يکشنبه ۱۶ دی
مادر شعری از محسن انشایی
از دفتر حریم نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۷:۱۱ شماره ثبت ۱۱۷۰۶
بازدید : ۸۵۶ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب محسن انشایی
|
مادر برای دلخوشی ام زار می زند
شبها سکوت سرد مرا دار می زند
لبخند می زند به غزلهای خسته ام
سر را ولی به سینه ی دیوار می زند
مادر تمام قصه ی من را شنیده است
ناف مرا به نام غزلها بریده است
از سقف صبر در این خانه ی خراب
در ظرف انتظار به قلبم چکیده است
......
.....
"- مادر! کتاب کهنه ی من را ندیده ای؟
- مادر! بگو چرا کمدم را نچیده ای؟
- مادر! غذای امشب من باز حاضریست؟
- مادر! دوباره روی مخ من پریده ای؟"
....
....
مادر: تمام دلخوشی اش خنده های من
حتی عذاب خواب شبش: خار پای من
مادر: سکوت مبهم هر شعر دلفریب
مادر : پناه دلخوری و انزوای من
مادر! چقدر چای نگاه تو داغ بود
مادر چقدر روسری ات شکل باغ بود
حالا که بغض غزلها شکسته است:
مادر! چقدر دلخوشی ات بی چراغ بود
...................................
مادر کجای قصه بمیرم برای تو؟
مادر بخند، اشک بریزم به جای تو؟
اصلا تمامیِ دوزخ برای من
قید بهشت را بزنم زیر پای تو؟
...................................
تقدیم به زهراترین زهرا، مادرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.