جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر امیر محمدی ارکانی (صادق)
آخرین اشعار ناب امیر محمدی ارکانی (صادق)
|
می دوید ، برهنه پایِ نگاهم به دلِ تیرهِ شب
با دلی تنگ ، به امید وصالی که نرسیدم هرگز !
گاه می ایستاد و پای می کوبید ، نگاهم
به جبران گناهی که نکردم هرگز !
***
آنشب از سرِ نیاز ، بشوق آن شهریارِ ناز
شب را شکافتم
با دلی پر زعشق و تمنا ،تا سپیده دم
گلبوسه ها به میل خویش
از سرتا به پای آن نسرینه اندام رُبودم.
***
فانوس چشم در راهش آویختم
راز ها گفتمش ، ازحکایت های دل
از آتشی که سینه گدازد ، بوقت ناز
آن سینه که عشق نبازد به پای او ...
***
از مَرمَرین پیکر افسونگرش-
عطر گيسویِ بلند ، خال آهو گونه اَش
رازِ دو غنچه ی ِگل ، دو فرشته ...
از عشقی پاک که خدا در گِل ما سرشته ...
***
افسوس ، افسوس ...
ناگاه تند بادی پیراهن پندارش را رُبود
انگار بعد عمری هنوز مرا نشناخته بود !
و مرا لکه ی ننگِ هوسبازی پنداشته بود !
***
سراپا حیرتم،چه شد!؟دلم گناهی نکرده بود
هزار افسوس ! هزار اندوه !
این تقاص عمری پاکبازی نبود... بود ؟!
ای وای بَر من ... خدا ،جان من بود !؟ نبود ...
***
او رفت ...
***
رفت از بَرم به دیاری دور دست ،
به دنبالش شتافتم ! لیک حسرت . حسرت ...
***
بعد آن شب در آرزوی عطر زلف دلفریب اش
از چشم سیه مَست ناز آفرینش ، سراغی نیافتم !
هزاران ستاره به دامان شب ز دیده نشاندم
لیک پروین شب های خاموشم را دیگر نیافتم ...
***
من ماندم ، جهانی تهمت
داغ سیه خورده به پیشانی ام ، در حیرت !
سوگ عشق یا شرم از لکه ننگ ؟ بی امید -
اُف بر این طالع شوم نگونبختِ غم نصیب ...
.
******
.
پ ن : کمی صبر، " دروغ صادق " نزدیک است ... ؟؟؟
امیر محمدی ارکانی (صادق)
مشهد مقدس - 1392/3/22
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.