پنجشنبه ۲۵ بهمن
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
نه عقلْ گریزم، نه عشقْ ستیزم!
که جمعِ نقیضم! که عینِ تضادم!
(حاشیه)
از شما چه پنهان این تضاد دینم را در آورده
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ممنون از لطف شما خانم حکیمی | |
|
خدا عاقبت شما رو بخیرکنه🌹 | |
|
متاسفانه من نه میتونم عقل را ادا کنم نه عشق رو... هم خدا هم خرما🤦 ممنون از نظر شما | |
|
عقل باده از آن ترکیبات جالب است... فروغ فرخزاد یک نمونه جالبش را استفاده کرده: گمراه تر ز «روح شرابی» و.... | |
|
درود. اتفاقا همین خوب است. ممنون بابت گل آرایی صفحه بنده | |
|
درود. این هم حرفیست.حالا نمیشود اهل تعادل بود؟😁 | |
|
درود بر شما آقای اکرمی عزیز منظور از منطقم غلبه داره این بود که اونطور که میگن عاشق کور و کر هست ، نبودم از آنجایی که عشق بی اراده اتفاق میفته (ما انتخاب نمیکنیم عاشق چه کسی باشیم) یهو میفهمیم در دام عشق افتادیم😊 اونجاست که عقلم بررسی می کنه این عشق و دوست داشتن به خیر و صلاحم هست یا خیر و تصمیم رو برای ادامه یا فراموشی میگیرم البته اینطور در گذشته برخورد کردم و به امروز رسیدم باز هم به اون لحظه ها برگردم نگاهم به امنیت عشق هست نه هیجانش و همیشه ام عقل و احساس در تضاد هم نیستند ان شاءالله که عاشقانه هامون به دور از غم و فاصله و فریب باشد🌹 | |
|
سلام مجدد واقعا عشق های کور کورانه رو اصلا نمیشه عشق دونست و در ابتدای کار واقعا میشه و باید سبک سنگین کرد ولی وقتی دیگه دلبسته شدی واقعا بقیش دست خود آدم نیست | |
|
درود ممنون از لطف شما. بداهه بسیار زیبایی بود جناب گودرزی👌 | |
|
درود بر جناب نافذ. چه شعر زیبایی فرستادی عزیز | |
|
درود ممنون از لطف و حسن نظر شما. راستش این رشد چند بعدی - اگر هم اسمش را بتوان رشد گذاشت معایت خودش را هم دارد... | |
|
درود فراوان به جناب مهدی پور | |
|
درود ممنون از لطف جناب طاهری عزیز | |
|
درود بسیار زیبا. فکر کنم این شعر از علامه طباطبایی باشد | |
|
درود درود... حالا عاشق بشوی همه چیز فرق می کند. و البته عشق انواعی دارد؛ رمانتیک، افلاطونی، عرفانی، ... عشق دریچه ای ست به جنون. به نظر من، بالاترین عشق ها، عشق به هیچ است! نه به معنی بی احساسی یا تنفر نه... در واقع چیزی ورای «عشق به همه چیز»... حالا این ها را وللش... | |
|
درود مجدد. خطرناک است...خطرناک... خیلی خیلی خطرناک... تنفر قدرتمند است همانطور که عشق قدرتمند است و هر دو از وجود انسان تغذیه میکنند؛ فرقشان این است که عشق میخواهد پیوند دهد اما تنفر می خواهد بگسلد. تنفر از گسستگی و پراکندگی تغذیه می کند. تنفر از ظلم البته نیک است اما تنفر از همه... باید دوست داشت و نیک دید. زندگی پر از رنج و ملالت است و آدمیان هم پر از عیبند. اما به قول خواجه منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن البته جنون ناشی از نفرت اگر علیه ظالمین باشد شاهکار آفرین است؛ نتیجه اش میشود «ای دیو سپید پای در بند...» یا «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد...». | |
|
درود بله همینطوره که میفرمایید | |
|
درود. هر دو بال کمالن دیگه | |
|
بله. هر لحظه روی از رنگ به رنگ گه رومی روم، گه زنگی زنگ | |
|
درود. البته پای چوبین هم خوبه و کار رو تا حدی راه میندازه. اما خب برای بالا رفتن از سراشیپی ها - سخت بی تمکین بود... | |
|
درود دقیقا. و البته شاعران هم این تضادها رو دارن و به تصویر میکشن | |
|
درود به به. ماشا الله فی البداهه مثنوی زیبا می سرایید👌 | |
|
درود ممنون از لطف و نظر شما جناب بابایی | |
|
رقص از این نغمهٔ غم میکنم و نقضِ غرض... جز تناقض چه در این قضیِهٔ صادق باشد؟! | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
هر چند تضاد هم گاهی شیرینعععع...
درود بر شما