سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      مرغِ دریایی

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ۰۶:۱۳ شماره ثبت ۱۱۷۷۰۷
        بازدید : ۱۷۷   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      مرغِ دریایی
       
      ازمیانِ موجی از دریایی طوفانی و وحشی ،
      چهارتا مرغِ دریاییِ زیرک ،
      کودکی کشتی شکسته را ربودند
       
      آنها ازسوی خداوند ، نگهبانِ او بودند
      اگر آنها نبودند ، که غرقیان همه زار و کبودند
       
      به ساحل ، عاطفه مرهمِ او بود
      حضرتِ یونس و بوته ی کدو به خاطر آمد
      حتی سایه ی برگهای عریض ، از قلم نیفتاد
      بهرِ اینست که مؤمنان همیشه ،
      عاشقِ دیوانه ی آن معشوق بودند
       
      کودک ، بیهوش شده بود اما ،
      هیچ خطر، وجودش را نیازرد
      که آنها چون مَلَک ازسوی دلدار،
      حافظِ سینه چاکِ آن ، نیمه مغروق بودند
       
      مرغِ دریایی دلش از کوچِ بیحد ، همچو دریاست
      که بی عشقان مثالِ هرچه کودند
      که بی عشقان همیشه در رکودند
      که عاشق پیشگان ، عابدینِ این عبودند
      که آن چهارمرغِ دریاییِ زیرک ،
      حافظینِ عابدِ چندسالِ بعدند ،
      که او را ، ز روی تخته پاره ای ربودند
       
      خداوندا ! هرکه ارج و قُربی یافته است درعالَم ،
      همه بطورِ واقع ، همه بطورِ واضح ،
      بنده ی تو بودند
      بندگانِ واقعی، همیشه، روحی اند سیال وجاری همچوچشمه
      بندگانِ ابلیس اند ، که دائم در جمودند
      حتی گر نامند خود را ، یه مؤمن
      مؤمن ، کنیه ایست که ، در انحصارِ ماورا ست ،
      تا آنرا گذارَد بهرِ مؤمن
      وگرنه کافران هم همیشه ، به اعتقادشان ، مؤمن بودند
       
      امید کجاست ؟
      درمیانِ اینهمه الفاظِ خدایی ست ،
      که درکتابِ حق ، بی شک شکوفاست
      که هنوزهم ، قاری میداند همیشه آیه ها ،
      یکریز درحالِ هبوطند
       
      انا انزلنا میخوانَد و می بارَد آیه
      هنوز هرروزه ی حالِ دلم ،
      بارانی ست ازآن
      ولیکن کافران ،
      بهر ایمان پاره ی ، نصفه نیمه شان
      همیشه ،
      در شرط و شروطند
      ولیکن مؤمنانِ راستین ،
      بینِ ایمانِ خوش ترکیب شان ،
      دائم در ثبوتند
       
      کودکِ یتیم ،
      روزی ،
      مؤمنی شد بی معلم
      فقط به درسِ فطرت گوش میداد
      مکتب نرفته مُلّا شد درعشق
      چه نیاز بود به مُلّا ، که آنها جز تک و توک ،
      در پیِ نیازِ نفسِ خویش بودند
       
      بهمن بیدقی 1401/11/28
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۱۳
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و آموزنده بود
      مبین مشکلات جامعه
      دستمریزاد خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۲۵
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۲۲
      دوردبرشما 🌼🌼
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۲۲
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۴
      درود فیلم جاناتان مرغ دریایی را ببینید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۲۹
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۰۱
      درود برشما جناب بیدقی

      بسیار جالب بود خندانک

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۲۵
      با سلام و عرض ارادت آقای فتحی بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3