عبور میکنم از لحظههای تکراری!
عبور میکنم از روزگار اجباری!
عبور میکنم از خاطرات پوسیده
عبور میکنم از حس و حال بیزاری!
عبور میکنم و میرسم به حسی نو
و ناگهان پرم از انتشار بیداری!
چه پاک میرسم آنجا که عشق میپرسد
بگو، بگو که در خودت اکنون چهها داری!
جواب میدهم از عمق دل که من حالا
رسیدهام به شکوفایی وفاداری!
وفای من به حقیقت، به نبض آگاهی
به لحظهای که مدام از ترانه سرشاری!
ترانه یعنی تر و تازه میشود روحم
که من عبور میکنم از لحظههای تکراری!
شبنم حکیم هاشمی
..................................
نکته: به کار بردن واژهی «ترانه» در این غزل، به این معنا نیست که من فکر کرده باشم این شعر «ترانه» است!!
همانطور که مشخص است واژهی «ترانه» در این شعر با توجع به یک سری مفاهیم آورده شده است.
این توضیح را دادم؛ چون یک بار که در یکی از غزلهایم از واژهی «ترانه» به عنوان ردیف استفاده کرده بودم یکی از دوستان به اشتباه فکر کرده بودکه من آن شعر را به عنوان ترانه ارائه دادهام!! 😉