ساغر عشق

پیمانه در پیمانه ریز ، آری سبوی می بریز
ساغر شکن اغیار را، سر بر سر پیمانه ریز

من مست و خمار توأم، من گرمی نار توأم
جانی به جانم میزنی  ، تا بر در میخانه خیز

جام و شرابم می‌دهی، ساغر ز جامم می‌دهی
از آن می گلگون خود ، برخیز و بر جانم ستیز

من عاشق روی توأم ، من صید شب روی توأم
خمری ز تاکستان تو ، چون دانه باشم در مَمیز

من در خم آن طُرّه ام ، در چشم تو من زهره ام
آن عنبرین گیسوی تو با دست من شد شانه خیز

عاشق شدم در بی کسی ، کار و کسم باشی که من....
در غربت چشمان تو ، من هیچ گردم چون پشیز

ای دلبر شیرین سخن ، ای روی تو مشک ختن
منزل کنم در کوی تو ، جانانه باشم   درستیز

در من ببین  در من ببین ، رویت بود سرو ثمین
رقص بر من دیوانه کن ، تا من بجویم در تو نیز

اینک درافشان در ره ات ، چون خاکدان در گه ات
مستانه و جانانه ای ،  مستانه و جانانه خیز


#امیردرافشان