سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
یا لطیف ارحم عبدک الضعیف
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا بنویسم
شعری پیش رو داریم از سرکار خانم صدری که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
دیروز در کامنت جناب آزاد بخت در شعر رفیق عزیزم محسن جان غریب مطلبی اشاره شد با نام احساس و عاطفه در شعر و دوست عزیزم جناب مهدی محمدی هم قول دادند در نقدی درخصوص آن بنویسند
بنده هم میخواهم از بعد دیگری در شعر سخن بگویم که هم شامل عاطفه است و هم شامل تکنیک و آن (اختلاط صحیح) است
♦️( اختلاط صحیح) در شاعری یعنی درست ترکیب کردن عنصر عاطفه و خیال با تکنیک، که اگر شاعر و کیمیاگرِ کلمات
به درستی عناصر مختلف را باهم مخلوط نکند به جای طلای شعر، مفرغ مِعر نصیبش میگردد.
✔️ شبیه فرمول معروف آب H2o اگر دو اتم هیدروژن با تک اتم اکسیژن توسط پیوندهای کووالانسی به هم متصل شوند ما شاهد معجزه ی زندگی هستیم وگرنه هر ترکیبی غیر از آن باشد و یا یکی از اتمها بر دیگری غلبه پیدا کند آبی وجود نخواهد داشت.
از جناب آزاد بخت گرانمهر که انسانی هستند فرهیخته و فروتن سوالی دارم
وقتی عنوان می فرمایید به افاعیل اعتقادی ندارم و غیر و ذالک
اگر از اشعار موزون نخ افاعیل برچیده شود از آن چه خواهد ماند؟
مگر نه این است که یکی از علل تامه ی موسیقی در شعر وزن آن است؟
درست است که قوالب دیگر مانند سپید و غیره این نخ را پاره کرده اند اما هیچ وقت به دنبال انهدام موسیقی شعر نبودند و به جای افاعیل همجواری کلمات توانسته شعر سپید را از نثر بودن نجات دهد.
راز ماندگاری اشعار بزرگانی چون حافظ و سعدی سوای محتوا، آهنگین بودن آنها است چون انسان ذاتا و فطری به سمت موسیقی گرایش دارد.
خدای رحمان و رحیم بی علت نیست قرآن کریم را موسیقایی نازل فرموده اند
📌اما و اما و اما 📌
بارها در نقد هایم گفته ام هر نوشتار موزونی که بر نخ افاعیل استوار است و ردیف و قافیه دارد هم شعر نیست
تکرار مکررات است، انجام وظیفه است
طوطی گونه سرودن است بدون جان،
عاطفه ندارد خیال ندارد دیوانگی ندارد
✍️ پس وقتی میگویم اختلاط صحیح عناصر شعری مهم است بیراه نگفتم
در شعر همه ی عناصر اربعه ی
اندیشه، احساس، تخیل و آهنگ باید به نسبت معینی وارد کاغذ شوند وگرنه شعرمان لنگ میزند چرخش در می رود
با این مقدمه میرویم سراغ شعر سر کار خانم صدری گرانمهر
📌می دزدم از گورستان جهل نگاهت
استخوان هایم را
از انزوای تاریک آرزوهایت
قداستِ طلوعِ روحم را📌
بسیار زیبا و هوشمندانه شروع شده
شروعی که به مخاطب خط میدهد ماجرا را روشن میکند که قصه چیست
ترکیبات گورستان جهل نگاه، انزوای تاریک آرزوها، قداست طلوع روح، همه و همه بکر هستند و زیبا
مراعات النظیرهایی که بین گورستان و استخوان، تاریک و طلوع برقرار شده عمق بیشتری به شعر داده است.
همان عنصر اندیشه ای که گفتم در اول شعر تکلیف مخاطب را روشن میکند
ابزاری به دست مخاطب میدهد تا در ذهنش بتواند نوع کنش و واکنش شاعر در شعر را با همجواری کلمات تشخیص دهد. این اندیشه نو است و یا نو بیان شده است تکراری و دستمالی شده نیست
احساس سرجایش هست خوب منتقل شده و اگر سرایت احساس نبود شاعرانگی هم متولد نمیشد. البته خریدار کالای شعر هم مهم است تا قدرت تشخیص خرید بالا نرود این سرایت ثمری نخواهد داشت.
📌پَرت می شوم از هر زاویه ای
به سلول انفرادی تنم
به رویایی ناملموس
که در انتهای رسیدن تبخیر می شود📌
عبارت رویای ناملموس بی نظیر زیباست
آدم دلش میخواهد به کنوانسیون رویای ناملموس پیوند بخورد
عبارتی است که شدیدا عاطفه دارد
خیال انگیز است و منشا دیوانگی البته دردناک
غزلی از جناب محمد صدوقی به ذهنم آمد که در مقطع شان اینگونه گفته اند
✔️ روزهای خوب در راهند و این باور خوش است
چــشم دل مــی بیند ایــن رویــای ناملموس را
در انتهای رسیدن تبخیر شدن عبارتی زیبا و بکر است هم تکنیک دارد و هم خیال
فرم بندی درست، ساختار عالی همه و همه باعث شده این بند شعر تا الان عالی ترین باشد.
هیچ آشفتگی در معنا وجود نداشت همانگونه که انديشه کرده روی کاغذ نقش بسته است. اتصال بین قلب و ذهن و قلم برقرار است.
ظرافتهای شاعرانه ی زیبایی در این بند موج میزند گرچه به زعم من سلول انفرادی تن تصویری دستمالی شده است که خیلی ها به کار برده اند و ای کاش شاعر برای آن فکری می کرد.
📌و اما ( دروغ
زودتر از حقیقت به مقصد رسیده است ) اینبار هم
درفضای میان پِچ پِچ ها
آمیخته با هوایی که
کودکی نابالغ آن را قورت داده است📌
(واما) قطعا و حتما حشو است و نیازی به وجود آن نبود و با حذف آن معنی و فرم به هم نمیریزد
اما چقدر زیبا و شاعرانه و بکر در ادامه اشاره شده
معمولا کودکان نابالغ چیزهای دمدستی را در دهان میگذارند و قورت میدهند که گاه به خفه شدن آنها هم می انجامد و شاعر با زیرکی از این موضوع در لایه مند کردن شعرش استفاده کرده
شاعر باید با ظرافتی که به خرج میدهد تناسب را بین همه ی اجزا کلمات برقرار کند این لایه مندی شاعر در نوع خود حاوی پیام های زیادی برای مخاطب است
سخن تازه گفتن از لابلای هزاران شعر گفته شده سخت است اما از آن مهم تر تازه دیدن است، نو نگاه کردن است و اگر اتفاق بیفتد قطعا تازه سرودن هم متولد خواهد شد حوزه های گوناگون کشف میشوند و در نهایت مخاطب احساس کرختی نمی کند.
📌می خواهم بگویم من بارها صدایم را
برای وجدان های مرثیه خوان شسته ام
تا در تنگنای قاب باورهایشان
لب به گزافه نجنبانند
وتیغِ نگاهشان را از گلوی من بردارند📌
⛔ ( میخواهم بگویم) حشو است
⛔ (تنگنا) حشو است چرا که قاب خودش تنگنا است
خانم صدری یکی از شاعرانی است که استعاره را میشناسد و به خوبی از آن بهره میبرد.
شستن صدا به جای به کار بردن فریاد و عبارت های وجدانِ مرثیه خوان و قاب باور و تیغ نگاه اوج این کاربرد است
و این همان تفاوت نثر و شعر سپید است
♦️ شاعر کارش شستن و پهن کردن لباس شعر دیگران نیست باید خودش حرفی برای گفتن داشته باشد. ایده پرداز باشد و فرم شناس، سعی کند از نثروارگی خود را برهاند.
شعرش را لایه مند کند اما معما و چیستان نه
لذت کشف را به مخاطب بدهد کشفی که سهل حاصل شود. شعر، هزارتوی بازی نیست که درونش گم شوی و در جادوی بازی کلمات ناشاعر گیر کنی.
کلمات قلمبه و سلمبه نوشتن را همه بلدند
ربطی به سواد شاعر ندارد
کاری که خانم صدری انجام داده اند این که از پس کلمات ساده مضامین زیبا خلق کرده اند این هنر شاعر است و بس
📌می خواهم کمی زنده بمانم
تنها گاه وبیگاه
در دالان های ذهنم پرسه بزنم
واحساس زیستن را چنین دیوانه وار پرواز کنم📌
♦️( قاعده ی از من به ما)
وقتی شاعری در شعرش خود را محور قرار میدهد اما بار کلماتش دردمند و اجتماعی است و میتوان به کل جامعه تعمیم داد قاعده ی از من به ما
( de moi à nous)
شکل میگیرد.
شاعری که درد را میفهمد و آگاه است به شرایط جامعه ی خویش و از درد مردم و خودش قلمش به جوش می آید اشعاری را خلق میکند که گاهی جهان شمول میشوند آنقدر که میتواند احساسات یک جامعه جهانی را برانگیزد. نه تنها سرچشمه الهامش جامعه بوده است گاهی شعرش هم میتواند الهام بخش یک جامعه بشود و این یک ارتباط دو طرفه است. ارتباطی که از من به ما در رفت و آمد است و همه ی المان های منیت به ما بودن و درد های اجتماع ختم میشود
تابلوهای راهی که از من بودن استفاده میشود تا ما شدن شکل بگیرد.
ظاهر من است و باطن درد اجتماع، نسخه ی همگانی پیچیده در لفافه ی شعور( من ها)
📌آری می خواهم کمی زنده بمانم
تیغِ تیزِ نگاهت را از گلوی من بردار📌
این دو سطر آخر تکرار نیست تاکید است
تاکید به اهمیت موضوع، تاکید به
نتیجه ی شعری که میخواهد گوشه ای از از بار زن بودن را در اجتماع نامردی ها بردارد.
تکراری که التماسی است التماس برای خوبی ها و دوری از پلشتی ها
تکراری که قدرتِ نفوذ کلام را افزایش داده و آن را سلاخی نکرده است.
گاهی بسامد بالای کلمات میتوانند چنان راه نفوذ در قلب مخاطب را باز کنند که هیچ چیزی قادر به جلوگیری از آن نیست
مثل جریان متناوب یا
Alternating current
این چرخه ی تکرار ضامن تداوم است و کامل کننده ی حرکت سیال رو به جلو در یک شعر
برای بانو صدری آرزوی موفقیت میکنم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی
منبع :
🔰 خودم