سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        سرو جوان

        شعری از

        سید محمد علی سهیلی (سهیل)

        از دفتر سهیل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ ۶ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۸۳۰
          بازدید : ۴۸   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید محمد علی سهیلی (سهیل)
        آخرین اشعار ناب سید محمد علی سهیلی (سهیل)

        سرو جوان من چرا ؛ ميل سخن نمی كند    
        در اين زمين پربلا  , روی به من نمی كند

        مگر كه فرق او شده ؛ ز كينه عدو دوتا     
         كه يك نظر ز مرحمت ؛ به روی من نمی كند‌‌

        جوان نازنيـــن من ؛ اميد آخرين من       
         رمق در او نمانده و؛  نظر به من نمی كند

        سرور ديده نبی  ؛ دلاوری همچو وصی  
        خيز وز جا ببين كسی ؛  يـاری من نمی كند

        تبسمی دوباره كن  ؛ اهل حرم نظاره كن  
        كه از فراق روی تو ؛ گوش به من نمی كند

        عمه برای ديدنت ؛ ز خيمه ها روان شده  
        به دشت کربلا چرا ؛ خوف دشمن نمی كند

        عضوبه عضو تو شده ؛ از تن وپيكرت جدا
        برای بـردنت  چرا ؛ كمك به من نمی كند

        دلاوران هــاشمی  ؛ بـرای بردن علی    
        بیا که خصم بی حیا؛ شرم ز من نمی كند
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۴ روز پیش
        همیشه این وزن را دوست داشتم .
        سروده خوبی بود .
        درود .
        و موفق باشید
        خندانک
        سید مرتضی سیدی
        ۵ روز پیش
        السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

        سلام و درود بر شما خندانک
        عزاداریهاتون مقبول و ماجور باد خندانک
        سید محمد علی سهیلی (سهیل)
        درود بر شما
        جناب سیدی بزرگوار
        همیشه سلامت باشید
        ان شاءالله خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمد حسین شرافت مولا
        ۵ روز پیش
        با سلام و عرض ادب
        درود بر شما بزرگوار
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۴ روز پیش


        درود بر شما جناب سهیلی بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلیل میاحی
        ۳ روز پیش
        درود بی‌کران بر جناب سهیلی ارجمند🌹
        این مرثیه‌ی پرآه، با لحنی شیوا و ساختاری غم‌نواز،
        زخم دل یک داغ‌دیده را روایت می‌کند؛
        زنی که میان خاک و خون، با سرو جوانی
        سخن می‌گوید که دیگر پاسخی ندارد.
        از «جوان نازنین من، امید آخرین من...»
        تا «عضو به عضو تو شده از تن و پیکرت جدا»؛
        شعر، پیوسته ضربه می‌زند؛ نرم و سنگین.

        واژگان، هم آشنا و هم صیقل‌خورده‌اند؛ ترکیب‌هایی چون
        «سرور دیده نبی» و «دلاوری همچو وصی»،
        با پشتوانه‌ی عاطفی و معرفتی غنی،
        مخاطب را به عمق واقعه می‌کشانند.
        این سوگنامه نه‌فقط روایت یک تن،
        بلکه روایت یک تاریخِ خون‌بار است.

        درود بر شما و این قلم سوگوار و سربلند.

        «سرو جوان من»

        اشاره‌ای ظریف و ادیبانه به حضرت علی‌اکبر (ع)، که جوانی رشید، دلیر و آراسته به اخلاق پیامبر بود.

        «سرور دیده نبی، دلاوری همچو وصی»

        این تعبیرها جایگاه معنوی علی‌اکبر را یادآور می‌شود؛ کسی که شبیه‌ترین فرد به پیامبر اکرم (ص) در خلق و خُلق بود.

        «عمه برای دیدنت ز خیمه‌ها روان شده»

        اشاره‌ای صریح به حضرت زینب (ص)، که پس از شهادت علی‌اکبر به سوی پیکر او آمد.

        «عضو به عضو تو شده از تن و پیکرت جدا»

        بیانی دردمندانه از شدت جراحات وارده بر پیکر علی‌اکبر پس از نبرد تن‌به‌تن با سپاه دشمن.

        «دلاوران هاشمی برای بردن علی...»

        یادآور لحظه‌ای‌ست که امام حسین (ع) از خویشان بنی‌هاشم خواست برای بردن پیکر علی‌اکبر به میدان بیایند.

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1