سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دست حادثه

        شعری از

        مرتضي الياسي

        از دفتر غزليات نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۰۷ شماره ثبت ۱۱۷۵۱۵
          بازدید : ۲۰۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضي الياسي

        دلی به نرمی بنز و زبان چو پیکانی
        ولی چه حیف تو پیکان همیشه پنهانی
        نشان و دایره پنهان نشد به تدبیری
        تو دستِ حادثه خود در گلوی ایرانی
        منی که مرگ عدالت چشیده ام بسیار
        چگونه شرح دهم از صفات انسانی
        کجا نشسته خداوند، پرسمش این بار
        بهشت را تو سپردی به دست شیطانی؟
        ز باغ و دشتِ طراوت بریده شد گلها
        که مرگ، سبزه جوانی بَرَد به پایانی
        شنیده ام که به گرگی رسید چوپانی
        گرفت چوب به دستش به قصد ویرانی
        همان که چوب برآورد کوبدش بر سر
        بگفت گرگ حریفی ضعیف میدانی
        به پنجه سخت برآمد به چوب نازل شد
        به گرد و خاک ز چوپان گرفت دندانی
        صدای بع بع پشتش یکی یکی کم شد
        همان که خامه چوپان بریخت آسانی
        بگفت گرگ به چوپان تو عمر بر بادی
        چنان که نام تو اینان برند عنوانی
        ز ترس قائله رفتند پشت پستو ها
        هنور در پی آنی که مرد چوپانی !
        گذار این رمه بگذر ز خیل ترسوها
        برای جان عزیز چه کس نگهبانی
        بگفت آن یل چوپان به گرگ در آن حال
        منم که دل ببریدم ز دلق و دیوانی
        هزار بار من از جان گذشت کردم تا
        به چشمِ این رمه نبود تنور بارانی
        سزای مرد چنان است که باد می‌گوید
        درون خرمن مویش حسیب طوفانی
        زمانه گرگ و درونت چو مرد چوپان است
        به تیغ، گرگ نگیری به جد پشیمانی
        (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۴۶
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش آمدید
        موفق باشید خندانک
        مرتضي الياسي
        مرتضي الياسي
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۴۶
        سپاسگزارم از حضور گرمتان خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۴۸
        خندانک
        مرتضي الياسي
        مرتضي الياسي
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۴۶
        سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۱۹
        درود بر شما
        بسیار زیبا و جالب سروده اید
        خندانک خندانک 2: خندانک خندانک
        مرتضي الياسي
        مرتضي الياسي
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۴۷
        سپاسگزارم گرامي خندانک
        ارسال پاسخ
        زهره دهقانی ( شادی)
        چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
        سلام و درود ادیب بزرگوار
        خوش آمدید
        زیبا قلم زدید و جالب👌🌹

        شاد باشید
        مرتضي الياسي
        مرتضي الياسي
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۴۷
        سپاس و درود بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۳:۰۰
        درود و عرض ادب و ارادت بزرگوار
        عالی بود خندانک
        مرتضي الياسي
        مرتضي الياسي
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۴۷
        سپاسگزارم گرامي خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5