌ی کودک درون،
        حقیقتی‌ست ژرف و جان‌نواز.
        آری، آن کودک معصوم و بازیگوش،
        روح خلاقه‌ی ماست...
        اگر بمیرد، واژگان هم یتیم می‌شوند.

        سپاسگزارم از نگاهتان، که همواره
        روشن‌گر و دلگرم‌کننده است.
        پاینده باشید و پرتپش،
        همچون قلمتان که همیشه جاری‌ست 🌹

        ارسال پاسخ
        سعید بیانلو (پرواز آرزوها)
        ۳ روز پیش
        درود بر شما
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۲ روز پیش
        سپاس از حضور ارزشمند و نگاه پرمهرتان،🌹

        که واژه‌ها را به حرمتِ دل شنواتر می‌کند.

        مانا باشید در سایه‌ی اندیشه و هنر،

        قلمتان روان، نگاهتان روشن،

        و دلتان آکنده از آرامش ❤

        ارسال پاسخ
        امیر وحدتی        یگانه
        ۲ روز پیش
        درود بر شما جناب میاحی،
        سپید سٌرای نازنین.
        هر چند در سپید سرایی
        سلیقه ای ندارم، ولی با
        خواندن سپید زیبایتان دلم گرفت.
        حیفم آمد هدیه ناقابلی تقدیمتان
        نکرده باشم.
        تقدیمی حقیر:
        از خامه ام چکید اشک سیاهی گریستم
        بگذشت عمر من به تباهی گریستم

        گشتی زدم به صفحه رنگین شعر ناب
        از آن سپید #جلیل_میاحی گریستم
        جلیل میاحی
        جلیل میاحی
        ۲ روز پیش
        درود بی‌پایان بر جناب یگانه‌ی گرامی 🌹

        کامنت‌تان، نه تنها مهرآمیز و صمیمی بود،
        بلکه غزلی که به پاس آن فرستادید،
        مرا به وجد آورد و بی‌اغراق، بر خامه‌ام شرم نشاند.

        از آن همه لطف، فروتنی، و زیباییِ زبان که
        در واژه‌واژه‌تان جاری‌ست، صمیمانه سپاسگزارم. 🙏🌹

        پاسخ تقدیمی به شما، شاعر نازنین:

        در شعرِتان طنینِ صداقت شنیدنی‌ست
        شعری ز جانِ عاشقِ بی‌تاب، دیدنی‌ست

        از دل اگر گذشت نگاهِ سپید من
        با مهرِ یار، این همه تلخی شنیدنی‌ست

        ممنونم از شما که با این مهرِ نازنین
        اشکم ز شوق ریخت، نه از غم، رسیدنی‌ست...
        🌹

        ارسال پاسخ
        م فروزان
        ۲ روز پیش
        👏👏
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
        شاهزاده خانوم

        و از خواب ها پرید از گریه ی شدید ااا اما کسی نبود اما کسی ندید

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1