سلامی دوباره
متاسفانه یا خوشبختانه من هیچ اعتقادی به جوششی بودن اشعار ندارم
یا حداقل برای من یکی اینگونه است
یادمه وقتی دیوان سعدی داشتم میخوندم متوجه این قضیه شدم که سعدی بعضی ابیات تو شعرهای مختلف آورده این یعنی اون حضرت فهمید فلان بیت تو این شعر جاش بهتره این دیگه جوشش نیست همون کوشش و ویرایشه...
مثلا همیشه برایم غیر قابل قبول بوده عزیزی مثنوی یا غزلی و یکسره بدون اینکه قلم زمین بذاره سروده باشه
بنظرم جوشش در همون مرحله ی ایده اتفاق میوفته
بقیه ی پی ریزی ها همش کوشش و ویرایشه...
با نظر شما کاملا موافقم هزاران شاعر مثلا راحع همان موضوع عشق سخن سرایی کردند وظیفه ما همون متفاوت گویی هست که در پیام اولم بهش اشاره کردم.
چرا میگم کوشش و ویرایش نیازمند هر شعری هست:
در ارسالی شما
اول کار همون خط ابتدایی مشت تو برای مخاطب باز کردی
یه مسئله ای تو کل امور نویسندگی هست که نویسنده طوری باید کارشو شروع کنه ذهن مخاطب درگیر شه
یا با سوال
یا با یه تصویر بدیع
به اصطلاح گره افکنی کنه
مثلا اگر کار شمارو برعکس بخونیم
هرکدام
آواز دلتنگی خودش را
می خواند(همین مجهول بودن باعث میشه مخاطب بگه کی یا چه کسی داره آواز دلتگی میخونه و کنجکاو بشه برای ادامه ی ماجرا)
صندلی های خالی که
دنیای مرا پر کرده است
فقط این جابجایی ارکان برای فهم بیشتر مسئله ی کوشش و ویرایش بود
حتی شما می تونید چون از آواز استفاده کردید
به صندلی ها نسبت یه خواننده رو بدید
مثلا
صندلی های چپ کو
یا راست کوک
یا صندلی ها ی در گوشه ی عشاق یا دستگاه بیات و...خیلی چیزهای دیگه...
خلاصه مخلصین
دنیایت از هوای خُنَکِ آزادگی و عشق
و نظرِ لبخندآفرینِ یکتاخدا سرشارِ سرافرازی های روزافزون پربرکت باد