سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 24 خرداد 1404
    18 ذو الحجة 1446
    • عيد سعيد غديرخم، 10 هـ ق
    Saturday 14 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ای انسان! خود به یاری خود برخیز! بتهوون

      شنبه ۲۴ خرداد

      به یاد رود پدر

      شعری از

      جلیل میاحی

      از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۷ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۳۴۰
        بازدید : ۸۷   |    نظرات : ۲۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر جلیل میاحی

       
      مقدمه:
      رودها، تنها آب نیستند...
      آن‌ها تاریخ‌اند، صدای مادرند در لالاییِ نخستین،
      دست پدرند بر پیشانیِ خاک،
      و کارون، از میان آن‌ها،
      بیش از یک رود بود؛
      اسطوره‌ای خسته از جغرافیای بی‌رحم،
      پدری که فرزندانش،
      تنها او را در نقشه‌ها دوست داشتند،
      نه در نبضِ حیات.
      این شعر، گریه نیست...
      اعلامیه‌ی رسمیِ شرم است
      برای نسلی که بر جنازه‌ی کارون،
      جشن توسعه گرفت.
      به یاد رودِ پدری
      کارون،
      رودی نبود...
      پدر بود
      و ما فرزندانِ ناسپاسِ او،
      از نامش نان گرفتیم
      و در خوابِ سد و سهمیه،
      گلویش را بریدیم.
      یک روز
      پرآب‌ترین ترانه‌ی جنوب بود
      و بلندترین شاخه‌ی حیات.
      ولی تقدیر
      کفشش را پوشید،
      و در نقشه‌ها،
      کارون را
      قطعه‌قطعه کرد.
      کویرها،
      با دهانی خشک
      آمدند...
      گفتند:
      تشنگی است،
      گندم باید سبز شود.
      گفتند:
      کارون زیاد دارد،
      ما کم داریم!
      گفتند و مکیدند...
      کارون اما
      نجیب بود،
      آب شد،
      خون شد،
      و دم نزد...
      سدها قد کشیدند،
      دریاچه‌ها زاییده شدند
      از زهدانِ مرگِ او،
      و ما جشن گرفتیم
      در مراسم تدفینِ رودی که
      دیگر جاری نبود.
      اکنون
      کارون
      در پشت کوه‌ها زانو زده،
      و دره‌ها
      سینه‌اش را تنگ گرفته‌اند
      تا مبادا فریاد بزند.
      اما من
      صدای او را شنیدم،
      در نیمه‌شب‌های اهواز،
      در بوی خیس بلوارها،
      در رگ‌های خشکِ نخل‌های سوخته...
      کارون
      همچنان پدر ماست،
      اگرچه بی‌نفس،
      اگرچه یتیم.
      ******
      شعرم را به گوشِ کویر برسانید
      تا شاید بفهمد
      هر قطره،
      نَفَسِ پدری بوده
      که به جرمِ سخاوت،
      قصاص شد.
      اهواز، کنارِ بلوارِ خیس از خاطره‌های پدر
      ۷
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۵ روز پیش
      درود بزرگوار
      بسیار بجا و زیباست
      عمر را برای آب شناسی کنار رودخانه ها،دریاجه ها و آبهای خلیج فارس و دریاعمان سپری کرده ام
      خدا قبول کند
      کارون،زاینده رود و بقیه آبهای سطحی جهان زنده اند ولی این ما انسانها هستیم که گردنشان را می فشاریم و اجازه حیات به آنها نمیدهیم خندانک خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      درود بر استاد استکی فرهیخته و گرامی از دل و جان سپاس‌گزارم بابت این نگاه ژرف و تجربه‌ی ارزشمندتان چه زیباست عمری که در مسیر شناخت «آب» — سرچشمه‌ی زندگی — سپری شده باشد؛ بی‌شک، زمین و زمان به یاد این گام‌های اندیشمند خواهند ماند. کارون، زاینده‌رود، هلیل، ارس... هر کدام شعری‌ست که شما بهتر از هر کسی آن را خوانده‌اید. دعا می‌کنم این رگ‌های زنده‌ی زمین، همچنان جاری بمانند و حضور بزرگانی چون شما، مایه‌ی بیداری و پاسداشت این سرمایه‌های بی‌بدیل باشد. خدا قوت و درود بیکران
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      ۵ روز پیش
      چه قلم‌ زیبایی دارید خندانک خندانک هر چند تاسف‌بار...
      آفرین‌تان خندانک
      درود بر شما بزرگوار خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      درود بر شما بانو شاهزاده‌خانم گرامی خندانک سپاس از نگاه پرمهر و احساس‌تان اگر قلمْ زیبایی دارم، از انعکاسِ رنج‌هایی‌ست که دل‌هایی چون دلِ شما آن را لمس می‌کنند تأسف‌بار است، آری... اما همین اندوه، اگر شنیده شود، شاید روزی به تدبیر بدل شود حضور اندیشمندانی چون شما، روشنایی این مسیر تاریک است پایدار و آگاه بمانید خندانک
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      ۵ روز پیش
      سلام و درود فراوان بر شما شاعر ارجمند خندانک
      تفکر برانگیز می‌سرایید خندانک
      واقعا با تغییرات اقلیمی طبیعی و بیشتر از آن غیر طبیعی ساخته بشر آینده زمین به کدام سمت می‌رود...

      دم شما گرم خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      سلام و درود بر جناب سیدی، اندیشمند فرهیخته سخن‌تان تلنگری‌ست بر وجدان خفته‌ی عصر ما؛ آری، زمین خسته‌ است، از انسانِ بی‌حساب و بی‌حیا، از توسعه‌های بی‌درنگ، از بریدن و سوختن و ساختن… و گاه با خود می‌گویم: شاید آینده نه در اختراع‌های نو، که در احیای «خرد» و «مهربانی» نهفته است. دمتان گرم که هم دغدغه‌مندید، هم بیدار خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۵ روز پیش
      زیباسرودی بود
      قلمتان نویسا
      هزاران درود
      موفق باشید
      خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      سپاس از حضور مهرآفرین و نگاه بلندتان، استاد بزرگوار انصاری از شما آموختن، افتخاری‌ست ماندگار و دریافت مهر کلام‌تان، برایم دلگرمی‌ست در این راه پُررمز و راز دعای خیرتان بدرقه‌ی راهم، قلم‌تان برقرار، اندیشه‌تان پویا، و دلتان، همیشه سرشار از روشنی و شکوفه باد. خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      ۵ روز پیش
      درود تان گرامی

      زیبا بو د

      خندانک خندانک خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      درود بر شما جناب انصاری ارجمند سپاس از مهر و حضور پُرمهرتان از دل برآمد اگر، زیباییش از نگاه روشن شماست پاینده باشید و برقرار، که دلگرمیِ بزرگْ همین واژه‌های ناب است. خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علی سالاروند
      ۵ روز پیش
      درود فراوان
      زیبا بود خندانک خندانک خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      درود بر شما جناب سالاروند بزرگوار سپاس از نگاه لطیف و دلگرم‌کننده‌تان خوشحالم که واژه‌ها توانسته‌اند اندکی از احساس را به دل مهربان شما برسانند حضورتان مایه‌ی دلخوشی‌ست پاینده باشید و پرنور خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مرتضی میرزادوست
      ۵ روز پیش
      رودها، تنها آب نیستند...
      آن‌ها تاریخ‌اند، صدای مادرند در لالاییِ نخستین،
      دست پدرند بر پیشانیِ خاک،
      و کارون، از میان آن‌ها،
      بیش از یک رود بود؛
      اسطوره‌ای خسته از جغرافیای بی‌رحم،
      پدری که فرزندانش،
      تنها او را در نقشه‌ها دوست داشتند،
      نه در نبضِ حیات


      سلام و درود جناب میاحی عزیز خندانک
      چقدر بااحساس و دغدغه مند سرودید
      واقعا زیباست
      موفق باشید
      خندانک خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      سلام و درود بر جناب میرزادوست عزیز و فرهیخته از مهر و توجه دلگرم‌کننده‌تان صمیمانه سپاس‌گزارم خوشحالم که دغدغه‌ام با دل شما هم‌صدا شد واژه اگر جان گرفت، از جانِ آگاهی‌ست، نه فقط از قلم پاینده باشید و سربلند و بمانید در کنار شعر، احساس و روشنایی خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      ۵ روز پیش
      درود بزرگوار خندانک
      پرمحتوا سرودید خندانک

      سروده‌ای برای کارون تقدیم به صفحه‌ی پربارتان:

      به نام آفریدگار آب و زندگانی!
      .
      زمزمه، با زمزمِ جان می‌کنم؛
      دردِ دل، با جامِ رضوان می‌کنم:
      حقّ خوزستان مگر بی‌آبی است؟!
      حقّ خوزستان زلالِ آبی است!
      ***
      ***
      در جنوبِ کشورم بلوا به پاست
      رودخانه، رفته وُ، ردّش به جاست
      .
      آب‌ها خشکیده‌اند از چشمه‌سار
      مردم‌اند از دستِ بی‌آبی، نزار
      .
      بوده روزی، رودِ کارون، باصفا
      منبعی بوده، برای کِشت‌ها
      .
      در کنارِ آن، تمدّن‌های ناب
      پاگرفته، پُرتب و، پُرالتهاب
      .
      حیف حالا، گشته خشکیده، دهان
      تشنگی دارد نهانش، بی‌گمان
      .
      رودخانه، تشنه است آبش دهید
      چشمه‌ای، از جنسِ مهتابش دهید
      .
      خسته‌اند از تشنگی مردم کنون
      آب را می‌خواهد احساسِ جنون
      .
      آبِ نابی که، زلال و، آبی است
      حقّ خوزستان مگر بی‌تابی است
      .
      کو نوای نای و چنگ و، ارغنون
      در «لبِ کارون» و دنیای جنون*
      .
      جنگ، چون آورد سر، از خود برون
      شد «لبِ کارون» و «گل‌بارانِ» خون
      .
      در دفاعی که، مقدّس بوده است
      مِهرِ کارون، یادِ هر کس بوده است
      .
      پس چرا بعد از دفاع و، جنگِ سخت
      در رهش، افتاده صدها سنگِ سخت
      .
      با تفکّرهای وجدانِ صفا
      بنگرید اینک به حال و، روزِ ما
      .
      ای بزرگان اندکی فکری کنید
      کارِ مردم را به لب، ذکری کنید
      .
      کوششی در رفعِ مشکل‌ها کنید
      حقّ مردم را زِ نو، احیا کنید
      .
      حقّشان آبِ صفای زندگی‌ست
      حقّشان پیوسته‌ی پایندگی‌ست
      .
      زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
      تیرماهِ ۱۴۰۰.
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۵ روز پیش
      درود بر شما بانوی فرهیخته و صاحب‌احساس چه زیبا از دل رود و رنج، صدای کارون را به کلام آوردید سروده‌تان نه فقط شعر، که فریاد است؛ فریادی زلال، جاری از دلِ خوزستان تشنه هر بیت از اشعار شما، چون موجی‌ست برخاسته از عمقِ جانِ یک ملت و این دغدغه‌ی شریف‌تان، نشانه‌ی درکِ ژرف از «حقِ آب» و «حرمتِ خاک» است سپاس که با طنین مهر و قلم آگاه، رود را دوباره جاری کردید پاینده باشید و پُرآب، چون خودِ کارون… خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      ۵ روز پیش
      درودتان جناب میاحی ارجمند☄️🍃☘️✨


      بسیار زیبا و پر مغز قلم توانمندتان پایا✨☘️🍃☄️
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۴ روز پیش
      درود بی‌پایان بر استاد مدهوش عزیز و گرامی 🌿

      از حضور پربارتان و واژگان مهرآمیزتان
      صمیمانه سپاسگزارم.
      دلگرمی‌ست شنیدن این سخنان از
      صاحب‌دلی چون شما. خندانک

      باشد که قلم‌مان هماره
      در مسیر روشنگری و حقیقت روان بماند،
      زنده‌دل و مدهوشِ معنا...
      ☘️🙏☄️
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آرمان طاهری
      ۵ روز پیش
      درودتان باد جناب مباحی عزیز و ادیب
      زیباست و دلنشین
      رد قلمتان ابدی 🌹🤍🙏
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۴ روز پیش
      درود و سپاس جناب طاهری بزرگوار و گرامی‌ادب خندانک
      حضورتان گرمابخش واژه‌هاست و مهرِ کلام‌تان، روشنیِ راه قلم.
      از دل‌نوازی‌تان بی‌نهایت سپاسگزارم.

      باشد که ردّ قلم‌مان بر دل‌ها بماند، نه کاغذها...
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      ۵ روز پیش
      درود وعرض ادب واحترام خندانک
      صبح خوندم شعر زیبا ودغدغه مندتون رو الان موفق به کامنت گذاشتن شدم خندانک
      بسیار زیبا عالی وتلخ خندانک
      به امید روزهای فراوانی وسبز خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۴ روز پیش
      درود و مهر بیکران بر بانو آرامش گرامی 🌷
      از خوانش دقیق و دل‌نوازتان سپاسگزارم.
      خوشحالم که شعر «به یاد رود پدری» با شما هم‌نفس شد؛ رودی که زمانی زندگی بود و اکنون، بغضِ جاری جنوب...

      تلخیِ این سطرها از داغی‌ست که هنوز از بستر کارون برنخاسته.
      به امید روزهایی که کارون، دوباره آوازِ فراوانی بخواند و خاک، سبز شود...
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید علیرضا دربندی
      ۴ روز پیش
      درود فراوان به جناب میاحی
      این زیبا سروده نه تنها غمی پنهان و آشکار از آنچه امروزمان را شامل شده را روایت می‌کرد که برای بنده زنده شدن تلخیه نبود پدریست که دیگر ندارمش

      هزاران درود بر شما 👏
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۴ روز پیش
      درود بر جناب دربندی عزیز و گرامی خندانک
      سخن شما، تلخ و تأثیرگذار بود و بی‌شک نبود پدر، زخمی‌ست که هرگز التیام نمی‌یابد، اما آنچه فرمودید، برایم افتخاری‌ست اگر شعرم توانسته باشد، تلنگری بر آن احساس ژرف و انسانی باشد که در دل شما خانه دارد.
      برای آن پدر نازنین آرامش و برای شما صبوری آرزو دارم.
      با مهر و ارادت فراوان 🙏 خندانک

      ارسال پاسخ
      مجید بهلول (میثم)
      ۴ روز پیش
      درود‌برشما‌شاعر‌نکته‌سنج
      موفق‌باشید خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      ۴ روز پیش
      درود و سپاس جناب بهلول فرهیخته خندانک
      از مهر و توجه شما بسیار خرسندم.
      همراهی اندیشمندانی چون شما دلگرمیِ راه است.
      پاینده باشید و برقرار 🙏 خندانک

      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1