سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چشم گوهری

        شعری از

        هانی رایگان

        از دفتر بی نام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۰۱ شماره ثبت ۱۱۶۴۴۸
          بازدید : ۲۴۱   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر هانی رایگان
        آخرین اشعار ناب هانی رایگان

                                   چشم گوهری
         
        شکایت دارد این دل ، ای دریغ از همدمی 
        شب به پایان آمدست اما فغان از مرحمی 
        زخم ما از کهنگی هایش شکایت میکند 
        ناله هایش در فراق است و سکوتش چه غنی 
        غرق در غوغای غمگین حالتش زاری کند 
        از وداع و دوری یارش سراید مثنوی 
        زجّه های این سکوتم همچو طوفان همچو باد 
        می دَراند ارج و شرم این سرای درهمی
        عاری از تن پوش و غرّان در حریم بی کسان 
        چشم بر هم می کشد از هرم و خوف دلبری 
        من نمازم خون و تسبیحم جنون 
        در طواف خود بگردم دور چشم گوهری 
        زاهد گوشه نشین کنج این عزلت شدم 
        در سرای این ستمکاران ننگین پروری 
        شرم شیطان هم در آئین شما عریان شده 
        همچو تار موی بیرون آمده از روسری 
        وصف اعمال شما از شرح خود گریان شد و 
        اشک چشمانش که سرخ و جنس آن نیلوفری 
        همچو چرکی که برون خیزد از دمل های کلان 
        سوزش قلبم برای ترک رجم است و پری 
        فرق خیر و شر و آری را نمیدانم دریغ 
        ذات ایزد هم ندارد انتظار داوری 
        در خزانی که درویشان به دنبال زرند
        من نمی دانم که خوبم یا بدم یا هروری 
        هر چه حق باشد خدا داند و بس ای بوالبشر
        ذات او نور است و آن خیزد ز جان های غنی 
        راه حق را خود شناساند به ما ای یار جان 
        با قدم های زری و انقلاب مخملی 
        دست در دستم بده ناسازگار و غرّه باش 
        در مجاز ارتعاشات حقیقی و بدیع 
        کار ما پایان ندارد اولش در انتهاست 
        پس به پا خیز ای مسلمان با خروش و یا علی 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۳۲
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست
        مبین مشکلات جامعه خندانک
        هانی رایگان
        هانی رایگان
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۰۱
        سلام و عرض ادب جناب استکی گرامی
        سپاس بابت لطف شما
        پاینده باشید 🕉️
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۵۸
        بادرود واحترام خدمت ادیب گرانقدر جناب آقای هانی عزیز
        برای ساختار شعر بهتر است اساتید منتقد نظر بدهند
        اما از باب مضمون بنده شعرتان را عالی می بینم ودوستش دارم
        هانی رایگان
        هانی رایگان
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۰۸
        با سلام و عرض ادب جناب فخوری عزیز
        نظر لطف شماست ، خوشحالم که مورد پسند شما قرار گرفت
        پاینده باشید 🕉️
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۵۹
        تقدیم به دوست عزیز جناب هانی خان ارجمند
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        جواد کاظمی نیک
        سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ ۰۴:۰۵
        دورد برشما زیبا بود 🌺🌺🌺🌺
        هانی رایگان
        هانی رایگان
        سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۵۹
        سلام و عرض ادب
        خوشحالم نظر شما رو جلب کرد
        پاینده باشید 🕉️
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8