سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        دردجدایی تا رهایی

        شعری از

        نداصفری بارنجی

        از دفتر شعروشاعری نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ ۱۰ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۷۵۹
          بازدید : ۸۷   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نداصفری بارنجی
        آخرین اشعار ناب نداصفری بارنجی

        بسم الله
        بمانند درد آن هم درد جدایی..
        ​​​​​​گشتم کافر از رنج بی وفایی..
        نه لیلی بودم،نه مجنون نه فرهاد...
        نه شیرین ،نه رستم و نه سهراب...
        بر باد رفته بودم..
        از یاد رفته بودم..
        بود دل نزد یک افسانه ای بی ثبات
         
        دو قطبی گشت جهانم ،
        از فکروخیال وشیدایی..
        بخر حال مرا ای روزگار..
        مرا از درد رهاکن تارهایی..
        از سوی دیوانگان پیامی میرسد..
        می رسد روز وصال یار سلامی.
        ​​​
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۹ روز پیش
        غمگین و زیباست خندانک
        نداصفری بارنجی
        زنده باداستادعزیز🙏
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        ۹ روز پیش
        درود زیبا سرودید
        نداصفری بارنجی
        سپاس ازشما🙏
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        ۷ روز پیش
        درود بر شما بانوی عزیز خندانک
        نداصفری بارنجی
        درودواحترام برشما🙏💖
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۶ روز پیش
        درود شاعر عزیز
        قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ
        ایام سوگواری عاشورای حسینی تسلیت باد
        السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین خندانک خندانک خندانک
        میکائیل نجفی(سراب )
        ۹ روز پیش
        درود بر شما..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        نداصفری بارنجی
        درودبرشماممنون 🙏
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۹ روز پیش

        درود برشما ... خندانک خندانک خندانک
        نداصفری بارنجی
        زنده باشیداستاد🙏
        ارسال پاسخ
        جلیل میاحی
        ۸ روز پیش
        درود بر بانو بارنجی گرامی 🌹

        دردی که در سطرهای شما جاری‌ست،
        نه‌تنها واژه‌ها را، بلکه دل خواننده را نیز درگیر می‌کند.
        ترکیب‌هایی چون
        "نه لیلی، نه مجنون..." و "بر باد رفته بودم..."،
        بی‌قراری یک دل عاشق را به‌زیبایی روایت می‌کنند،
        بی‌آنکه در دامِ تکرار بیفتند.

        آن بیتِ واپسین:
        "از سوی دیوانگان پیامی می‌رسد..."
        درخشان و امیدوارانه‌ است، تلنگری‌ست به
        جان خسته‌ی مخاطب که شاید هنوز
        بارقه‌ای از نور در آن‌سوی جنون باشد...

        شعر شما روایتی‌ست از آشفتگیِ دل،
        آمیخته با امیدی پنهان؛
        و این ترکیب، همواره تأثیرگذار است.

        قلمتان مانا خندانک

        نداصفری بارنجی
        سپاس بی کران 🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1