سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        گپ خودمونی با خدا

        شعری از

        سیدحسن خزایی

        از دفتر فصل ناتمام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۳۰ شماره ثبت ۱۱۷۷۹۱
          بازدید : ۲۵۷   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        خوشیای ته جیبت خدا کو؟
        یه چندتاشو بده شادی ببینیم
        میگن دادی تو سهم مردم شهر
        ماهم مال همین آب و زمینیم.
        خوشیای ته جیبت چه رنگه؟
        بریزش رو کلاه و روسریمون
        بده تا قاطی رنگین کمون شن
        دو رنگ‌ مشکی و خاکستریمون.
        خوشیای ته جیبت بگو چند؟
        تو لب ترکن یه جاشو میخرم من
        تمام هستی من ..... زندگیمه 
        به جاش اون شادیا رو میبرم من.
        پنج شنبه هشتم دی ماه ۱۴۰۱

        پ ن: سلام دوستان یه دلنوشته‌ای بود و اعتراض‌گونه‌ای به وضعیت موجود تقدیم نگاهتان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۳۰
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش برگشتید
        موفق باشید خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰
        سلام جناب استکی عزیز ممنونم از محبتتون
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۱
        درود بزرگوار
        ترانه ی زیبایی بود در قالب چهارپاره👏🌺🌺
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۲۱
        سلام آقا مهرداد ایام بکام کوتاهی بنده رو در عرض ادب پذیرا باشید خیلی ممنون از نظر لطفتون
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۴۱
        درود بر شما شاعر ارجمند
        صمیمانه بود و به ترانه نزدیکتر خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۲۱
        درود و احترام خانم کاسیانی عزیز ممنون که ابراز محبت کردید
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۴۲
        سلام خوشی های وضع موجود را دریابید و به جیب مبارک خداوند کار نداشته باشید منصور و مسرور باشید
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۲۴
        سلام جناب آزاد بزرگوار. انشالا که خوشیای وضع موجود پر رنگ شه و به چشم بیاد تا منم بتونم بدون عینک ببینم
        از شوخی گذشته واقعا وضع رضایت بخش نیست و گلایه‌ها به صورت شعر یا طنز یا اعتراض قابل درکه
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ ۰۲:۳۴
        دوردبرشما زیبابود 🪻🪻🪻
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۲۲
        سلام و ارادت جناب کاظمی نیک از مخبت و آشناییتون خوشحالم
        ارسال پاسخ
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۱۹
        سلام به همه عزیزان ممنون از محبتتون 🙏🙏🙏
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8