دوشنبه ۱۴ آبان
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
جان دل این چه سوالی است
نپرس هیچ زمن
که تو را جان جهان
چقدر دوست بدارم با جان
تو به جانی و دل و در قلبم
تا ابد می مانی
طپش قلب من از سمت خودت می آید
ضربان یعنی تو
جان بدان، آگه باش
که تو دائم به تمامم هستی
حد و مرزی برای تو و بودت
به دلم نیست، نبوده زنخست
به حضورت که زآغاز حضور
حضرت جذبه جذاب....
خدای احساس....
زتو آورده شدم از عدم و نیست
به ایجاد و وجود
ای وجودم زوجودت به وجود
در دل و جان و تمامم هستی
تو همان تام و تمامی که هرگز به اتمام نیایی در من
کار این دل به تو اتمام گرفت
وتمامم به تو وابسته و دلبسته و آغشته و آشفته شده
من بجز خواستنت
خواهش دیگری
در دل و جان کی دارم
تو به هر لحظه به تکرار و فراوان در من
بودنت خواستنی تر بشود
عِطر بی تکرارم
تو به تکرار به هر لحظه مشام جان را
با حضورت تر و تازه بنما
زندگی بی تو نه معنا دارد
نه صفا نه جلوه
معنی بودن من
تو به تکرار قشنگی به دل و جان و تمامم ای جان
ای که بی تکراری
در یقینم که نزاید دیگر
مادر گیتی و دهر
چون تویی را دیگر
حضرت بی تکرار....
تو بمان تا ابد و دهر به جان
که تو جانی و جهان
من به آن مرتبه و حد تورا می خواهم
که بجز حضرت بخشنده مهرت در دل
حضرت دوست وجود آور عشق
که به دل مهر تو را داد ز آغاز و نخست
نتواند کس دیگری
به شمارش به تصویر و خیال
زند اندازه
بیان دارد و در قاب کلام
به سرایش به زبان آرد و ابراز کند
ای نشان بر دل و جان
به حضورت سوگند
به تلظی عطش بر لب ماهی
که افتاده به خاک
به همان قدر به تو معنی بودن باشد
که نباشی به دم لحظه و آن
قالبم گشته تهی می میرم
ای سرآغاز ...
ابد.....
جان حیات....
به تو ای حضرت معشوق بدون تکرار
به خود عشق که از سمت نگاهت جوشید
قسمت جان و دلم هستی تو
سمت چشمان تو معراج من است
من به تکرار و فراوان و بدون وقفه
دوستت می دارم
دوستت می دارم
دوستت می دارم
#حسبن گودرزی"تشنه"
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مناجاتی عارفانه و زیباست
با شکوه و خوش آهنگ
دستمریزاد