سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      پژواک ( غزل شماره 6 ) ادامۀ پژوهشی در شعر فارسی

      شعری از

      مجیدنیکی سبکبار

      از دفتر شمس و تبریزی نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۰۷ شماره ثبت ۱۱۴۶۹۶
        بازدید : ۱۳۹۷   |    نظرات : ۵۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      صدای ارسالی شاعر:
       
      ۱۳
      اشتراک گذاری این شعر
      ۶۷ شاعر این شعر را خوانده اند

      مجیدنیکی سبکبار

      ،

      مهدي حسنلو

      ،

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      ،

      فرهاد احمدیان

      ،

      فاطمه بهرامی

      ،

      روح اله سلیمی ناحیه

      ،

      علیرضا شفیعی

      ،

      سید محمدرضا لاهیجی

      ،

      سید هادی محمدی

      ،

      ابراهیم کریمی (ایبو)

      ،

      مسعود آزادبخت

      ،

      راحیل م

      ،

      محمد فاضلی نژاد

      ،

      رحیم فخوری

      ،

      شاهزاده خانوم

      ،

      آرزو عباسی ( پاییزه)

      ،

      فرامرز شعبانی

      ،

      ابراهیم جلالی نژاد (نژاد)

      ،

      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

      ،

      احمدی زاده(ملحق)

      ،

      الناز حاجیان (مهربانی)

      ،

      سید امیر نجفی

      ،

      حسین رضایی(آشنا)

      ،

      هواجان جاویدان

      ،

      عارف افشاری (جاوید الف)

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      مجید خوش خلق سیما

      ،

      اميرحسين علاميان(اعتراض)

      ،

      پژمان بدری

      ،

      قربانعلی فتحی (تختی)

      ،

      وحید محبی

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      زلیخا رامیار،امید سحر

      ،

      سینا سجودی

      ،

      ساسان مردوخی

      ،

      سید علی کهنگی (واسع)

      ،

      ابراهیم ساجدی

      ،

      محمد خسروبیگی

      ،

      حاج مهدی عاطف

      ،

      میثم علی یزدی (آیت)

      ،

      مهدی محمدی

      ،

      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      ،

      مدیر ویراستاری

      ،

      جاویدان (جاوید)

      ،

      سیدیحیی حسینی

      ،

      آذر مهتدی

      ،

      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

      ،

      رویا ادیب (نازبانو)

      ،

      زهره دهقانی ( شادی)

      ،

      نیره صدری

      ،

      جواد کاظمی نیک

      ،

      منیژه قشقایی

      ،

      اکرم بیگدلی وش(پریشان)

      ،

      فیروزه سمیعی

      ،

      مرضیه رضایی (رها)

      ،

      شیما جریده (شین بانو)

      ،

      موسی شریفی

      ،

      نفیسه کلهری نفس

      ،

      احسان کریمیان علی آبادی

      ،

      محسن ابراهیمی اصل (غریب)

      ،

      طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

      ،

      فاطمه انصاری مراسخونی

      ،

      فریبا حسنی

      ،

      مینا فتحی (آفاق)

      ،

      ابوالحسن انصاری (الف رها)

      ،

      سعید ابول مشدی

      ،

      آرش رضایی

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۵۰
      درود بر شما جناب سبکبار

      تسلیت عرض می کنم

      خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۱۲
      سلام و درود جناب هادی محمدی، اول از همه خوشحالم و سپاسگزارم از حضور متواضعانه شما پای این غمنامه ام. فرصت را غنیمت می شمارم و از انتخاب به جا و شایسته شما و چهار تن از دوستان دیگر به عنوان تیم مدیران افتخاری ابراز خرسندی می نمایم. امیدوارم که این انتخاب منجر به برخورد های مناسب با شاعران عضو و پرهیز از تندروی های غیر لازم و نادرست با افراد درد مندی مثل من بشود. سئوالی دارم از شما در این موقعیتی که قرار گرفته اید، آیا در خواست خیلی گزافی است از جانب بنده برای نمایش یک عکس خانوادگی عفیف و پاک و جانگداز در پای سرودۀ تقدیمی خودم به عزیز از دست رفته ام؟ از یک زن و شوهری که خودشان عاشقانه آن ازدواج و زندگی مشترک را شکل داده و در ادامه متاسفانه با این مصیبت روبرو شده اند؟ خصوصا این که فرشتۀ حاضر در آن تصویر یک شاعر است که از طرف مدیر همین سایت به عنوان « ملکه شعر سپید » نامیده شده است؟ این سئوالی است که شخص شما و سایر مدیران افتخاری بدان توجه کنند. در ضمن تا این اواخر اختیار پیام خصوصی و نظردهی در حساب مدیر اصلی از من سلب شده است در برابر کدام خطا؟ از این که این گلایه را همین جا مطرح کردم فکر کردم که بهترین جاست و حاشیه ای هم درست نمی کند و نباید هم بکند. همواره سالم و تندرست و موفق باشد. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
      درود بر شما جناب سبکبار

      چنانچه مستحضر هستید مدیران افتخاری سایت
      فقط برای هدایت و آموزش و گاه تذکر دوستانه برای عزیزان فعال هستند و به نوعی بازوهای مدیر کل

      تمامی تایید ها به صلاحدید استاد احمدی زاده
      انجام میشود و با توجه به روحیه ی صبوری که از ایشان سراغ دارم قطعا مصلحتی در کار بوده است

      و بازم پیشنهادم به شما بزرگوار ارتباط با ایشان
      در خصوصی و یا دایرکت اینستا است که قطعا
      مشکلتان حل خواهد شد.
      ان شاء الله خدا به شما صبر عنایت فرماید

      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۵۶
      سلامی چندین باره. جناب هادی محمدی از قدیم گفته اند آفتاب آمد دلیل آفتاب. جناب مدیر اصلی و غیر افتخاری شما حاضر شدند در این صفحه تا بخوانند و پاسخ مرا حذف کنند. این است آن در بسته ای که صحبت آن را کردم. هیچ انگیزه ای به جز یک عناد شخصی پشت سر این کارهای نا مقبول نیست.
      شما هم بهتر است بدانید و دوستان مدیر افتخاری دیگر توجه کنند که برای نقد و نظر و آموزش هیچ نیازی به مدیر بودن نیست چه افتخاری و چه غیر افتخاری. مدیریت اسم و معنی خودش را دارد و گرنه همان می شود که در مدیریت های افتخاری قبلی به وقوع پیوست. باز هم این پیام بسته خواهد شد و شاید متعاقب آن حتی حساب کاربری من هم بسته شود. اما اصل مسئله همچنان بر شما و دوستانتان سنگینی خواهد کرد. شما ها در لباس مدیران افتخاری اینچنینی اعتبار و ارزش علمی و هنری نظرها و آموزش هایتان را از دست خواهید داد.
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۰۵:۰۸
      سلام فکر کنم همه موارد اساسی و قابل ذکر را قبلا مرورکرده و بارها راجبش صحبت نمودیم در طول یک ساله گذشته ... ببنید هر مکانی قوانین خاص خودش را دارد و هیچکسی نه با شما و نا با عزیزانتان مشکل داشته و ندارد و برای همین است تا کنون همینجا هستید و ازادانه از قبل و تا کنون می نویسید و می اید و می روید و نظر می دهید و حاشیه درست می کنید حتی به سلابه مارا می کشید و مدیریت مارا زیر سوال می برید ... اما برای ما مهم نیست هر جور دوست دارید فکر کنید راجب ما... اما چند مورد هست که بارها به شما گفتیم و باز هم می گوئیم شاید این بار افاقه نمود که در طول یک ساله گذشته که از نظر ما که میزبان شما هستیم مقبول نیست که در ان ورود یا عمل کنید خندانک مسائل شخصی منجمله عکس شخصی و خانوادگی و قرار دادن ادرس گروه و سایت و شماره تماس و ایدی .. شما مراعات نمی کنید حذف می گردد همین. فقط ما نمی دانیم چه اصراری دارید به قول خودتان عکس ناموس تانرا منتشر کنید!!!؟؟ در ضمن شما شماره پدر مرحومه را برای ما گذاشتید درست نبود و کسی جواب نمیداد تا از ایشان حقیقت صحبت های شما را جویا شویم و ببینیم اجازه می دهند که شما عکس دختر شانرا منتشر کنید یا نه!؟
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۴۵
      « سلام » « فکر » نکنید، بلکه مطمئن باشید که هیچکدام از « موارد اساسی و قابل ذکر را » هیچوقت با بنده به طور جدی گفت و شنود نکرده اید نه حتی یکبار، چه در گذشته و چه در حال. همین متن شما معرف برخورد جنابعالی به عنوان مدیر یک مؤسسه شخصی مجازی است و صحبت هایی هم که اشاره کردید بر همین منوال بوده است نه بیشتر. آنچه مرا به اینجا دوخته است حضور معنوی فاطمه عزیزم بوده و لطف و صفای برخی از دوستان و کسانی که در همین سایت با آن ها آشنا شده ام. مهمتر از همه تمام کسانی که منت بر من گذاشته و مطالب ارسالی ام را می خوانند یا می شنوند. خندانک
      جناب مدیر شما همواره از موضع تحکم ، حضور برای تشخیص خوشایند از ناخوشایند، حذف بیرحمانه زیرنویس های پست های بنده و فاطمه عزیزم، حتی حذف پستی مانند « بر مزار او » با تعداد بازدید کننده ای بیش از شصت هزار نفر که اگر تاکنون ابقا شده بود از هفتاد و هشتاد گذشته بود به طور کامل و پاک کردن آن از فهرست اشعار بنده. این ها چیزهای معمولی نیست. « برمزار او عزیز ترین و قوی ترین رشته ارتباط هنری من با فاطمه و مخاطبین ام بوده است که نه فقط در این سایت ، بلکه هر محل و موقعیتی که به سمع و نظر علاقه مندان رسیده تأثیری به جز یک احساس پاک و منزه و عشقی عمیق و انسانی برجا نگذاشته است. شما در مدت یکسال گذشته همواره نمک به زخم من پاشیده اید که دعایتان می کنم هرگز چنین روزگاران سختی را نداشته باشید. نه شما و نه حتی کسانی که دل خوشی از حضور و بیان بنده ندارند.
      شما تا حالا سر هر بحثی مدیر و صاحب و میزبان و قوی بودن خودتان را به رخ میهمانانتان کشیده اید و تکیه کلام شماست. تعارفاتی که برای « . . . و مخلصی . . . » نموده اید نشان از دو فرسنگی آشکار است. این که بنده اینجا هستم، آزادانه می نویسم، بخاطر این است که کسب و کار شما همین است. پولش را می گیرید، که چنین امکاناتی را فراهم کنید. یک قرار داد نانوشته است. شما اتفاقا زمانی که تأیید پست هایی را تا 36 ساعت به تأخیر می اندازید، یا پست هایی را که پول پایش پرداخت شده به راحتی پاک و نابود می کنید، از این قراردادتان عدول می کنید. خندانک
      جناب مدیر و صاحب سایت شعر ناب، در این یکسالی که هنور تمام نشده، آنچه من دیده ام ایجاد جارو جنجال هایی بوده است که اتفاقا خود مدیریت به محوریت جنابعالی ایجاد کرده اند. هرروز به شکلی و به نوعی. یک روز برخی ها را تا عرش اعلی بالا می برید و روز دیگر آن ها را تا حد فیک و متقلب و حسود و بچه به زیر می کشید. دور برتان را نگاه کنید. در همین یکسالی که گذشت چه فراوان بودند کسانی که با شور و نشاط آمده بودند و با غم و اندوه مجموعه شما را ترک کردند. خندانک
      شما همواره مردم را از سایه ها و اشباح کسانی که بر علیه سایت شما بدخواهی می کنند و هزار داستان دیگربه هراس می اندازید، در صورتی که بنده در طول این یکسال حتی یک نفر ندیده ام که با سایت شما دشمنی کند. حتی یک نفر. جز کسانی که شخص شما آن ها را بدون توجه به شرایط جسمی و روحی شان آزرده اید. خندانک
      « . . . مسائل شخصی منجمله عکس شخصی و خانوادگی و قرار دادن ادرس گروه و سایت و شماره تماس و ایدی .. شما مراعات نمی کنید حذف می گردد همین. فقط ما نمی دانیم چه اصراری دارید به قول خودتان عکس ناموس تانرا منتشر کنید!!!؟؟ در ضمن شما شماره پدر مرحومه را برای ما گذاشتید درست نبود و کسی جواب نمیداد تا از ایشان حقیقت صحبت های شما را جویا شویم و ببینیم اجازه می دهند که شما عکس دختر شانرا منتشر کنید یا نه!؟ . . . » خندانک
      ذهن مبارکتان جای دوری نرود. مطالب داخل گیومه سخنان خودتان است که یا معنی آن ها را نمی دانید، یا به شرع و عرف و قانون و فرهنگ ایران زمین بی تفاوت هستید.
      شما در این صفحه بنده حاضر شده اید--- و من به شما خوشامد می گویم و مثل خودتان بلاک لیست نمی کنم مانند بچه ها یا کسانی که از یک گفتگوی منطقی و دوستانه واهمه دارند--- که ظاهرا با ژستی حق بجانب مرا در جایگاه خطاکار، دروغگو، ناموس نشناس، حاشیه ساز قرار بدهید. غافل از این که خود این سخنان که چهره خندان شما مؤید آنست نشانه آشکاریست از سیستم مدیریتی شما. بپرسید ایرادش کجاست. عرض می کنم. خندانک
      شماره تلفن، آیدی، آدرس منزل و محل کار، اصولا کار و تحصیلات و غیره جزو مدارک هویتی اشخاص است. شما بر چه اساسی اختیار اعلام و به اشتراک گذاشتن آن را در یک سایت مجازی که امکان هرگونه سوء استفاده از هویت های جعلی و دوگانه و چندگانه که خود شما هر از چند گاهی در سایت می دمید وجود داردُ، از اعضای خودتان سلب می کنید که من افراد با شخصیت و شریف و هنرمند میان آن ها کم نمی شناسم. خندانک
      دلیل شما اینست که من صلاح می دانم و سلیقه ها متفاوت است. و بنده عرض می کنم که دقیقا هم خودخواهی شما نشانگر برخورد تحکم آمیز و پر از خطا و اشتباه شماست که خودتان آن ها را اعلام کرده اید. اسم نمی برم چون بنده زیاد روی جار و جنجال « شما » حساب باز نمی کنم. از این ببعد بنده خودم را به هیچ وجه موظف به پنهان کردن مشخصات شخصی و هویتی خودم نمی دانم و جویای حضور در فضای مجازی با هویت واقعی و قابل ارجاع برای شخص شما و دیگران هستم. در این مملکت بخاطر کرونا خیلی چیزها بصورت مجازی اداره می شود اما با هویت های واقعی. این کار شما می تواند زمینه ساز آن باشد که با هویت های جعلی و چندگانه افراد مختلفی در سایت حاضر شوند و هرچه دلشان خواست بگویند و انجام دهند و کسی به جز شما ( که در مورد همه صادق است ) راهی به ایشان نداشته باشد. شما به روابط مردم حتی سالم هم باشد مشکوک هستید و این شک و بی اطمینانی شما به اعضایتان نگران کننده است. خندانک
      فرمودید که من شماره پدر فاطمه را به شما دادم و پاسخی دریافت نکردید. اگر من صوت های ایشان را برای شما پخش کنم که مایل است من برای فاطمه و ثبت آثار و نام عزیز او تلاش کنم چه؟ اگر او در آن صوت ها اعلام کند که تاکنون کسی به او زنگ نزده است ؟ اگر من شماره ای را که در فهرست شماره تماس های بنده است بگیرم و بدهم شما با او صحبت کنید چه؟ خندانک
      شما که ادعا می کنید لندن نشین هستید و با تجدد و روش های اداری و اجتماعی نوین آشنایی دارید اگر سند ازدواج و کارت ملی و شناسنامه سوراخ شده این عزیز را که مانند تیغی در قلب من فرو می رود به شما و همه حاضرین سایت نشان بدهم چه؟ خندانک
      مشکل شما اینست که نمی خواهید بپذیرید. نمی خواهید عذرخواهی کنید، نمی خواهید از تخت ادعاهایتان پایین تر بیایید. اگر در یک سال گذشته شما نتوانسته اید و به نظر بنده نخواسته اید که واقعیتی به این تلخی و روشنی را ببینید و بپذیرید مطمئن باشید که بعد از این هم نخواهید پذیرفت. چون اصلا شما مرا به عنوان شوهر فاطمه به رسمیت نمی شناسید. انگار که پدرزن دوم من هستید. شعر می نویسید، هجو می بافند و یا می بافید و به توهین آمیز ترین شکل ممکن آن را ماه ها در سایت علم می کنید در حالی که زبان مرا بسته اید با ناجوانمردی و بخاطر همین کارتان نمی دانید که چقدر آسیب شخصیتی می بینید. خندانک
      این کار ها در شأن یک مدیر سایت اجتماعی و هنری نیست. شما در موقعیتی نیستید که به من یاد بدهید که من چگونه از ناموس خودم حفظ و حراست کنم. من اگر قصد مقابله داشته باشم از میان متونی که خلق کرده و به اشتراک گذاشته اید چیزهایی را گزینش می کنم و نشان می دهم که قلم تان از نوشتن آن ها پشیمان می شود. خندانک
      در پایان بیتی را برای شما می نویسم که مطمئن هستم که خیلی سریع و با نارضایتی از روی آن خواهید گذشت. چرا که ذهنتان دنبال شنیدن انتقادات خیرخواهانه نیست. شما طبعتان را با تعاریف و مدح و ثنا پرورده اید خندانک
      تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف خندانک
      مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی خندانک
      به روید جلوی آینه بایستید و چهره خودتان را نظاره کنید. در یک کشور خانواده محور، دقت کنید خانواده محور ، که محور اصلی آن را عشق و علاقه و وفاداری و فداکاری زن و شوهر تشکیل می دهد، دقت کنید عشق و علاقه ، نه این که شوهر زن خودش را کفش راحتی بپندارد خندانک
      شما قرار گرفتن یک زن و شوهر را در یک قاب عکس با رعایت کلیه هنجار ها و پاکی و صفا که همگان آن را می پذیرند مخالفت می کنید و به خودتان اجازه می دهید که آن را از فایل ارسالی من حذف کنید و بدتر از همه این که دائم و بطور مداوم به من درس ناموس می دهید. خندانک
      فاطمه فقط ناموس من نبود. برایم همه چیز بود از جمله ناموس. خانواده . یک عکس خانوادگی که زنی با مقنعه یا روسری سرش را روی شانه شوهرش گذاشته است. شما آن را بر نمی تابید. البته فقط در مورد من. وگرنه کسانی اروتیک نوشتند و در زمینه های مختلف پا را از هنجارهای شناخته شده جامعه بیرون گذاشتند کک تان هم نگزید که هیچ، بلکه آن ها را زیر چتر حمایت خودتان قرار دادید. خندانک
      سخن از این دست تمام نمی شود. متاسفانه من بخاطر فاطمه مجبورم در این سایت خون دل بخورم و می خورم. من باید از او تشکر کنم که باعث شد در این مسیر هم آخر عمری قرار بگیرم و سره را از ناسره تشخیص بدهم. خندانک
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۲۵
      ازادی بیان از این بیشتر دیگر نمی دانم چطور است که شما از نبود ان شکایت دارید!
      ببنید جواب شما سندی است دال بر گفته و کامنت اولم در این صفحه که در طول یک سال شما هر انچه که خواستید گفتید و ما تحمل کردیم فرصت دادیم و قدر دان نبودید...
      اما باز دوباره ادامه به تخریب و مظلوم نمایی می کنید پیرمرد ما هم حرمت نگاه میداریم چه کنیم محتاج نون شب مان هستیم بعد از ۳۰ سال در اروپا زندگی کردن خندانک
      و به اشتراک ی که به تازگی ها بیست هزارتومن شده که اگه همانرا به دست گدایی بدهید ببخشید تف کف دست ادم نمی اندازد چه برسد به دعا در این روزهای وانفسا و گرانی که در حال حاضر موجود و ایجاد شده برای همه ملت.. خندانک
      مرد بزرگ ما صد ها برابر در این یک ده بیشتر عمر سایت از هرانچه گوید فقط کمک مالی به شاعران ضعیف احوال نمودیم برای خرید خانه و لوازم جهیزه و الا اخر ...و منجمله راه اندازی مسابقات با جوایز نقدی و ارسالها انها به امکان مقدس و راه اندازی همایش های دانشگاهی و غیر که از جیب مبارک شخصی ما بوده مردمومن ...
      و بارها و بارها دیدید و عرض کردیم هرکسی اشتراک ندارد و توانایی خرید ندارد در پنهان بیاید به ما اطلاع بدهد تا تقدیمش کنیم خندانک
      بارها و بارها اشتراک گروهی بدون اینکه اعلان کنیم یا کسی بداند تقدیم کاربران نمودیم بعد شما میاید میگه تجارت !!
      ببنید هزینه نگهداری ماهانه سایت بیشتر از چندین ماه اشتراکی هست که کاربران می خرند مرد مومن ...
      قیمت اشتراک شعرناب نازلترین است در مقابل سایت مشابه که ماهانه حدود پنجاه هزارتومن می گیرند به اضافه اینکه در سایتشان انواع و اقسام تبلیغات از چلومرغ بگیرید تا کباب و کوچک کردن سینه و باسن تا الاخر می گذارند ..
      عکس سایت شعرناب که از این امور دوری می کند تا جوی اموزشی و ادبی داشته باشد بعد شما به ما میگید بیزنس و تجارت و دست و دل بازی می کنیم با کاربران تا اشتراک بخرند! پس این همه سختی گیری که از ان میگوید کجاست و کجا صرف شده اگر این دلیل شماست !؟
      مرد مومن شما خودتان ده بار پیشنهاد به ما دادید که هزینه می دهم مسابقات راه اندازی می کنم همایش می زارم کتاب چاپ می کنم فقط بزارید عکس مرحومه را بزارم و راجبش حرف بزنم ما اجازه ندادیم خندانک
      هرکسی جای ما بود و دنبال مادیات به قول شما قبول می کرد می گفت مهم این است که پول تو جیب من و سایتم میاید و بازدید هم می رود بالا ...
      اما این کار نکردیم بعد شما با دهان باز و بی نزاکت فریاد می زنید ازادی نداریم در اینجا و شما دنبال تجارت هستید مرد مومن کمی حیا کن از ریش سفیدت به قول خودت هفتاد سالت است و پایت لب گور فردا جواب خدارا چی می خواهی بدهی از فرهنگ می گویی کدام فرهنگ ایرانی اصیل گفته عکس خانوادگی و ناموست را منتشر کن ولله بخدا ما که ۳۰ ساله اروپا زندگی کردیم و میکنیم دمپایی ناموس مانرا نشان نمی دهیم چه برسد به عکسش خندانک یا حق
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۰۱
      این از فرمایشات گهر بار شما انتخاب شده است:
      « . . .
      بعد شما با دهان باز و بی نزاکت فریاد می زنید ازادی نداریم در اینجا و شما دنبال تجارت هستید مرد مومن کمی حیا کن از ریش سفیدت به قول خودت هفتاد سالت است و پایت لب گور فردا جواب خدارا چی می خواهی بدهی از فرهنگ می گویی کدام فرهنگ ایرانی اصیل گفته عکس خانوادگی و ناموست را منتشر کن ولله بخدا ما که ۳۰ ساله اروپا زندگی کردیم و میکنیم دمپایی ناموس مانرا نشان نمی دهیم چه برسد به عکسش
      . . . »
      بهتر است بدانید جناب ناموس خودی پرست. ناموس من فاطمه توکلی یک شاعر بود. هر شاعری چه زن و چه مرد حق دارد و لازم است که به مردمش شناسانده شود. هر زنی شوهری دارد و هر شوهری زنی. داشتن عکس در یک قاب خانوادگی هم چیز نامقبولی نیست. صحبت سر این است که شما بخاطر یک دلیل واهی به من توصیه می کنید که اورا در سایت شما به فراموشی بسپارم و به قولی برای همیشه نام و آثار و دوسال وقتی که در این سایت گذاشته دفن کنم. که چی . که زن من ناموس من است. پس عکس های پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد را بفرمائید از کتاب ها و آثار پاک کنند، بفرمائید که همه خانم هایی که در سایت شما عضو هستند عکس های خودشان را از پروفایل شان پاک کنند، که مبادا با معیار ساختگی شما جور در نیاید. مگر نه اینست که این بزرگواران نیز هم برای خودشان شخصیتی دارند و برای بستگانشان و همسرانشان ناموس محسوب می شوند. منطق شما همین است.
      غافل از این که اصل بر شرافت انسانی و شرعی و عرفی است نه پنهان کردن دمپایی ناموس ها. آیا سی سال زندگی ادعایی در اروپا همین را به شما یاد داده است؟
      اشتباه من این بود که روی بار فرهنگی و هنری سایت شما بیش از اندازه حساب می کردم و دیر فهمیدم که معیار اندیشه و کردار و اصول منطق شخص شما در این حد می باشد. با این حال من تحمل خواهم کرد و هرگز فاطمه را نه در اینجا و نه در هیچ جای دیگری تنها نخواهم گذاشت. غیرت و ناموس پرستی یعنی همین. خندانک
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۲۳
      درود بر شما..🍁🍁
      بسیار زیبا و دلنشین خندانک
      روح آن مرحومه نیز شاد..🍁🍁
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۲۸
      سلام و درود،
      سرکار خانم شاهزاده خانوم،
      پرشور و با نشاط،
      از حضور انرژی بخش شما سپاسگزارم. به اطلاع شما می رسانم که احتمالا بطور غیر عمدی مرا در لیست سیاه سروده هایتان قرار داده اید. اگر اینطور باشد با عرض معذرت اعلام می کنم که رفع نمایید. اگر هم عمدی بوده که مطیع تصمیم شما هستم. بهتر بود این را در یک پیام خصوصی به عرض برسانم که متاسفانه اختیار پیام خصوصی از بنده گرفته شده است.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۰۹
      واااای بر من🙈🙈🙈🙈🙈🙈
      عذر صمیمانه مرا بپذیرید.. خندانک خندانک لطفاً خندانک خندانک
      همین الان دیدم که در لیست سیاه من بودید🙈🙈🙈
      چرا؟ و به چه علت؟ اصلا نمی‌دونم..🙈🙈
      شاید اشتباهی دستم خورده بود..🙈
      بهرحال شما استاد گرامی و ارجمند ما هستید..
      من هیچ وقت این گستاخی را بر شما روا نمی دارم.. خندانک
      شاد باشید و سلامت و ثروتمند خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۱۴
      با سلامی مجدد. از این که به زحمت افتادید عذرخواهی می کنم. همین که این مانع را رفع نمودید خیلی خرسند و سپاسگزارم.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۰۸
      سلاااام.. جناب سبکبار بزرگوار.. خندانک
      برخیز و مخور غم جهان گذران خندانک
      بگذارید .. شاد زیستن.. آیین شما باشد در کنار یاد همسر محترمتان خندانک
      در پناه خدای مهربان سلامت و ثروتمند باشید خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۰۷
      سلام و درود فراوان،
      خدمت شما شاهزاده خانم گرامی،
      امیدوارم هرگز در زندگی خودتان مواجه با ضایعه ای که بنده گرفتار آن شدم نشوید. نه خودتان و نه بستگان و دوستانتان. قبل از درگذشت فاطمه من کلا آدم شادی بودم، اکنون نیز کمابیش هستم، اما او بدجوری رفت و دلی از من کند و با خود برد. دست خودم نیست. از شما و سایر عزیزان نیز پوزش می طلبم اگر موجب کدر و غم شما می شوم. با این حال به نصیحت شما فکر می کنم.
      دوست دارم همیشه شاد و پرانگیزه باشید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۵۵
      درود احتمالا سکوت نشانه رضاست
      جناب سبکبار .
      شما ساعت ۱۸.۱۶ دقیقه روزی که نام بر دید
      اشتراک خریدید طبق فرمایش خودتان مشکلی برای روزش ندارید
      یعنی روزهای آن که ده روز است درست است
      مشکل که گفتید برای ساعت آن بوده به گفته شما هفده هجده ساعت به ضرر شما شده
      طبق گفته خودتان ۱۸.۱۶ خرید اشتراک را فعال کردید ، اشعار شش صبح به اشتراک در می آیند
      یعنی شما دوازده ساعت تا شش صبح زود تر
      خرید اشتراک را فعال کردید .
      چندین بار این کار را کرده اید به فرمایش خودتان این بار چندم است ولی متاسفانه هنوز یاد نگرفته اید.
      اشتباه از خودتان بوده که ۱۸.۱۶ اشتراک را فعال کردید .
      چرا یک بار و بعد از این همه اشتباه خرید اشتراک و فعال کردن اشتراک را ساعت پنج صبح یا چهار صبح انجام نمیدهید .
      در ضمن طبق فرمایش خودتان ۱۸.۱۶ . که خرید انجام داده بودید امروز بعد از ظهر ساعت ۱۸.۱۶ باید وقت اشتراک شما تمام می‌شد ولی از محبت سایت که حق خوری انجام نشود ساعت دوازده شب وقت و تایم شما تمام شده یعنی سایت مجددا شش ساعت هم به شما لطف کرده
      سیاست انگلیسی بازی شما ستودنی است جناب سبک بار .

      با اجازه.
      موفق باشید خندانک
      مهدي حسنلو
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۵:۳۵
      درودتان بر شما جناب سبکبار
      و عرض تسلیت دوباره به شما
      در مورد مباحث مطرح شده چون تخصصی ندارم نظری ندارم در هر صورت قابل تقدیر
      امیدوارم موفق باشید خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۵۱
      سلام و درود، جناب آقا مهدی حسنلو. خوشحالم که شما را در صفحۀ غمنامه خودم زیارت می کنم. از بابت تسلیت کنونی و دلجویی های همیشگی شما و دلالت های هنری سپاسگزارم. حالا که سرمان خلوت است چطور است که از منظر دیگری به وزن شعر فارسی نظاره کنیم که شما بر آن اشراف دارید و به قول خودتان متخصص هستید. گرچه بنده باور ندارم که چندین برابر من از کم و کیف عروض و وزن شعر فارسی مطلع نباشید.سئوال من از شما اینست که : به عنوان یک شاعر سپید سُرا به هنگام سرایش یک شعر با کدام دیدگاه و دستمایه ای وارد وزن شعر سپید می شوید. و اصولا در اولویت بندی معنی و وزن یا موسیقی و کلام چگونه عمل می کنید. اگر من به شما بگویم که قادرم از میان سطرها و عبارات و قطعات شعرتان یک مصرع قابل تبدیل به شعر موزون و عروضی انتخاب کنم چه می گویید. شما فرمودید که « . . . در هر صورت قابل تقدیر است . . . » ممنونم . اما چه چیزی قابل تقدیر است؟ قبلا هم نصیحت کردید که شعر بنویسم در تقابل با این که شعر نمی نویسم. پشت سر شما سئوال کردم که از نظر شما شعر چه چیزی هست که من باید یاد بگیرم به نوشتن آن. که پاسخ ندادید. اکنون نیز می توانید سئوال مرا بی پاسخ بگذارید. اما دوست دارم این یک تجربه را از شما به عنوان یک شاعر سپید سُرا یاد بگیرم. که برداشت شما از وزن شعر خودتان چیست و چگونه به آفرینش آن می پردازید. سپاس از حضورتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۰۸
      سلام استاد سبکبار استباه تایپی بود پاک کردم
      پیام قبلی
      انشاالله اولین فرصت حتما نظرم نسبت به مباحث طرح شده بیان می کنم
      در پناه حق در سلامتی و شادکامی ، خندانک
      فرهاد احمدیان
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۹:۵۰
      سلام و عرض درود خدمت جناب سبکبار بسیار عالی پاینده باشید
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۵۴
      سلام و درود دوست همیشگی و عزیزم، جناب فرهاد احمدیان چقدر خوشحال می شوم شما را در پای غمنامه خودم می بینم و از این حضورتان سپاسگزارم. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد فاضلی نژاد
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۴۱
      تلخ است کام من،شیرین کجا شود،باقند و باعسل،حلوا تو نیستی
      درود بیکران به جناب سبکبار عزیز و گرامی
      چقدر دل نشین بود
      ماجور باشید
      غم درونتان را زیبا نگاشتید خندانک خندانک خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۲۴
      سلام و درود جناب محمد فاضلی گرامی،
      کلمۀ « بیکران» را از شما قرض می گیرم و آن را در کنار احساس شعف و شادی ام قرار می دهم
      زمانی که یک بیان صادق و صمیمی را از هنرمندی مثل شما دریافت می کنم.
      سپاسگزارم از حضور و نگارش زیبایتان.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد فاضلی نژاد
      محمد فاضلی نژاد
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۴۸
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۲۲
      درود بر شما ادیب بزرگوار خندانک
      روح عزیز از دست رفته‌تان شاد و قرین رحمت خدا🙏
      مانا باشید و برقرار خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۴۳
      سلام و درود،
      سرکار خانم آرزو عباسی ( پاییزه )،
      بنده اگر قابل باشم ادب را از رفتار و کردار بزرگوارانی چون شما یاد خواهم گرفت و ادیبی را در وجود پرهنر عزیزانی مثل خودتان نظاره گر خواهم بود. حضور شما در پای این غمنامه ارج می نهم و اعلام می کنم که مثل همیشه بیش از من، شکوفه لبخند را در کنج لبان فاطمه ام می نشاند. کاش حذف نمی کردند و شما به سیمای مظلوم و مهربانش نظری می انداختید. چقدر مهربان بود و شایسته احترام و برخورد شایسته. نه این که تصویر اورا سر بر شانه همسر و شریک زندگی اش در اوج حجب و حیا و درست در سالگرد درگذشت جانگدازش حذف کنند. بنا به کدام مصلحت معلوم نیست.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۲۸
      با سلام و درود خدمت جناب فرامرز شعبانی، مجبورم در همین صفحه خدمت ایشان عرض کنم که بنده پیام خصوصی شما را دریافت کردم. بسیار محبت آمیز بود و در عین حال احساس کردم که نکاتی را به عنوان نقد در نظر دارند و مایل نیستند که در این صفحه طرح نمایند. ظاهرا از این نگران هستند که بنده رنجیده خاطر شوم.
      دوست عزیزم برعکس فکر می کنید. تحقیق و پژوهش من جزوی از این مویه ها و عزاداری بنده می باشد. شما چه تسلیت بگویید چه فعالانه بنده را مورد نقد قرار بدهید، من آن را به حساب لطف و مرحمت شما می گذارم.
      مرا ببخشید که پاسخ پیام خصوصی شما را به این صورت دادم. چرا که اختیار پاسخ به پیام های خصوصی از بنده سلب شده است. اجازۀ دادن شماره تلفن و آیدی هم که هیچکدام نداریم.
      خواهش می کنم در این صفحه حاضر شوید و مطلب خودتان را راحت بیان کنید. خوشحال می شوم.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      فرامرز شعبانی
      فرامرز شعبانی
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۴۲
      استاد سلام، تایید میفرمایید آنچه عرض شد نقد نبود حیفم آمد سروده ی زیبایتان را حرفی بیازارد که جسارت کردم ادای وظیفه ی شاگرد بود به استاد 🌷
      ارسال پاسخ
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۰۲
      سلام آقای شعبانی. ممنونم که پاسخ دادید. دوست عزیزم من هفتاد سال بیشتر سن دارم و به بیانی ده هشتادی هشتادی هستم. آنقدر پوستم کلفت شده است که از چیزی به همین راحتی نرنجم، آزرده نشوم یا خودم را نبازم. من و صفحات سروده هایم در اختیار شماست، تا هرچه دلتان می خواهد، به شرطی که در چارچوب موضوع اصلی سایت شعر باشد، بیان نمایید. تا استفاده نمایم. خودم را اصلاح کنم. کارم را ویرایش سازم و یا در مورد مطالب ارائه شده توضیحات کافی تقدیم نمایم.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      هواجان جاویدان
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۱۸
      درود آقای سبکبار گرامی
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۱۲
      سلام و درود متقابل بر شما جناب هواجان جاویدان. خوشحالم که آمدید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۴۰
      سلام جناب سبکبار نازنین
      خدا روح آن عزیز را غریق رحمت کند خندانک
      راههای زیادی در این دنیای دیجیتال و پر از وسعت برای شناساندن و معرفی عزیزی به عالمیان است .اولین چیزی که به ذهن من می رسد اگر مجموعه شعری یا داستانکی یا دل نوشته ای دارند به کتاب تبدیل بشه و عکس آن مرحوم چون تمام شیرزنان قلم به دست با افتخار روی آن حک شود یا یک وبلاگ ساخت و اشعار و دل نوشته های ایشان و آموزش های شعری و ...را در آن انتشار داد و...
      به هر حال هیچ کسی نیست که سال‌ها با عزیزی زیسته باشد و بخواهد او را به راحتی به فراموشی بسپارد و از دیگر سو وقتی می بینید راهی بسته است به دنبال راههای جای گزین باید بود
      در سایه سار مهر دلآرام و برقرار باشید
      خندانک خندانک خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۳۱
      سلام و درود،
      جناب ابراهیم کریمی ( ایبو )،
      حضور و سخنان شما دلنواز بود.
      لازم نیست افراد خیلی زیاد یا جمعیت انبوهی یک آدم با ارزش را بشناسند و به یادگارهای معنوی و هنری او توجه کنند. وقتی وجود با ارزشی مثل شما و سایر دوستان مطالبی را در باره ایشان از من می شنوند و در آینده بیشتر خواهند شنید، خود بخود او شناخته می شود. هنرمندان اختصاص به خانواده یا بستگان خودشان ندارند و همگان بحق مهر آن ها را در دل خودشان جای می دهند و به زندگی خودشان جلا می دهند. انشااله که همیشه زنده و پایدار باشید. وقتی شما داستان یا شعری را می نویسید مطالب آن از مالکیت شما خارج می شود و به اذهان عموم جامعه و آن هم در امتداد زمان سپرده می شود.
      فاطمه نیز از این قاعده مستثنی نیست. حسرت زندگی او از این لحاظ است که از همان اوان تولد خودش از محیط اطراف خودش جفا دید و در حد قدرت خودش اجازه نداد که تسلیم یأس و ناامیدی بشود. او پیش رفت راه هنر را برگزید الگوها و اسطوره هایی را پیش رویش قرار داد. تا این که با من آشنا شد. در این زمان تحولی در روش های او پدیدار شد و در کمترین زمان خودش را به جایگاه تحصیلات اکادمیک رساند. بعنوان یک نخبه که آخرین روزهای عمرش داشت ثبت نام می کرد. بعد امکان ورود در مقطع دکتری بدون کنکور. اما مهمتر از همه خیزی بود که برای متحول کردن آثار هنری اش بر می داشت. ناگهان درست مانند یک تراژدی که قهرمانی در اوج صعود و اعتلای خودش یک اشتباه بزرگ انجام می دهد یا خطای حیاتی. و ورق بر می گردد. یک تصمیم اشتباه و یک عجله برای انجام یک کار اداری نه چندان مهم. مسافرت به یزد و فاجعه تمساح کرونا. در عرض شاید چهار پنج روز.من مثل همه تراژدی ها انذار دهنده و هشدار دهنده اش بودم. انگار کسی به من این را گفته بود. هر جور که تصور کنید تا حد التماس درخواست کردم که به این مسافرت نرود. اما نپذیرفت. بعد حساب کنید همه کتاب ها، جزوه ها، آثار و مکتوبات وحتی صوت هایی که داشت عنوان و موفقیت هایش و بالاتر از همه آرزوهایش برای من ماند جای خالی او. اولین تصمیمی که گرفتم این بود که بروم سراغ اشعارش که در منظومه ای به نام مزامیر گرد آوری شده بود. اولین سروده بنام اندرو جنیس که متن آن را همین جا تقدیم شما و سایر دوستانم خواهم ساخت. در یافتن معنی این اندروجنیس ماندم. رفتم سراغ گوگل و با کمال حیرت به نام فاطمه توکلی برخوردم و تصویر او و معرفی شعر ناب تا این که آمدم اینجا به سابقه فعالیت و تلاش و درخشش او برخوردم. به متن شعر توجه کنید:

      « . . .
      « آندروجنیس »

      ــ تو

      نزدیک ترین اتّفاقِ به حادثه ای !

      در این کبودِ رویا

      که آسمانِ ماهپری هم

      بناگاه ،

      بغضی بنــــــــــفش می شود از

      " ماه زدگی هایِ پیشانیِ شبزده اش "

      تو گردابه یِ فلک را

      قطبی ترین ستاره ای

      به کشفِ کهکشان هایِ امید ...

      و حاشیه یِ صبح هایِ نخستین را

      ماننده ترین طلوعی

      به گِلْ آمیزشِ اوّلین خدا ،

      به خاک و آبِ ابتدا

      به خواب هایِ معبّرانِ اربابِ گونه ها

      بگو به دیوتیما

      بگو که ما

      جدا جدا چرا ؟

      چرا جدا ؟

      چرا

      ج

      د

      ا

      ؟
      . . . ».
      شما که نویسنده هستید سعی کنید به احساس من در آن لحظه پی ببرید. کسی که کاملا با وجود من اجین شده و در هم آمیخته بود، و اول و آخر همه کارهایم بنام او می رسید در جلوی چشمانم به گور رفت و با بیل مکانیکی خاک روی او ریختند. زندگی معنی خودش را برایم به شکل سابق از دست داد. تجربه ای بود برزخ گونه ، خاکستری به طعم سرد آهن و جلوه ای برای یک جای خالی. یک خلاء. یک اندوه . یک افسوس. میلیاردها حسرت. و در این زمان اسم او، تصویر ماه گونه اش و شعر ناب. آمدم و خواستم سوخت و نفت چراغ زندگی فاطمه باشم. خواستم به ناباوری ام برای مرگ او بهانه ای پیدا کنم. خواستم صدای اورا و ندای اورا حفظ کنم معرفی کنم و بشناسانم. چه جایی بهتر از شعر ناب و در میان کسانی که اورا می شناسند. این انسان عزیز شخصیتی داشت که من ندیده ام کسی از او رنجیده باشد. خبر مرگ او شعرناب را منقلب کرد. بیش از همه خود من در میان این هیجانات لگدمال شدم و هزاران قصه دیگر. اگر این کارها را من برای او انجام نمی دادم چه کسی می توانست این کار را انجام بدهد.
      دوست دارم که شعر بالا را بخوانی. در مورد دیوتیما تعمق کنی. خیلی عجیب است خیلی عجیب که درست در روزهای عزاداری و خاکسپاری او در یزد فعالیت نجومی برای رصد کردن سیاره « دیوتیما » در یزد به راه افتاده بود که نخبگان در آنجا گرد هم آمده بودند. دیوتیمایی که من در باره اش مطالعه کردم و آن را با عشق جاویدان و مطلقی که فاطمه به آن گرایش صددر صد داشت همه در یک شعر، در یک رویداد نجومی ، در یک داستان شیرین یونانی و در پیام یک پیکر نازنین بی جان.
      به من حق بدهید که عکس و تصویر انسان ها نمودی از شخصیت و نهاد آن هاست . این تصاویر باید دیده شوند. با همراهان یا بدون همراهان. در صحنه های هنری و مسافرت و کار و غیره. این راهی بود که من در آن گام گذاشتم.
      اما بنا به توصیه شما من هرگز کسی نیستم که احساس عجز و ناتوانی کنم. اگر مرا از جایی برانند در جای بهتر و بالاتری می نشینم. در آینده ای نزدیک کتاب چاپ شده اورا تقدیم دوستان خواهم کرد و کتاب زندگی اورا خواهم نگاشت. داستان او تا وقتی من زنده هستم ادامه خواهد داشت. انسان ها بدون استثنا هرگز نمی میرند و با اعمال خودشان در یاد و خاطره نسل های بعدی می مانند. کم یا زیادش مهم نیست. شما اگر بعد از هزارها یک ظرف سفالین، یا یک لوح گلین را می یابید از مشاهده آن به هیجان می آیید. نه بخاطر این که خودش ارزش پولی یا فرهنگی خاصی دارد بلکه بخاطر این که این وسیله شما را با انسان هایی پیوند می دهد که هزاران سال پیش از شما زیسته اند و نقشی آفریده اند و حرفی داشته اند. همین کلمات و جملات و نقاشی ها و هزاران هزار یادگارهای مختلف نشان دهنده این واقعیت هستند. شعر بالا را بخوانید و به تصورات عجیب و معلومات گسترده فاطمه پی ببرید. به سرگذشت دیوتیمای یونانی بیاندیشید. به جایگاه نزدیکترین خورشید به منظومه شمسی و به « حادثه » ای که از آن صحبت می کند. و آه حسرت خودش از جدایی و بیگانگی که انسان ها نسبت به همدیگر دارند. هم فرم و هم معنی هم دانش علمی.
      سپاسگزارم که تشریف آوردید و من همیشه جویا و دنبال کننده آثار خوب شما به ویژه داستان هایتان هستم. شباهت عجیبی هم بین آثار شما با نوشته های فاطمه وجود دارد. مخصوصا در داستان دستفروش.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۵۷
      درودی دگر بار حقیقتاً وقتی شعر را و اندوه نهفته پشت آن را از جدایی جان فرسا و جان سوز و قضیه ی چنان جدای هولناکی را از شما خواندم دلم گرفت انگار شعر بارقه ای بوده از ناگهانی که پیشتر خبر می دهد از جدایی هول انگیز و شاید به تعبیری بتوان گفت که دیوتیما در فاصله ای نچندان دورتر در نماد با شما قرار گرفته است. زیبا بود شعر و روحشان شاد.و برای شما نیز آرامش و بارقه هایی از نور و امید می خواهم ...
      خندانک خندانک خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۳۷
      سلام و درود. ممنونم از ابراز احساسات شما. فقط برای رفع یک سوء تفاهم عرض می کنم که این شعر فاطمه چند سال قبل از آشنایی با من نوشته شده است. من منظورم از آوردن آن شعر و بیان محتویات آن این بود که به روحیات و احاطه او در مطالب علمی و هنری اشاره کنم. گرچه وابستگی ما بسیار عمیق تر و شور انگیز تر از این حالت ها بود. در این اثر فاطمه چند واقعه با هم خود را نشان می دهد و بیش از همه هدایت ذهن بسوی دیوتیمای یونانی و مفهوم عشق تام و مطلق می باشد. مطالب جالبی است برای مطالعه و لذت بردن از دغدغه های انسان ها به عشق واقعی یا بطور خلاصه همان عشق. لازم نیست القاب و اوصاف تصنعی به آن اضافه شود. در اصل تعریف خاصی ندارد و تا زمانی که حادث نشود و اتفاق نیافتد مفهوم آن چندان روشن نیست. باز هم ممنونم که برگشتید و مرا شامل لطف مضاعف خودتان نمودید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۵۰
      خندانک سلام و درود فراوان به بانوی گرامی و خوش قلب جمیله عجم ( بانوی واژه ها )، حضور موقر و متین شما در فضایی که غمنامه فاطمه شما از آن به گوش می رسد و ثبت نام و نشان لایکی را که نه بر من و نه بر سروده سرتاسر ایراد من بلکه بر نازبانویی در خاک خفته که زمانی عزیز و دردانه شما بود به جا گذاشتید بسیار پرمعنی و دارای ارزش والاست. مطمئن بدانید که فاطمه در قلب و اعماق روح من حضور دارد و این عمل پسندیده شما را ارج می نهد. من از طرف فاطمه عزیزم که دنیا بخاطر نبودش برایم تیره و تار است، از شما تشکر می کنم و سپاسگزارم. امیدوارم که از بلایا به دور باشید. خودتان و عزیزانتان.
      دل تان را مشوش نسازید که سخنی نگفتید و مطلبی ننوشتید. که این سکوت موقرانه شما بهتر از یک کتاب مطلب بود.

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد خسروبیگی
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۳۴
      درود بر شاعر بزرگ، استاد سبکبار. غمنامه ای بس دلکش و سوزناک از شما خواندم. بهره بردیم بزرگوار خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۰۱
      سلام و درود،
      جناب محمد آقا خسرو بیگی،
      داشتم مطالعه می کردم. درس هایی را می خواندم که فاطمه می خواند. مثل همیشه ناگهان از اعماق روحم مرا صدا زد. ندا داد. دلم گرفت. آمدم سروقت سروده حاضر که کلید واژه اش « تو نیستی » هست. دیدم میهمان عزیزی چون شما وارد کلبه اندوهم شده است. اشک در دلم حلقه زد. هم برای حضور طوفانی فاطمه و هم برای سخنان پرشور شما. خودم را به گریه سپردم و گوشم را به غمنامه حاضر و چشمان گریانم را به آرایش زیبای کلمات شما و چهره تابناک تان. عصر خوبی را رقم زدید.
      سپاسگزارم که تشریف آوردید و چون آفتابی در هوای بارانی دلم درخشیدید.
      همواره سلامت و موفق باشید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد خسروبیگی
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۳۰
      استاد ما را خجالت ندهید. شما رب النوعِ حُسن و مَلاحت و لطافت هستید. کلام و مرامتان سرشار از محبت و سادگی و بی ریایی است. خاکساری و فروتنیِ شما انسان را شرمنده می سازد. مصداق آن که درخت، هرچه پُرربار، افتاده تر. برای شما عمری طولانی و پر از امید و شادکامی آرزومندم. باید قدردانِ مهرورزیِ بی دریغِ شما باشیم. جملات زیبایتان درس انسانیت است. روح آن عزیز سفر کرده تان نیز همواره در جوار نور، روشن و سبز باد.
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۴۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زلیخا رامیار،امید سحر
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۵:۳۰
      عرض سلام ، ادب و احترام،
      همچنین عرض تسلیت دارم استاد بزرگوار
      برای وجود شما آرزوی سلامتی و صبر داریم
      روح عزیز سفر کرده ی شما نیز شاد خندانک


      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۰۵
      سلام و درود،
      بانوی گرامی زلیخا رامیار،امید سحر
      شما نیز داغدارید و می دانید که وقتی عزیزی هجرت می کند، فقط جای خالی خودش را بر جا نمی گذارد، بلکه همه دنیای عزیزانش را برای همیشه دچار حزن و اندوه می سازد. واقعیتی تلخ را به رخ آدم می کشد که راهی جز کنار آمدن با آن وجود ندارد. اما به قول حافظ داغدیده:
      گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
      آری شود ولیک به خون جگر شود
      این سنگ سخت از جنس عقده و اندوه به لعل تلاش در راه علم و هنر و ادب و فرهنگ تبدیل می شود، اما به شرط لذت بردن از مجموعه رنج هایی که در سر راه آدم قرار دارد.
      از شما متشکرم، که تشریف آوردید،
      متقابلا برای شما و خانواده گرامی آرزوی صبر و سلامت و شادکامی می نمایم. قلم را رها نکنید که بهترین همدردهای دردمندان است. جوهر قلم فقط آن ماده رنگی نیست که روی کاغذ نقش می بندد، بلکه آن احساس و سواد و مهارتی است که از صاحبش در وجود او تنیده می شود و شما از این بابت غنی هستید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      زلیخا رامیار،امید سحر
      زلیخا رامیار،امید سحر
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۵۲
      بی نهایت های درود وسلام بر شما استاد گرانقدر جناب آقای مجید نیکی (سبکبار) خندانک
      قبل از هر چیز سپاس فراوان دارم از ابراز مهر و محبت شما
      بله خدا میداند داغ پدرم مرا به سمت شعر کشاند هر چند میدانم که شعر هایم خالی از ایراد نیستند
      زحمت های زیادی که شما برای آموزش فن شعر به بنده کشیده اید فراموش نا شدنی است استاد
      داغ غم پدرم که برای ما همیشه تازه است اما داغ سنگین دیگری که بر دل ما نشسته کوچ ابدی پسر دایی عزیزم سعید سلطانی که از بر جسته ترین مداحان غرب کشور بود میباشد ،
      اگر قلم دستم را نمیگرفت وشعر یاریم نمیکرد هیچ گاه نمی توانستم سنگینی این داغ ها را تحمل کنم
      به زبان کوردی شعری نوشته ام برای مادر سعید سلطانی عزیز که پیشتر از سعید دوپسر دیگرش نیز جوانمرگ شده
      دوست دارم که شعر را بخوانم وبه سایت ارسال نمایم ولی تا کنون بغض و گریه اجازه ی این کار را به من نداده است
      صدای سعید سلطانی عزیز نیز تا همیشه در یاد وخاطر تمام کسانی که عاشق صدایش بودند خواهد ماند از شما خواهش میکنم نام ایشان را از گوگل جستجو کنید تا ببینید سنگینی داغ بر دل نشسته ی ما را

      در پایان امیدوارم که این جمله ی شما از سر دلسوزی نباشد که بنده ی حقیر را غنی از احساس و سواد و مهارت دانسته اید
      چرا که خویش را لایق به این نظر پر مهر شما نمیدانم

      در پناه حق سلامت و موفق باشید انشاءالله خندانک

      ارسال پاسخ
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۳:۱۳
      با سلام و درود، و عرض تسلیت، رفتم در اینترنت دیدم و صدایش را شنیدم. ضایعۀ جانگدازی بوده برای عزیزانش، اما خبر و علت فوت اورا نتوانستم پیدا کنم. واقعا هم داغ سنگینی بوده برای شما و خانواده خودش، بنده با شما همدردی می کنم و برای شما صبر و برای روح ایشان و پدر بزرگوارتان شادمانی آرزو می کنم.
      در ضمن شما مرا خوب می شناسید، هرگز کسی را بیهوده تعریف نمی کنم. شما هم قریحه و هم استعداد و هم توانایی سرودن شعر را دارید و هرچه بیشتر مطالعه کنید و تمرین نمایید قوی تر خواهید شد.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۱۰
      درود و عرض تسلیت
      ای کاش یکبار هم می شد ببینم که در مورد مرحومه این اندازه حساسیت و بحث و جدل نکنید
      و در ضمن اگر این اندازه تلاش برای ماندگاری دارید و دوستش دارید
      که البته بنده مطمعنم دارید
      می توانید یک کتاب مفید از اشعار و زندگی نامه اش را با احساسی ترین حالت نشر دهید و منتظر پذیرش از جامعه و مخاطبین و ادامه مسیرتان با نتیجه گیری از واکنش مخاطبین باشید
      جناب سبکبار عزیز
      چون شما فکرمی کنیدو مطمعن هستید که دارید عمل درست را انجام می دهید دایل بر درستی عمل نمی شود
      در اینگونه موارد رفتار جامعه تصمیم کی گیرد نه شخص شما یا من
      البته در مورد مدیریت بنده نیز مثل شما تا حدودی ناراضی هستم
      از اینکه پاسخگو نیستند از اینکه دل خواهی عمل می کنند از اینکه از عده ای می ترسند و به عده ای زور می کنندکاملا مشخص است
      اما باز هم دلیل نمی شود بگویم رفتار شما درست است و مدیریت نادرست
      بلکه از نظر بنده رفتار و تصمیمات شما درست نیست
      چون میخ بر سنگ کوبیدن است
      موفق باشید
      🌹🌹
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۹
      سلام و درود،
      دوست خوبم،
      جناب سلیمی بزرگوار،
      بر من منت نهادی، قلم رنجه فرمودی و تسلیت ام دادی. مهم اینست. بقیه چیزها فرعیات است. همین که بدانی داغ دلم با من چه ها می کند خودش کلی ارزش دارد. دیگران هم هر کس برای خودش مسائلی دارد. آن ها هم که موظف به دلداری من نیستند من هم از کسی طلبکار نیستم. کار من نوشتن شعر است و مواد اولیه ای به جز این درد و غم و عشق لایزالم به فاطمه ندارم و مطالبی هم از مباحث شعری به آن اضافه می کنم. کار بدی نمی کنم به مردم صدمه نمی زنم. بدخواه کسی نیستم. درد هایم شخصی بوده، اما جنبه های عمومی آن برای همه مشترک است.
      این که کار درستی انجام می دهم یا نه . نمی دانم، اما این را می دانم که نام زیبای فاطمه و یاد حسن رویش هرگز از زبان و نظرم برنخواهد افتاد. به قول شما باید مردم تشخیص بدهند. خیلی وقت ها می بینی که مردم به چیزهایی نمره مثبت می دهند که شاید برای ما بی ارزش باشد. من الآن در یک حالت معمولی و مصلحت اندیشانه نیستم که سود و منفعتی برای خودم یا شهرت ساختگی برای فاطمه جستجو کنم. دردی دارم که از درونم می جوشد و آزادش گذاشته ام که بجوشد. همه ما برای همین اینجا هستیم که احساساتمان را در قالب هنری بریزیم. کلا کار انسان همین است. شما فکر می کنید این همه سرود ها و نغمه ها، اوراد و آوازها و ترانه ها از کجا پیدا شده است. عشق و هجران.
      شاید البته این چهار بیت هم در مورد ناشایستگی من برای باز کردن کتاب و آثار فاطمه بی ربط نباشد:
      « . . .
      گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
      رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
      گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
      رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
      گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
      پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
      گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
      گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
      . . . »
      با این حال سعی می کنم به نصیحت شما هم گوش بدهم.
      « سوز اِئشیتمَک اَدَبدَندیر»
      سالم و سرفراز باشید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۱۰
      امیدوارم از من رنجیده خاطر نگردید
      با اینکه سلیقه کاملا متفاوتی داریم اما شما را شخص محترمی می دانم چون لاقلش مثل خیلی ها چند رو ندارید و رو راست هستید
      🌹🌹
      ارسال پاسخ
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
      عذرخواهی و اصلاح یک اشتباه

      در مورد اعلام ثبت شعر به مدت ده روز به صورت انتشار دائم و هم انتشار ویژه، از ساعت 18:16 دوازدهم آبانماه تا 18:16 بیست و سوم آبان ماه که گفته بودم می شود درست ده روز، با همه ادعایم اشتباه کرده بودم و بدین وسیله اصلاح می کنم که مدت ده روز 18:16 روز 22 آبان تمام می شد و چند ساعتی هم بیشتر از موعد مقرر سروده ام روی صفحه باقی مانده است که جای تشکر و تقدیر دارد. در مورد این که تأیید و انتشار شعر « پژواک درد » سی و شش ساعت با تأخیر صورت گرفته جای اعتراضی نمی تواند باشد چرا که مدت این تأیید تا چهل و هشت ساعت اعلام شده است.
      چاره ای ندارم که از اشتباه خویش و سوء قضاوتی که در مورد جناب ملحق در مورد خرید شارژ و رعایت زمان دقیق آن انجام داده ام عذر خواهی کنم.
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۲۱
      سلام جناب امیر حسین علامیان ( اعتراض )،
      از بیان تسلیت و همدردی شما سپاسگزارم.
      من هم به شما احترام قائلم. خندانک
      زلیخا رامیار،امید سحر
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۲۶
      سلام ودرود مجدد خدمت شما استاد بزرگوار
      روح اموات شما و دیگر عزیزان حاضردر این محفل نیز شاد ومورد رحمت الهی
      ممنونم از زحمتی که کشیده اید علت فوت ایشان نیز سکته بر اثر ایست قلبی اعلام شد
      باز هم سپاسگزار هستم برای ابراز همدردیتان

      تشویقهای شما بنده را امیدوارتر میکند برای ادامه ی مسیری که در پیش رو گرفته ام از این بابت نیز قدر دان شما هستم
      در پناه حق پاینده وپیروز باشید خندانک خندانک خندانک



      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۱۱
      دوردبرشما استاد عزیز تسلیت عرض میکنم 🖤🖤🖤
      اکرم بیگدلی وش(پریشان)
      يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۰:۱۲
      درود و عرض ادب،روح فاطمه بانو شاد،نامشان جاودان💔💔💔💔
      فاطمه انصاری مراسخونی
      دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۰۳
      سلام و عرض ادب استاد سبکبار گرانقدر
      تسلیت عرض میکنم روح عزیز سفر کرده در آرامش و قرین رحمت الهی
      ان شاءالله با صبر و توانمندی که دارید موفق می شوید که آثار ارزشمند عزیز سفر کرده را منتشر کنید و به آرامش خاطر برسید
      ان شاءالله
      مینا فتحی (آفاق)
      يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۵۱
      عرض ادب
      استاد عزیز و فرهیخته

      فقدان عزیزتان را تسلیت عرض نموده
      و جایگاهی رفیع
      در آغوش مهر پروردگار برایشان خواهانم

      خداوند ب دل شما آرامش عطا فرماید
      مانا باشید


      🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴



      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۲۹
      سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
      تسلیت عرض میکنم
      درود برشما
      تنتان دور باد از گزند سایتون مستدام
      🖤🌼🌼
      مجیدنیکی سبکبار
      مجیدنیکی سبکبار
      شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۰۵
      سلام و درود، سرکار خانم راحیل م از حضور و بیان تسلیت و الطاف حضرتعالی سپاسگزارم. بنده نیز آرزو می کنم که هرگز در مسیر بلایا و مصائب قرار نگیرید. همواره سلامتی و بهروزی نصیب شما و عزیزانتان باشد.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0