شنبه ۱ دی
غریب شعری از سانیا علی نژاد
از دفتر شمس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۰۴ شماره ثبت ۱۳۰۱۱۶
بازدید : ۸۴ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب سانیا علی نژاد
|
آشنا بودی ولی یک دم شدی ماهم، غریب
شایدم بیتاج و تختی نازنین شاهم، عجیب
رهگذر بیند تو را عاشق شود ای وای من
تو نباشی لحظهای در عاشقی هم جای من
نام تو حک میکنم عشقم ولی بر روی پوست
میروم اما به دنبال کسی چون خوی و دوست
من هزاری هم اگر دارم همی از لطف تو
جان من روییدم اندر فکر خود از عطف تو
بودنت مانند گل در خانه و کاشانه است
با تو بودن جان من حال دلم شاهانه است
رنگ و روی خانهام جانی که دارد مال توست
چشم من هر دم ببیند آن نشانی خال توست
در همین جا گویمت عشقی نباشد کار من
گر کسی آید همی یک دم بیاید عار من
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
روح خادم الرضا شهید سید ابراهیم رییسی ،هییت همراه و کادر پرواز شاد
امید که با سالار شهیدان محشور شوند
فاتحه و صلوات
نماز شب اول به نیت نه شهید لطفا فراموش نشود