جمعه ۲۰ تير
موسم رسیدن ما، تدفین بهار بود شعری از مجتبی بختی
از دفتر تنهایی پرهیاهو نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۸ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۷۹۲
بازدید : ۳۴ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب مجتبی بختی
|
ما که رسیدیم،
بهار، پیشتر،
ردای سبزش را به دست باد سپرده بود،
و باران، چون بغضی در گلوی ابرها
مانده بود.
باغ، دلخسته و تنها،
به خزانی زودرس،تن داده بود،
و بلبلان،
در آغوش شاخههای شکسته،
مرثیهای خاموش میخواندند.
باغبان،
پشت به تنهی آفتزدهی درختی،
در هیاهوی بیاعتنای رهگذران،
چشمانش را
به مهمانی رؤیایی شیرین فراخوانده بود؛
گویی تنها او بود
که آمدن دوباره ی بهار را
باور داشت.
#مجتبی_بختی
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها مهربانو... سپاس از حسن توجه تون🙏🏾🙏🏾🌹🌹 | |
|
درود و مهر.... سپاسگزارم 🙏🏾🙏🏾🙏🏾 | |
|
درود و مهر سپاس از حضور سبزتون،❤️🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما
بسیار زیباست