سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 1 بهمن 1403
    21 رجب 1446
      Monday 20 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        در اين دنيا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ ولي در قيامت سيّد و سرور مردم، پرهيزکاران خواهند بود. امام سجاد(ع)

        دوشنبه ۱ بهمن

        سه شعر کوتاه

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۳۴۴۷۵
          بازدید : ۸۱۴   |    نظرات : ۱۰۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        "شعر نوزاد"
        .......
        به یقین شبی
        شاعری
        با صحرا خوابیده است
        وگرنه این همه
        باردار سکوت و ستاره نبود .
         
        یزد ۱۲ اسفند ۹۹
         
         
         
         
        "افغان"
         
         
        همین هِزاره بود
        که از هَزاره ای کور شنیدم
        خورشید را در مزارشریف به ستون سرما بسته ،
        شب باران می کنند !
         
        # # #
         
        آه بن کودن
        از این گلوها که بریدی
        کدامشان مگر ، لانه ی آواز بود ؟
         
        سیرجان ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
         
         
         
         
         
        (   )
        پیله ات را پروانه کن :
        اصلن ، این قاضی پدرصلواتی
        خودش نهنگی ست ،
        که هفتاد ماهی در معده ی او معتادند !
         
        شیراز ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
        ......................
         
        گفته بودم برای شازده خانم، شگفتانه ای دارم.
        به پاس حضور فعالشان در سایت
        و البته با احترام ☘☘☘☘
         
        من کارتم مثل سرم خالیه. زحمت انتشار مناسبش با دوستان❤️❤️
        ۲۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۸ شاعر این شعر را خوانده اند

        یاسر کریمی

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        جواد مهدی پور

        ،

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        نیره صدری

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        صفورا کمربسته ،

        ،

        الیاس امیرحسنی

        ،

        مرتضی میرزادوست

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        محمد شریف صادقی

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        علی باقری خورآبادی

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

        ،

        دانیال فریادی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        یاسر قادری

        ،

        علی میرزاخانی

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        محمدکریم نقده دوزان خراباتی

        ،

        محمد منصوری بروجنی

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        پیام مفخم

        ،

        علیمحمد پناهی

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        محمدکریمی (پویا)

        ،

        محمد حسنی

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        وحید سلیمی بنی

        ،

        فرشید به گزین

        ،

        حسام رجبی

        ،

        رسول دبیر (نافذ)

        ،

        افسانه پنام (مولد)

        ،

        رحیم فخوری

        ،

        ساسان نجفی(سراب)

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        معصومه خدابنده

        ،

        احسان محسن زاده

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        دانیال حاجی زاده (اشک)

        ،

        معصومه درگاهی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        حمید گیوه چیان

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود استاد عزیز
        کوتاه و زیبا بودند خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        و این را به فال نیک می گیرم که پس از هر تضارب و تصادمی، دوستان را به گرد هم می بینم. وگرنه شعر مانا بهانه است و دلیل: دیدار دوستان یکدل خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        خیلی هم سورپرایز شدم... خندانک
        مچکرم از لطف بی‌کرانتان، شرمنده کردید...🙈
        این فعالیت برام لذت‌بخشهعع و کلی چیز میز یاد می‌گیرم، پس نیازی به قدردانی نیست... من باید از شما استادان بزرگوار ناب همیشه سپاسگزار و ممنون باشم از اینکه هستید و رایگان آموزش می‌دید... بدون کوچکترین چشم داشتی... هیچ جا مثل ناب نیست... چون هیچ سایت ادبی ای مدیر با درایت و سخاوتمندی مثل استاد ملحق نداره... بنظرم هر چی تشکر هست باید از ایشون بشععع نه از من کاربر ساده سایت... خندانک خندانک
        برای شاگردنوازی... فروتنی و مهربانی‌تون بسیار تا بسیار سپاسمندم... خندانک

        اشعارتونم وحشتناک زیبا هستند... خصوصا اولی... خندانک خندانک خندانک
        درود بر جناب مانای شاعر خندانک
        سلامت و ثروتمند باشید خندانک

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        راستش اگر بخواهم ریا نکنم، تقدیم شعر به شما دلایل دیگری نیز داشت و آن نجات کلمات هم بود. که خود شما نیز کلمه ای نیک هستید و نیکی را سزایی.
        هر تفکری ناچار و ناگزیر به انشعاب است. و این شعبه هاست که زندگی و تمدن آدمی را ممکن ساخته اند. تقدیم شعر به دوستی که شاید در جبهه ی فکری بنده نباشد، نماد آن است که مانا بگوید ما شاید هم فکر نباشیم، اما همدلیم چرا که خصیصه ی انسان، همدلی ست.

        مبارکتان باشد خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        همزبونی‌ها اگععع شیرین‌تره، همدلی از همزبونی بهتره!...

        باز هم مچکرم شاعر مبارز... خندانک
        عليرضا حكيم
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر مانا
        زیبا سروده اید خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        جناب حکیم
        همین قدر که در این سایت عضو هستید، غنیمتی ست برای طالبان فهم و شعر.
        مزین نمودید این خطه را به حضور شکیل و شریف تان خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود استاد عزیز
        یلدایتان مبارک
        خندانک خندانک به گیسوی سیاه یار می مانی خندانک خندانک
        خندانک خندانک سیاه و پر شکن آرامش جانی خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        همچنین، یلدای شما نیز پز انار و پر غزل خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        حدود ۱ ماه پیش



        ❣️به نامِ یگانه‌خدای‌ِ هستی‌بخش❣️

        🌷دلِ شاد و عاشقانه نه انار و هندوانه
        همه‌وقت می‌تپد مِهر به درونش از بهانه
        به صَفایِ آیه‌ی حَمد به شگونِ فالِ حافظ
        بنویس سَطری از عشق تو به خطّی از ترانه🌷

        🌹🍉🌹
        سلام و درود
        🌹 عرض تبریک حضور شما و خانواده ارجمندتان🌹
        یلدایتان شاد روزگاران‌تان خوش 🍉🌹🍉

        🌷بااحترام 🌷

        🌷


        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        همچنین بر شما و قوم و خویش و اهل و عشیره ی محترمتان مبارک . ممنون که صفحه را به قدوم مبارک آراستید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام به مانای عزیز. منتظر اشعار زیبای شما در پنجره های این سایت بودم.
        این چند قطعه همگی متفاوت و زیبا بودند. اهمیت شما به «زبان» و ایضا «زمان» بسیار مشهود است.
        به یقین شبی
        شاعری
        با صحرا خوابیده است
        وگرنه این همه
        باردار سکوت و ستاره نبود .
        از نظر معنوی «شب» با «خوابیدن» تناظر دارد. «شبی» با «شاعری» هم به جهت دو اسم نکره متناظرند و هم به جهت آغاز هر دو با حرف ش. ضمنا باید دانست با آنکه شعر سپید است اما انتهای دو مصراع اول یک الگوی هجایی دارد:
        به یَ / قین شَ بی
        شا عِ ری
        شاید این مسئله برای برخی خیلی تصادفی و بی اثر به نظر برسد اما باید دانست وقتی دو اسم نکره با دو الگوی هجایی مشابه و با حرف آغازین مشترک ادا می شوند ناخوداگاه در خواننده حس خوبی را تداعی می کنند. البته خیلی خوانندگان شعر سپید را مثل استوری های اینستاگرام تند تند میخوانند و تلاش نمی کنند با روح شعر بیامیزند - من خودم هم گاهی اینطوری هستم.
        معنای ظاهری شعر مشخص است. درباره قسمت:
        «وگرنه این همه
        باردار سکوت و ستاره نبود .»
        ممکن است سوال شود که چرا نگوییم:
        «وگرنه (یا...مگرنه) بارادرِ [از]
        این همه سکوت و ستاره نبود»
        در واقع چرا «این همه» از قسمت اصلی خود در جمله جدا شده است؟ من فکر میکنم بیان آقای مانای عزیز چند مزیت موسیقیایی دارد:
        (۱) در «وگرنه این همه» (که به نظرم «مگرنه» از «وگرنه» بهتر است) حروف میم و نون کنار هم آمده اند که از نظر صوتی زیباست همچنین هجای کوتاه مختوم به َ یا ِ در وگرنه و همه توازن موسیقیایی دیگری ایجاد می کند:
        وگرنه/ این همه
        (۲) در « باردار سکوت و ستاره نبود» جدا از هم نشینی نزدیک «س/ت» در سکوت و ستاره، باید دقت کرد که هماهنگی« بـ[ار]د[ار] سکوت و ستـ[ار]ه نبود» و صد البته که« باردارِ »با «ستاره» قافیه درونی شکل میدهد.
        همین نکات ریز است که یک کلام را اعتلا می بخشید. مضمون زیبای این شعر کوتاه هم بر همگان روشن است.
        حالا من دو پیشنهاد برای این بند دارم: اول همان تبدیل وگرنه به مگرنه. برای دومی بشدت شک دارم پیشنهادم خوب باشد اما می گویم که رویش فکر کنید. بجای «با صحرا خوابیده است» بگوییم «با صحرا هم‌بستر شدست» یا چیزی شبیه این؛ ولی خب خودم مطمئن نیستم و شاید هم خوابیده است بهتر باشد هم ساده تر است و حتی ممکن است روان تر باشد بنابراین اصراری رویش ندارم.
        در شعر دوم که شاعر به کشتار هزاره ها اشاره کرده است (لااقل تفسیر من اینست) و البته از آن به صورت نمادی-استعاری بهره برده است یعنی
        «همین هِزاره بود
        که از هَزاره ای کور شنیدم
        خورشید را در مزارشریف به ستون سرما بسته ،
        شب باران می کنند !»
        شباهت هَزاره و هِزاره. مشخص است. ستون هم ستونی ست که اعدامی ها را برای تیرباران میبندند. و شب باران هم به جای تیرباران آمده. خورشیدی که منشا روشنی و گرماست را به ستون سرما میبندند و با شب و تاریکی تیرباران می کنند (یا به قول شاعر، شب باران). شاید به همین دلیل است که هَزاره ایِ هِزاره ی ما «کور» است چون اسیر تاریکی ست. حلقه ی بدبختی منطقه ماست دیگر...هعععییییی چه می توان کرد...
        سومین قطعه عالیست و عجیب ترین قطعه شعر در میان این چهارتاست👌ترکیب «بن کودن» خیلی به دلم نشست.
        چهارمی هم که مشخص است. «قاضی پدرصلواتی» از آن خوب هاست😁
        اما این
        «خودش نهنگی ست ،
        که هفتاد ماهی در معده ی او معتادند !»
        نمیدانم چرا خیلی به دلم می نشیند ولی حس میکنم بیانش خیلی مبهم است...
        در کل خیلی لذت بردم. این صفحه را هم سبز می کنم که افراد بیشتری شعر را بخوانند و بازخورد بیشتری داشته باشیم هم به شعر شما هم نقد دست و پا شکسته بنده...


        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر جناب صادقی
        استفاده کردیم
        مرحبا
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        گمان نمی کردم که با وجود نقد جناب وحید سلیمی، دوستی دیگر چراغ سبزی در این صفحه برافروزد، و البته سخاوت شما از گمان این دیوانه فراتر بود . اتفاقا پیش از این که به پاسخ مهر دوستان دست به قلم شوم، جناب سلیمی نقدی فرستادند که باب صحبت ما باز شد و فرمودند به سایت دسترسی ندارند، اگر تا فردا نتوانند ، به بنده سپرده اند که انجام وظیفه کنم و نقد ایشان را اینجا قرار دهم. که امیدوارم خودشان تشریف بیاورند.
        در مورد پیشنهادات شما از بابت تشابه واژگانی، بی تردید حق با شما خواهد بود. اما مشکل در کارکرد" وگرنه " با " مگر نه " است.

        مثالی ساده می زنم:

        ۱_ آقای هداوند باسواد است وگرنه این قدر خوب نمی نوشت.
        ۲- آقای هداوند باسواد است مگرنه این قدر خوب نمی نوشت.

        می بینید که از نظر معنایی، ناچار به گزینش اولی هستیم. چون باردار شدن شب از سکوت، معلول همخوابگی اش با شاعر بوده است.

        و در پیشنهاد دوم، ایضا حق با شماست. و این بار در حیطه ی معنا.
        اما شعر اگرچه سپید است، اما روان سخن گفتن و آهنگین سرودن، شرط بلاغ است. اگر شعر را تقطیع هم کنید، متوجه خواهید شد که اوزان مختلف در آن رعایت شده است. و این به علت تاثیر قدماست. چرا که مانا تمام نوجوانی و جوانی اش، به خواندن غزل حافظ و سعدی و مثنوی مولانا و عطار و فردوسی گذشته. و قطعا این ها بر ناخودآگاه تاثیر گذاشته اند.

        اما در پایان، سخنی ندارم، جز آنکه دست بیفشانم و پای بکوبم که مرا دوستانی ست چون شما که راحت روح و مفتاح صبوح ند. و جز این مگر مانا چه از زندگی طلبکار است؟ خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        یاسر کریمی
        حدود ۱ ماه پیش
        خدا قوت عالی بود خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر جناب صادقی شریف خندانک

        خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی
        حدود ۱ ماه پیش
        آه بن کودن
        از این گلوها که بریدی
        کدامشان مگر ، لانه ی آواز بود ؟
        مانا جمشیدی

        به نام اوکه می داند
        به لطف هوای لطیف این روزها و زمین گیری اجباری، فرصتی مهیا شد تا از خجالت دوستم مانا دربیایم.
        این بند اثرش را انتخاب کردم برای کالبدشکافی و دلیل اش این بود که هرچه به دنبال غزلی گشتم که بجنباندم چیزی نیافتم و دل دادم به این چند سطر مانا، هرچند واقفم نمی شود در دسته بندی اشعار قرارش داد.
        از سویی نمی خواهم در بازبینی این اثر خود را مدیون موضوعاتی مثل "بررسی تاثیر افزایش گاز منوکسید کربن حاصل از اگزوز خودروهای سنگین اتحادیه کامیونداران شهر جلفا بر روند کاهش تخم ریزی ماهی حلوای سیاه در سواحل چابهار در دریای عمان" بدانم که معتقدم اینگونه تکلف در واکاوی آثار ادبی نه تنها بی حاصل است بلکه باعث می شود برخی دخترکان سالخورده وادار شوند تا با "تیزی ناخن" هاشان چشمهای عزیزم را از کاسه دربیاورند و کورم کنند.
        پس بسنده می کنم به کرنش سنگ و ساروج تا چه پیش آید.

        اما سطور مانا
        پیداست صاحب اثر در سطر اول که برای افزایش چاشنی احساس از " آه " استفاده می کند و تصنعی در خوانش ایجاد می کند که دافعه آن در طبع کاملا محسوس است.
        به کارگیری این واژه (آه) در آثار ادبی بزرگان به وفور یافت می شود و مثال های شاخصی دارد.
        آینه دانی که تاب (آه) ندارد
        (آه) از این راه که در وی خطری نیست که نیست
        (آه) از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
        در سه مثال شاخصی که از حضرت لسان الغیب آمد، بی تردید طبع خواننده (آه) را شخصیتی مستقل در می یابد. کرسی نشیمن این سه (آه) که حضرت حافظ از آن بهره گرفته صخره ای ثقیل و وزین است که زلزله ی 14 ربشتری هم نخواهد توانست جا به جایش کند.
        معمولا به کارگیری این واژه از سوی اهل هنر قبل از ندا و منادا، طبع اهل دل را به سویی می کشاند که تکلف بارد صاحب اثر را برای افزایش بار عاطفی و تاثر بیشتر نمایان می کند. در صورتی که به کارگیری این واژه با نشیمنگاه مطمئن خواهد توانست علاوه بر شخصت دهی، وزن این وازه را به حدی افزایش دهد که بر شانه های طبع سنگینی کند.
        همچنین ترکیب " بن کودن " مشت صاحب اثر را برای القای ذهنی مخاطب به شخصیتی چون " بن لادن " که بسیار ضعیف طراحی شده قبل از خوانش باز کرده و دافعه ای بزرگ ایجاد می کند.
        بی تردید برای مخاطب مطبوع تر خواهد بود که بهره کشی صاحب اثر از اشاره مستقیم به فرد یا افرادی که مورد نظر اوست سرچشمه بگیرد تا سستی چنین ترکیبی.
        منتقد بر این است که حذف سطر ابتدایی این بخش نه تنها به کلیت اثر لطمه ای نخواهد زد بلکه می تواند به مطبوع تر شدن منظور صاحب اثر یاری برساند و موضوع مورد بحث را عام تر جلوه دهد.
        اینگونه:
        از این گلوها که بریدی
        کدامشان مگر
        لانه ی آواز بود؟
        در سطر دوم مورد اشاره فوق (ان) جمعی که بر پشت کدام تکیه داده نیز اضافه به نظر می رسد که حذفش ضروری است زیرا نشانه جمع در گلو (ها) یک بار مصرف شده و تکرارش در کدامشان چنگی به دل نمی زند.
        پس:
        از این گلوها که بریدی
        کدامش مگر
        لانه ی آواز بود؟
        هرچند منتقد معتقد است لانه ی آواز "بودن یا نبودن" مسئله این است هم جای بحث دارد که بی تردید در وقت بریدن گلو، خواه ناخواه آوازی جانخراش و هولناک بیرون خواهد آمد تا ثابت کند تمام گلوهای بریده شده لانه ی آوازند.

        عزت زیاد
        وحید سلیمی بنی – بیست و هشتم آذر هزار و چارصد و سه خورشیدی
        فرشید به گزین
        فرشید به گزین
        حدود ۱ ماه پیش
        و گلو را بايسته تر آن
        که زيباترين نام ها را بگويد
        و شير آهن کوه مردي از اين گونه عاشق
        ميدان خونين سرنوشت، به پاشنه ي آشيل در نوشت!
        روئينه تني که راز مرگش، اندوه عشق و غم تنهايي بود!
        آه اسفنديار مغموم:
        ترا آن به که چشم فرو پوشيده باشي!

        من البته ابن قطعه رو در ادامه قطعه بالا خواندم و نه بعنوان شعری مستقل
        به این ترتیب مشت صاحل اثر از همون ابتدا باز شده و فکر مبکنم
        شاعر اینجا کمتر بدنبال غافلگیری بوده و خواسته خشمش رو از
        کشتار خورشیدهای همیشه ابراز کنه
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        فرشید به گزین
        حدود ۱ ماه پیش
        پاراگراف آخر نقد کمی عجیب هست .
        به نظرم شعر تاکیدش اینه که خورشید هزاره باید در حضور مردان نامحرم ناز صدای زنانه رو پنهان کنه و اگر نعوذبالله آوازی خواند و مردی شنید مستوجب مجازات است .
        یعنی آوازش،بگوش بن کودن نمیرسد و اگر اوازی بخواند هم در ظلمت پستوهاست
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        کرنش سنگ و ساروج همچنان به شکلی وظیفه باورانه برجاست. عرض کرده بودم که قلم وحید سلیمی را چنان خوش دارم که برایم تفاوتی نمی کند، بزند یا بنوازد؟ ما صدای دوست را می شنویم و از " لن ترانی " عبور می کنیم. دمت گرم رفیق ، سرم فراز نمودی و دلم را خرم. یلدایی ترین نقدی بود که گرفتم و بوسیدم و بر سر نهادم. فکر کنم " بن کودن " را از شعر بردارم بهتر خواهد شد:

        همین هِزاره بود
        که از هَزاره ای کور شنیدم
        خورشید را در مزارشریف به ستون سرما بسته ،
        شب باران می کنند !

        از این گلوها که بریدی
        کدامشان مگر ، لانه ی آواز بود ؟


        اما با تبدیل " کدامشان" به " کدامشان " هنوز مرددم، اگرچه ایراد نحوی شما را شاید خود نیز متوجه بودم، اما در برابر آهنگ " کدامشان " ( مفاعلن ) نتوانستم پرهیز کنم. به هر روی اگر چه شاعری سپیدسرا هستم، ولی با عطار و مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و شهریار و پروین و باباطاهر و فایز و رودکی و تاریخ بیهقی و کلیله و دمنه و قابوس نامه و عقل سرخ و .... قد کشیدم. همین الان اگر از اینجا یعنی ابرکوه، تا تهران شعر شاعران رو بخوانم، کم نمی آورم. و خوب این حتمن روی میل به افاعیل و آهنگین سرودن بنده تاثیر گذاشته

        باری از این غلات که بگذریم، مهر و امضای وحید سلیمی با چراغ فانوس دریایی اش، پر طاووسی ست که نصیب من کرکس شده. و چگونه این نعمت را شکر به درگاه الهه ی قلم نبرم ؟؟

        خندانک خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام فرشیدجان
        مشت را بستیم و این ویرایش میسر نمی شد، مگر به لطف وحید عزیز و شما ، " بن کودن " را حذف خواهم کرد در زمان چاپ _ البته اگر در ایران مجوز بگیرد _ راستش چندباری که زیاد عصبی بودم، مستقیما نام طرف را آوردم:

        لعنت به تو امجدخان
        تورق تاریک تاریخ من !
        تا آن زمان که جای خون، این ترانه جاری ست
        ای خداوند خفت و خفقان
        لعنت به تو ...



        یا این جا :

        بنویس هنوز بیوه زنی در بغداد
        خواب پرچم سیاه ابوبکر می بیند
        تو با گلاله محشر نشدی
        گلوله را دریاب


        ولی خوب ، اگرچه مشت بسته را خاص شعر حجم می دانم، و در سپید معتقدم باید کلید فتح باب را دست مخاطب داد، اما توصیه ی شما نیز برایم مطاع و البته شیرین است خندانک
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        حدود ۱ ماه پیش
        قسمت اول
        با درودو تهنیت بپاس ولادت خورشید مستانه زمستان وبعبارتی وداع یلدا راخدمت مدیریت لایق و گرانقدر سایت استاد ملحق،، منتقد محترم جناب آقای سلیمی گرانسایه و شاعر با دانش و فهیم جناب مانا جمشیدی عزیز.
        روز تعطیلی جمعه واز عارضه دلتنگی ها مزمن ، دلمان هوای شعر کرد و سایت بسیار ارجمند شعر ناب ه همه دوستان اساتید مخاطب این صفحه، درهمان بد ورود اولین تیتر پنجره سبزتوجه مان را جلب کرد و بقیه داستان . . .
        البته ضمن احترام قلبی ونه شعاری به دیدگاه جناب سلیمی نسبت به این شعر جناب مانا ، بدینوسیله وبا پنجره سبز که نوعی نگاه را زوم می کند به صفحه شاعر، خدمت رسیدم که جسارتی کرده و دیدگاهی بر خلاف منتقد عزیز برای مخاطبان این صفحه و این شعر را عرضه کنم
        شاید ادای دینی کرده باشم به این شعر که اتاق فکر قوی در پشت سرش نهفته است. بنده این شعر قابل اعتنا رادارای یک پیام نافذ می بینم و هر آنچه را که از یک شعر باصلابت وبا مفاهیم غنی و خوب انتظار داریم در همین کوتاه دوسه سطری تجلی می یابد
        در ابتدا مطلب چنین می طلبد که به موجودیت و هویت شعر از جمله شخصیت پردازی در آن بپردازیم.
        آیا هرگاویی که برید می شود فقط بخاطر صدای آواریست که از آن بر آمده است؟ بی گمان هرگز ...پس چه کسی شنیدن آواز را بر نتافته و خنجر بر تار او می زند؟ پر واضح است که این سلاخ نه عاشق است و نه شاعر،نه اهل رافت ومدارا ست و نه اهل احسال و هنر نه ال دل است و نه اهل تفکر . . . بقول حضرت شاملو: سلاخی می گریست به قناری کوچکی دلباخته بود
        پس آنکه بی محابا گلو برای آ واز پاره می کند کسی نیست جز "بن کودن"
        به به . . . چه لقب برازنداه ای و اصطلاح هوشمندانه ا ی که جناب مانا بکار بردند.
        درایامی دیرین در مغازه کفش فروشی بودم و مشتری دیگری هم بود از صنف آخوند،ایشان از فروشند ه درخواست واکسی بر کفششان کردن که خاصیت نرم کنندگی داشته باشد برای میخچه انگشت پایشان. فروشند ظرف پلاستیکی کوچکی آورد و گفت" روغن خوک" است و چرم را بسیار نرم می کند آخوند نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت وگفت من روغن خوک استفاده نمی کنم حرام است، فروشنده با تعجب گفت: حاجی آقا
        قرار نیست میل بفر مائید بکفشتان می مالید همان کفشی که حتی به مستراح تشریف می برید...
        خدمت دوستان باید ضمن عذر خواهی ار ناتمام گذاشتن متن دقایقی دیگر این دولت ناطراز جناب پزشکیان برق خانه مارا طبق برنامه قبلی قطع خواهند کرد و انشاله اگر عمری بود ساعاتی بعد ادامه اش را تا یپ می کنم حیفم آمد اینهمه را که نوشتم از پاک شود لازم بذکر است بنده با کامپیوتر تایپ می کنم و بخاطرچشمان دکتر استفاده طولانی از گوشی را بر حذر ساخته
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        یاسر کریمی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر هر دو استاد عزیز و کلاس درسی که استفاده کردیم از آن خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام بزرگوار
        ذوق زده شدم از تشریف تان
        اما استدعا دارم، هم قسمت اول و هم قسمت آتی را در قالب نقد ارسال بفرمایید، که هم دوستان التفات بیشتری داشته باشند و هم مانا را به سبزی صفحه اش امیدوار کند.
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        حدود ۱ ماه پیش
        قسمت دوم واکاوی شعر کوتاه جناب مانا جمشیدی که در پاسخ به پنجره سبز منتقد محترم جناب آقای سلیمی نگاشته شده است.
        دوباره با عرض پوزش از وقفه ناخواسته و عرض ادبی دیگر دنباله کامنت قسمت اول را پی می گیرم .
        بیچاره فروشنده فقط لبخند سردی تحویل مشتری بظاهر عصبانی تحویل می داد و آخوند نیز بی ملاحظه می تا خت ،تا جائیکه ناچار شدم مداخله کنم بلکه موضوع فیصله یابد در آن هنگامه یاد استاد بهمنی نازنین افتادم بیامرزد خدایش،
        "خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست"
        بله جناب سلیمی گرانمهر ! منتقد عالی مقام !اولا شعر دوسطری دیگر محلی برای مخفی نگهداشتن گره یا اوج درام ،،همان که شما مشت صاحب اثر نامیده اید وجود ندارد دوما جناب مانا ملزم بود کلید دست مخاطب بدهد که بدانیم با چه شخصیتی سرکار داریم که گلوی آوازمی درد گرچه شاعر به توصیه جنابعالی تصمیم به حذف این شخصیت پردازی تلگرافی می زند امامن بودم این توصیه را نمی پذیرفتم و دلیلش را هم عرض کردم . برادر گلم جناب فرشید خان رنگ بوی جنسیت داده اند به این آواز گلو ،که می تواند چنین نیز با شد اما اگر به جنس خود خنجر هایی که در حال دریدن این گلو های آواز ها بوده دقیق بنگریم از مدار" بن کودن" ها وباورهای مذهبی فراتر رفته وبنوعی شکل ضد امنیتی بخود می گیر د و من نام این آواز ها را "فریاد اعتراض" می گذارم نه آوای طرب
        ودل نشین ترین و گوشنواز ترین آوازی است که حتی قاخته را نیز به وجد می آورد .
        برای همه عزیزان آرزوی بهروزی دارم و امید وارم این نوشته ناچیز مفیدحال شاعران جوان واقع شود وگرنه ما درس تحویل اساتید گرامی می دهیم وبسیار تشکر می کنم شاعر هیجان آفرین کشور مظلوممان استاد مانای جمشیدی... درمورد این دیدگاه حقیر
        جناب مانا فرمودند پنجره سبز را ایجاد کنم اما به حرمت قلم استاد سلیمیکه کاملا در جبهه مخالفشان دست به جسارت زده ام با پوزش از جناب مانا پنجره سبز را باز نکردم اما صاحب اثر خودشان این اتفاق را صلاح دانسته باشند وکیل اند مطالب را کپی و به ورق سبز انتقال دهند
        حرمت شعر واجب است حریم شاعر واجبتر
        خدا نگهدارتان خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        هگل را که همه ی دوستان اهل کتاب احتمالا بشناسند و بحث معروف دیالکتیک ایشان را که مبتنی بر تزویج تز و آنتی تز بود برای ایجاد سنتز.
        فکر کنم دقیقا برای نگهداشت یا حذف " بن کودن " بر سر دو راهی قرار گرفتم. و این را به فال خجسته می گیرم.
        من نیز به تصمیم شما احترام می گذارم و رقعه ی ارزشمند شما را به همین صورت بوسیده و بر دیده ی منت می گذارم خندانک

        تنها یک چیزی هم شما بزرگوار و هم جناب سلیمی فرموده اید که کمی تا قسمتی برایم توهم انگیز بود: " مانا جمشیدی " کیست ؟؟؟ چنین فردی را نمی شناسم. هرچند به هر شیوه که شما دوستان صدایم کنی، به صلا و لبیک کمر خواهم بست خندانک
        یاسر کریمی
        حدود ۱ ماه پیش
        درودها بر مانای اندیشمند و فعال خندانک
        اشعاری قلدر با تعابیری پیچیده در هم و در عین حال زیبا خندانک
        احسنت خندانک خندانک
        خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        همه ی بیم و هراسم از این است که فرصت دیداری کوتاه با شما و چندتن از دوستان اصفهانی ام، پیدا نکنم. امروز با وحید تلفنی حرف می زدم، گفتم چنین خیالی را می پزم، گفت بیا و قبلش خبر بده.
        خوش آمدید و آمدن دوستان، بهترین شادباش یلداست. خاصه برای مانا که باز هم کنار خانواده اش نیست
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما جناب استاد مانا گرامی خندانک

        اشعار زیبا و نابی از قلم توانمندتان خواندم

        مبارک استاد گرامی بانو شاهزاده خانوم خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁


        درود و خیلی ممنونم جناب دکتر مهدی‌پور اندیشمند 🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        خرسندم ساختی و سرم فراز نمودی رفیق
        هر کامنتی که اینجا از یاران خطاپوش می خوانم، می دانم که اگرچه تحنیتی ست اما مسئولیتی هم هست که نیکی را جز به نیکی نمی توان پاسخ گفت.
        امید که توان جبرانم باشد و فرصت پاسخ خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام و درود جناب مانای گرامی
        اندیشمندانه قلم زدید و اشعارتون سرشار از تصاویر بکر و نابه
        لذت بردم از خوندنشون خندانک خندانک
        قلمتان هماره سبز و رویان
        مانا باشید و به مهر بسرایید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        و چه از این خجسته تر که یاران موافق به بهانه ای اندک اینجا و آنجا جمع می شوند و این دیوانه را می نوازند که سزاوار تسلیت است؟
        تا باشد از این گونه مهربانی ها باشد. که قوام جان است و دوام دل خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        محمد اکرمی (خسرو)
        حدود ۱ ماه پیش
        شکسته نفسی میفرمایید
        خندانک خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        به یقین شبی
        شاعری
        با صحرا خوابیده است
        وگرنه این همه
        باردار سکوت و ستاره نبود .
        خندانک خندانک
        خندانک
        چه سکوتی چه صحرایی!
        چه شبی تماشایی! خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        تماشای این شب و این سکوت گوارایتان باد دوست گرامی. بی شک اگر مانا این همدلی ها را قدر نشناسد، از زیانکاران دو جهان خواهد بود خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        حدود ۱ ماه پیش
        آه بن کودن
        از این گلوها که بریدی
        کدامشان مگر ، لانه ی آواز بود ؟
        خندانک خندانک
        خندانک
        درود بر مانای ماندگار خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        شوربختانه در خاورمیانه که روزگاری مهد تمدن بود و اینک آوردگاه توحش است، این " بن کودن" ها به شکلی تصاعدی در حال رشد هستند. تفاوتی هم نمی کند به نام علی، گردن بزنیم یا به نیت ابوبکر ؟ بن کودن بودن تفکر رادیکال است. حالا هر نوع تفکری از این دست که " آن که با ما نیست، دشمن ماست "
        ارسال پاسخ
        محمدکریم نقده دوزان خراباتی
        سلام عرض ادب و احترام مِهرْبان و دوست داشتنی آقای مانای عزیز
        قابل تأمل و تفکر هست بند بندِ گلواژه هایت لکن با شعر فاصله دارد وگرنه مادر خدا بیامرز من هم از خواب که بیدار می شد شعر زیر لب زمزمه داشت...
        وَ
        افسوس سویه نهایی کرونا ویروس دلتا گریبان من و مادر را گرفت و او قربانی شد.
        خدا اموات شما را نیز رحمت کند.
        متشکرم
        اما یک حرف با شما دارم آنهم آشکارا در میان چشم وگوش هایی که معنا برایشان قابل ادراک نیست یحتمل.

        با آدم های مذهبی رفاقت و طرح دوستی نکن
        مذهبی ها خیلی سریع قبل از پایان جمله تو را قضاوت کرده و حُکم صادر می کنند.
        چون: تخته گاز می روند و تو را هم با خود به قعر می کشند.

        دوست؛ یار و همراه باش با، اهل معنویت و معرفت
        انسان های معنوی و اهل معرفت ما را پله پله با خود به ماورای تصوراتمان رهنمون خواهند بود و ذلالت یا آسیبی: چه با گوش، فکر، زبان و سخن به ما نخواهند رساند.
        اینان یارند و یاور. دستگیرند و کوشا. ترمز نِمی بُرند. می جوشند و از هم بهره ها دارند و از دست نخواهند داد بجز آدم های بد بخت ایشان را.

        شرمسارم بی ربط زیاد حرف زدم.
        درست بنگری خواهی شناخت که جزو کدامین ام

        دلربای با وفا، مهربان با صفا
        در حریم کویِ تو آمدم من در خفا

        تا نداند هیچکس، اینچنین مجنون صفت
        دلربایی دارم وُ گَشته ام خواهان تو را
        خراباتی
        خدا رحمتش کند. مادرم تا شعر می خواندم می گفت از کیه؟
        می گفتم: از خَرِ آقاماشالا..

        کامَت شیرین و یادَت در صحیفهٔ ناموران ثبت و تنت سالم و حیبت سرشار از رزق و روزی طیب و طاهر بادا....
        با کمال تقدیر و احترام خندانک
        صفورا کمربسته ،
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام، دیدگاهتون خیلی خاصه ، موفق باشید👍👯‍♂️
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        و بر این نعمت، دو شکر واجب است
        اول آن که آمدید و این خود مستحق سپاس و تمکین است.
        دوم آن که زبان به مدح کلماتی فکری گشودید که لایق ذم است. و این از گشاده دستی و نیک خویی شما خبر می دهد خندانک
        ارسال پاسخ
        الیاس امیرحسنی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود برمانای توانا
        خندانک بسیار زیبا و دلنشین خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام و ثنا و درود بر شما
        که آمدید و این دکان ورشکسته را رونق و اعتبار بخشیدید. چرا که هر حضوری، رستن شاخه ای ست. و این بیابان رویای جنگل در سر دارد که همانا حضور سبز دوستان است خندانک
        ارسال پاسخ
        مرتضی میرزادوست
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام و عرض ادب استاد مانای گرامی خندانک
        همگی ارزشمند و زیبا هستند
        مبارک شاهزاده خانوم گرانقدر
        خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁

        درود و خیلی مچکرم استاد مناجات‌های دلنشین 🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        ما از نام مرتضی خاطرات نیک فراوان داریم. باور مانا آن است که انسان ها نیز می توانند رحمان و رحیم باشند. رحمان مهرورزی بر دوستانی ست که با آن ها تعامل داریم. و رحیم، مهربانی با کسانی ست که با ما هنوز آشنا نگشته اند، و این آمدن شما از آن جهت برایم گرامی ست، که رحیم است خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        حدود ۱ ماه پیش
        زیبا
        قلمتون سبز
        شاعربزرگوار
        درود درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        شاید روزی دلتنگ همین، همیشه بودن شما شویم. چرا که " ماهی چو بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را "
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام و ادب احترام جناب مانا گرامی
        شعر ی بسیار بسیار زیبا نگاشته اید شما
        دست مریزا
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        طوبی را درختی مینوی گفته اند که سایه و ثمرش، نیکوکاران را پاداش و خلعت باشد.
        سایه تان برقرار و ثمرتان سرشار خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر مانای عزیز خندانک
        متفاوت و جذاب مثل همیشه خندانک
        مبارک شاهزاده خانوم نیک سرشت باشد. خندانک
        به مهر یزدان بمانید تا همواره ناب بسرایید. خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        و گفته اند که کشتمندان، گرامی ترین بندگان باشند. چرا که قوت لایموت خلق را ایشان سازند. و چون کشتمند، کشت نکند، مردم از گرسنگی بمیرند. جناب زراعتی، زرع شما نیز در این‌صفحه، همان حکم گندم را داراست، که مانا را از گرسنگی نوازش نجات می دهد. چرا که گرسنگان نوازش، از گرسنگان نان، محتاج ترند خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁

        درود و سپاس استاد معناگرا 🍁
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود و عرض سلام استادمانا ی بزرگوار

        بسیار جالب و زیباو

        استادانه سرودید

        موفق و برقرار باشید انشاالله خندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        تختی را تاریخ به جوانمردی یاد می کند و جاودانگی
        امید که تختی سایت ناب نیز ، پهلوانی از آن عیار باشد. چرا که کشتی با کلمات از گرفتن دوال دلیران سخت تر است خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        تختی را تاریخ به جوانمردی یاد می کند و جاودانگی
        امید که تختی سایت ناب نیز ، پهلوانی از آن عیار باشد. چرا که کشتی با کلمات از گرفتن دوال دلیران سخت تر است خندانک
        محمدکریم نقده دوزان خراباتی
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام عرض ادب و احترام مِهرْبان و دوست داشتنی آقای مانای عزیز
        قابل تأمل و تفکر هست بند بندِ گلواژه هایت لکن با شعر فاصله دارد وگرنه مادر خدا بیامرز من هم از خواب که بیدار می شد شعر زیر لب زمزمه داشت...
        وَ
        افسوس سویه نهایی کرونا ویروس دلتا گریبان من و مادر را گرفت و او قربانی شد.
        خدا اموات شما را نیز رحمت کند.
        متشکرم
        اما یک حرف با شما دارم آنهم آشکارا در میان چشم وگوش هایی که معنا برایشان قابل ادراک نیست یحتمل.

        با آدم های مذهبی رفاقت و طرح دوستی نکن
        مذهبی ها خیلی سریع قبل از پایان جمله تو را قضاوت کرده و حُکم صادر می کنند.
        چون: تخته گاز می روند و تو را هم با خود به قعر می کشند.

        دوست؛ یار و همراه باش با، اهل معنویت و معرفت
        انسان های معنوی و اهل معرفت ما را پله پله با خود به ماورای تصوراتمان رهنمون خواهند بود و ذلالت یا آسیبی: چه با گوش، فکر، زبان و سخن به ما نخواهند رساند.
        اینان یارند و یاور. دستگیرند و کوشا. ترمز نِمی بُرند. می جوشند و از هم بهره ها دارند و از دست نخواهند داد بجز آدم های بد بخت ایشان را.

        شرمسارم بی ربط زیاد حرف زدم.
        درست بنگری خواهی شناخت که جزو کدامین ام

        دلربای با وفا، مهربان با صفا
        در حریم کویِ تو آمدم من در خفا

        تا نداند هیچکس، اینچنین مجنون صفت
        دلربایی دارم وُ گَشته ام خواهان تو را
        خراباتی
        خدا رحمتش کند. مادرم تا شعر می خواندم می گفت از کیه؟
        می گفتم: از خَرِ آقاماشالا..

        کامَت شیرین و یادَت در صحیفهٔ ناموران ثبت و تنت سالم و حیبت سرشار از رزق و روزی طیب و طاهر بادا....
        با کمال تقدیر و احترام خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام رفیق
        اتفاقا سالهاست که از مذهب و مذهبی فاصله گرفته ام. البته کلا از هرکسی که بوی ایدئولوژی بدهد. چون تفاوتی ندارد به نام ملی گرایی باشد یا کمونیسم یا خداباوری و داشتن فلان دین.
        خداوند مادرتان را بیامرزد. بی تردید مادر ، هنر آفرینش است.

        و اما تفکیک مذهب از معنویت که با آن هم توافق دارم و امید آن که لایق مصاحبت اهل معنا باشم خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        محمد منصوری بروجنی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود
        جناب مانا قلمتان مستدام
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        هر زمان نام بروجن به گوشم بخورد، یاد نخستین سفرم به این‌شهر می افتم که زمستان سال ۸۳ بود و برف تا کمر درختان باریده بود. در آن سرمای وحشی، بنده و خانمم از سفر ماه عسل شیرازمان بر می گشتیم که خصلت ماجراجویی باعث شد به جای مسیر اصفهان، مسیر یاسوج و شهرکرد را انتخاب کنیم. و در بروجن گیر کردیم. یکی دو جا به زحمت و پیاده رفتیم که هتلی یا مسافرخانه ای پیدا کنیم اما نبود. و هوا نیز رو به تاریکی می رفت. ما نیز نه ماشین داشتیم و نه به علت راهبندان می توانستیم جایی برویم. چند آقا در صف نانوایی بودند و وقتی رفتم که یک عدد نان بگیرم، آن ها از لهجه ام فهمیدند که مسافرم و متوجه مشکل شدند.

        در سایه ی دیواری پناه گرفته بودیم که برف و سرمای کمتری را متحمل شویم، که سه نفر آقا آمدند و از ما خواهش کردند که به خانه ی آن ها برویم. البته که امتناع کردم. به هر حال ناشناس بودند و من نیز زنی جوان به همراه داشتم. از آن جا که آن ها نیز چون من اهل ایل و عشیره بودند، راز امتناعم را فهمیدند و رفتند. اما این بار با سه زن برگشتند. یکی مادرش را آورده بود. یکی زنش را و دیگری دخترش را و این بار خانم ها به زور متوسل شده و چمدان و کوله های ما را بردند و زنم را نیز همراه کردند. و آقایان نیز گفتند: خورزما دونیم سی چنته که ابا کنی. ما بختیاری هستیم مث خودت که کوردی. و لیشه برامون که کسی تو این محل بی پناه بمونه.

        خلاصه باهاشان رفتم. و نه یک روز که دو روز و دو شب مهمان آن جمع دوست داشتنی بودم. و افسوس آن زمان موبایل نبود که شماره های هم را بگیریم. و من هنوز هم بختیاری ها را هر کجای ایران باشند، دوست دارم
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        پیام مفخم
        حدود ۱ ماه پیش
        جناب مانا ...شعرها بسیار زیبا بودند و مطالب رادهم دوستان کفتند و بنده غیر از اینکه از خواندن لذت ببرم کاری نمی توانم بکنم .اما خاطره شما در بروجن برایم بسیار عزیز و جالب بود چقدر خوبی ها و محبتها با اعتبار و اثر گذارند ...در این پنجشنبه دود گرفته که هم هوا زار است و هم آینده چون افق تار مینماید یادگاری زیبایی در ذهنم نشاندید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        صفا آوردید جناب مفخم
        بیشتر دوستان در جریان هستند که شغل بنده ( پست های برق فشار قوی ) چنان است که مدام از این شهر به آن شهر در سفرم. و این سفرها مرا با مردم خوب سرزمینم آشناتر کرده است. همین طور با مردم دیگر کشورهای اطراف. و این تجارب را غنیمتی می دانم که صفحات خاطره ام را سبز می کنند. خوشحالم که بازگفت یکی از این خاطرات، پسند حضرت تان قرار گرفته ست. خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        محمدکریمی (پویا)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود مانای شاعر
        زیبا و خاص سرودید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        زیبایی و خاص بودن در حضور همیشه سبز دوستان است خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        حسام رجبی
        حدود ۱ ماه پیش
        استاد مثل همیشه شورانگیز سرودید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        نهایت سپاس از حضور داغ دوستان در این ایام که " هوا بس ناجوانمردانه سرد ست " خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        رسول دبیر (نافذ)
        حدود ۱ ماه پیش
        باسلام و احترام استاد بزرگوار
        درودها نثارتان
        بسیار عالی و زیباست خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        فارابی اعتقاد داشت هر چیزی را دارای حدی اعلاست، که از آن پای فراتر نمی تواند نهاد، مگر انسان که حدود و ثغورش تا خداست.
        گمان کنم حد اعلای مانا نیز ، حضور گرم رفیقان راه و مراودان طریقت است، که از این اعلاتر و بهتر چه خواهد بود؟؟ خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        افسانه پنام (مولد)
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام و درود استاد مانای بزرگوار
        چه اشعار زیبا و پرمفهومی سرودید
        هزاران درود بر شما خندانک خندانک
        یلدای‌تان هم مبارک باشد خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        کوه از پشت خورشید برآمد وُ
        دریا به دهان ماهی غوطه بست
        بیا
        این یلدا بی انار گونه ی تو
        سحر نمی شود....

        همچنین یلدا بر شما و خانواده ی محترم نان مبارک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما..
        زیباااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        بر سراب واقعی تر از آب سایت، دو صد درود و سلام
        خوش آمدید و تازگی آورده اید خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود مجدد. درباره تبدیل «کدامش» به «کدامشان» باید دانست که «کدامشان لانه آواز بود» از نظر دستوری غلط نیست بلکه ارجح است چون «کدامش لانه آواز بود» دلالت می کند که ضمیر متصل « َش» به یک اسم مفرد برگردد حال آنکه «گلوها» جمع است و اگر چه «کدامش» شاید غلط نباشد اما فکر کنیم مرجح باشد.
        پس به نظرم همه از موسیقیایی و هم دستوری همان اصل شعر آقای مانا بهتر است.
        البته من پروردگار اشتباه در بدیهیات هستم و ادعا نمی کنم استدلالم خالی از اشکال است و ممکن است در اشتباه باشم.
        اما از نظر این کم سواد، اگر شاعر بگوید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        آنچه برایم در شما ستودنی ست، حجب و حیا و تربیت ایرانی تان است و فروتنی تان که بی شک ، راه ترقی تان را هموارتر می کند. شریف نازنین، شاید با نگرش های پراگماتیک آشنا باشید. حقیقت جز با آزمون و خطا و اشتباه و تصحیح، روشن نمی شود. اگر اشتباهی پیش نیاید، جهان خالی از تجربه خواهد شد. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام واحترام بر حضرت مانا استاد گرانقدرم
        درودهایم تقدیمتان فقط همینو میتوانم بگویم
        و هی بخوانم و بخوانم و لذت ببرم از واژه های خوبتان
        یلداتون خوش یمن
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        ممکن است به تعارف و تکلیف های رایج حساب کنید
        اما احترامی که مانا برای معصومه خدابنده قائل است، از حرمت گیاهان به آفتاب ، افزون است. منتها تمام اضطرابم این است ارتفاع این احترام از شاخه ی شخصیت شما کوتاه تر است و من در ثنا و نکوداشت دوستی که همواره و بی چشمداشت به مانا لطف می کند، همیشه کم می آورم.

        وجودتان بی گزند خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود و عرض ادب استاد گرامی

        درود وسلام مجدد مارا
        بپزیرید استاد بزرگوار خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک

        البته باید عرض کنم که این لقب تختی بو ن بنده
        نه اینست که خدای نکرده
        قهرمان باشیم بلکه در اطراف استان اصفهان روستایی
        هست به نام تخت بنده هم روستا زاده ی اهل آنجا هستم
        هرگز نخواسته ام که لقب پهلوان تختی را خدا ی نکرده
        غصب کرده باشم واین صداقت ما از روستایی زاده
        بودمان است. استاد عزیز خندانک
        برای شما آرزوی سلامتی وروزگار خوشی مینمایم خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        حدود ۱ ماه پیش
        من نیز مانند جنابتان اهل کوه و رمه و چادر و خانه های گلی روستام. و سال‌های بسیاری از زندگیم به کشت و کار و چوپانی گذشته و می گذرد. خدا به شما فرصت و رخصت و برکت بدهد. خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        ۲ هفته پیش
        درود مانای دوست داشتنی ناب
        شعر نوزادت ایده خلاقانه ای داشت و خوش آوا بود لذت بردم خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ هفته پیش
        مانا و ایده هایش
        غلام معرفت دوستان همدلند خندانک
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        ارادتمندیم خندانک خندانک
        چاکریم خندانک
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        ۲ هفته پیش
        ارادتمندیم خندانک خندانک
        چاکریم خندانک
        دانیال حاجی زاده (اشک)
        ۲ هفته پیش
        خیلی زیبا بود واقعا هزار آفرین بر شما، کاش در این سایت یه بخش آنلاینی رو درست میکردم برای راهنمایی شاعرانی که رشته ادبیات نخوندن و در بیت های خودشون تردید میکنن، کاش برای سوال و جواب جایی تو این سایت درست میکردن خوب میشد ، یا یه گروه تو روبیکا درست میکردن
        معصومه درگاهی
        دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ ۱۳:۴۶
        بسیار زیبا رقص قلمتان ابدی خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2