مرغِ دریایی
ازمیانِ موجی از دریایی طوفانی و وحشی ،
چهارتا مرغِ دریاییِ زیرک ،
کودکی کشتی شکسته را ربودند
آنها ازسوی خداوند ، نگهبانِ او بودند
اگر آنها نبودند ، که غرقیان همه زار و کبودند
به ساحل ، عاطفه مرهمِ او بود
حضرتِ یونس و بوته ی کدو به خاطر آمد
حتی سایه ی برگهای عریض ، از قلم نیفتاد
بهرِ اینست که مؤمنان همیشه ،
عاشقِ دیوانه ی آن معشوق بودند
کودک ، بیهوش شده بود اما ،
هیچ خطر، وجودش را نیازرد
که آنها چون مَلَک ازسوی دلدار،
حافظِ سینه چاکِ آن ، نیمه مغروق بودند
مرغِ دریایی دلش از کوچِ بیحد ، همچو دریاست
که بی عشقان مثالِ هرچه کودند
که بی عشقان همیشه در رکودند
که عاشق پیشگان ، عابدینِ این عبودند
که آن چهارمرغِ دریاییِ زیرک ،
حافظینِ عابدِ چندسالِ بعدند ،
که او را ، ز روی تخته پاره ای ربودند
خداوندا ! هرکه ارج و قُربی یافته است درعالَم ،
همه بطورِ واقع ، همه بطورِ واضح ،
بنده ی تو بودند
بندگانِ واقعی، همیشه، روحی اند سیال وجاری همچوچشمه
بندگانِ ابلیس اند ، که دائم در جمودند
حتی گر نامند خود را ، یه مؤمن
مؤمن ، کنیه ایست که ، در انحصارِ ماورا ست ،
تا آنرا گذارَد بهرِ مؤمن
وگرنه کافران هم همیشه ، به اعتقادشان ، مؤمن بودند
امید کجاست ؟
درمیانِ اینهمه الفاظِ خدایی ست ،
که درکتابِ حق ، بی شک شکوفاست
که هنوزهم ، قاری میداند همیشه آیه ها ،
یکریز درحالِ هبوطند
انا انزلنا میخوانَد و می بارَد آیه
هنوز هرروزه ی حالِ دلم ،
بارانی ست ازآن
ولیکن کافران ،
بهر ایمان پاره ی ، نصفه نیمه شان
همیشه ،
در شرط و شروطند
ولیکن مؤمنانِ راستین ،
بینِ ایمانِ خوش ترکیب شان ،
دائم در ثبوتند
کودکِ یتیم ،
روزی ،
مؤمنی شد بی معلم
فقط به درسِ فطرت گوش میداد
مکتب نرفته مُلّا شد درعشق
چه نیاز بود به مُلّا ، که آنها جز تک و توک ،
در پیِ نیازِ نفسِ خویش بودند
بهمن بیدقی 1401/11/28
بسیار زیبا و آموزنده بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد