سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      هر که در این رَه

      شعری از

      روح اله سلیمی ناحیه

      از دفتر هستی نگری نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۱:۳۲ شماره ثبت ۱۱۳۹۹۱
        بازدید : ۴۵۰   |    نظرات : ۴۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر روح اله سلیمی ناحیه

      هرکه دراین ره قدم ازخویش وسر
      فارغ ازاین ره نتوان خویش وسر
       
      گربه سرازخویش جهان سرکجا
       جز نتوان دید عدم ، هر کجا
       
      صالح و فاطر که جهان جان من
      خاطر ازاین نیز که زندان من
       
      من نه تو ای دل که تو از من شدی
      کی به چنین خفته سر از تن شدی
       
      خاصِ که در عالمِ  هر دیده سر
      بی خبر ازخویش دوعالم به سر
       
      کس نتوان بر سه جهان سرکند
      سر به همان گفته و دان درکند
       
      من به چنین سرکه به سر دادمش
      ملک خدا را سه و ده خوانمش
       
      ملک نیرزد که به ما این و ان 
      گربه چنین بود خدادین وبان
       
      عاقبت از مهلکه خالی کند 
      هرکه بدین سرچوخیالی کند
      و.....
      بیت اخر
      وای من از داد که بی قصه شد
      از سخن و داد چنین غصه شد
      شعر«روح اله سلیمی»ناحیه
       
      پ.ن 
      این شعر در اصل بیشتر است اما از انجا که تردید داشتم بتوانم منظور و نظرم را گامل برسانم فعلا به چند بیت مختصر کردم ، در ضمن بنده هیچوقت و هیچ جایی از خداوند و حکمتش دور نشدم  و با جان و دل خدا را می دانم و می شناسم    ولی همیشه از نگرش ها و نظرات ضعیف بندگان و قیاس خدا با درک و فهم خودشان انتقاد کردم 
       خدایا میدانم که می خواهی که چنین باشم تا به چنان که نشان است  ختم شوم   تورا نه سپاسی ازمن جایز است و نه به سپاس لایقم  چرا که نه به خویشم و نه به دور ....
      ۷
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      مهرداد عزیزیان
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
      درود جناب سلیمی گرامی
      قبلا هم عرض کرده ام در مورد اشعار شما
      البته مجال باز کردن موضوع و طولانی تر نوشت را ندارم. شما خودتان ف را گرفته تا فرحزاد بروید🙏
      ابتدا، قالب شعر که مثنوی‌ست اشتباها قطعه انتخاب شده که آن هم در قافیه گاه و بیگاه لغزش دارد. مثلا خوانمش و دادمش هم قافیه نیست، یا بیت اول قافیه ندارد، یا مثلا غصه و قصه ایراد اقوا در قافیه دارد و ...
      حذفیات اشعار شما بسیار زیاد است بخصوص اشعاری که به درونیات یا نگاه و سواد شما اشاره دارد، مثلا ان موقع که میخواهید یک شعر فلسفی بگویید و در آن به مبحثی در فلسفه اشاره کنید.
      چیزی در سر شما به عنوان جمله میگذرد مثلا با ۱۰ کلمه ولی در مصرع شما بر فرض ۶یا۷ کلمه از ان جمله موجود است و مابقی مفقود.
      هرکه دراین ره قدم..... ازخویش وسر......
      فارغ ازاین ره نتوان...(نتواند؟) خویش وسر......
      خویش و سر چی؟
      و ماجرا در ذهن من همین است که عرض کردم.
      که خودتان هم در پاورقی فرمودید.
      امیدوارم در فرصتی مناسب این موضوع را بیشتر بشکافم تا شاید به تفاهم نظری برسیم
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۰
      درود جناب عزیزیان
      ابتدا سپاس از نگاهتان
      اینکه در نوشته ایراداتی هست من همیشه قبول کردم و گفتم که در سبک و دانش شعر چون انگونه بودن را دوست ندارم پس ضعف دارم ،من شاعر نیستم
      خوانمش دادمش متوازن که هست؟ دقیقا چه ایرادی دارد که اینو بدانم لاقل
      غصه با قصه فکر نکنم ایرادی باشد
      نتوان در جمله رسای کامل دارد ..نتواند نیست اگر در انتهای مصرع بود بله حق با شماست
      بیت اول دو مصرع هر دو کامل و سالم است
      خویش و سر هر بار معنای جداگانه ای دارد
      خویش و سر بعدی یعنی نه می توان خود را کنار کشید نه به سر رساند یا همان پایان داد
      من همیشه سعی کردم چیزی بنویسم که ظاهرش را باطنش کامل کند
      به نظرم در ظاهر هر چند کامل و عالی هم باشد وقتی چیز خاصی بیان نکند ففط یک شعر است همین


      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۱۶
      سلام و درود روح اله جان سلیمی برادر آگاهم خندانک
      نبض قلمت سبز
      موفق و پیروز باشی🌿
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۵۹
      ارادت برادر بزرگوارم امیر جان
      سپاس گزارم 🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۲۷
      درود بزرگوار
      فلسفی زیبایی است
      یا حق خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۴
      سپاس و ارادت 🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۰۱:۵۰
      درود جناب سلیمی .
      موفق باشید .
      خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۰۲:۲۳
      ارادت بزرگوار ، جناب خوشرو
      🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      باقر رمزی ( باصر )
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۷:۱۲
      درود درود
      زیبا
      همیشه بسرایید به مهر
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۲۲
      درود و احترام جناب باصر گرام
      سپاس از نگاه وتوجهتان ,🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۲۳
      سلام و عرض ادب روح الله عزیز خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۲۵
      سلام و عرض ارادت استاد احسانی عزیز
      خوشحالم که در این جمع ادیبانی چون شما را داریم
      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۴۷
      درود جناب سلیمیِ گرامی
      قطعه ی زیبایی بود
      خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۲۹
      سپاس بانو حسین زاده بزرگوار🌹🌹
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۱۸
      درود بر شما جناب سلیمی
      زیبا سرودید
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۳۰
      سپاس جناب حاجی پوری گرام
      بزرگوارید 🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      رویا ادیب (نازبانو)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۰:۱۹
      درود بر جناب سلیمی بزرگوار
      همانند اشعار قبلیتون زیبا و عالی خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۰
      سپاس بانو ادیب گرامی
      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۳
      بیت اول چرا قافیه ندارد اخه قافیه به اون زیبایی انگار همین الان از قلب حافظ بیرون اومده
      نه دیگه اونو دیگه اصلا قبول نمی کنم 😂
      اونجا سواد شما یکم ایراد داره حقیقتش
      مهرداد عزیزیان
      مهرداد عزیزیان
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵
      درود مجدد جناب سلیمی گرامی
      فارغ ازاین ره نتوان خویش وسر
      معنای
      نه می توان خود را کنار کشید نه به سر رساند یا همان پایان داد
      نمی‌دهد.
      یا لااقل به استناد حرف شما سواد بنده ایراد دارد🙏🌺
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۱۲
      چرا نمی دهد جناب عزیزی
      وقتی معنا می دهد چرا ندهد
      هر که در این ه قدم از خویش سر
      هرکسی که در این مسیر (اگاهی) با عقل و فکر خود قدم گذاشت
      فارغ از این ره نتوان خویشُ سر
      دیگر نمی تواند خود را از این راه گنار بکشد و یا به سر برساند
      و یا میشه گفت دیگر نه می تواند خود و نه افکارش را از این راه خارج کند
      که دومی ضعف دارد من منظورم همان سر دادن بوده
      محمد گلی ایوری
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۲۸
      درود بر شما جناب سلیمی گرامی خندانک
      سروده زیبای شما را خواندم و دوباره نیز باید بخوانم

      ولی در پی نوشت نکته ای را دیدم که برایم بسیار جالب بود

      خدایا میدانم که می خواهی که چنین باشم تا به چنان که نشان است ختم شوم

      و این گفته بسی جای تامل دارد

      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۰۱
      سپاس و ادب جناب ایوری بزرگوار
      من خدا را خیلی خاص می دانم
      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۴۸
      سلام

      هرچند بنده را بدون هیچ سبقه بحثی و حرفی و جدل و مشکلی کافر خواندید و دیگر تصمیم به حضور در صفحه شما نداشتم امّا چون مشخص نیست نظرات دوستان معمولاً برای کدام کاربر گذاشته می‌شود با کامنت آقایِ عزیزیان وارد صفحه شما شدم و گفتم: حالا که وارد شدم سلامی کنم و نظری بگذارم و بروم!

      با نظر جناب آقای عزیزیان موافقم
      ضمن این‌که شما هر هدفی از شعر داشته باشید رعایت مرامنامه شعر باعث می‌شود مخاطب به آن برسد و بیان این مطلب که من شاعر نیستم چیزی را حل نمی‌کند به نظر شما اگر جناب صدرالمتألهین یا بوعلی سینای بزرگ یا حضرت لسان الغیب حافظ و... حرفی مانند شما می‌زدند از کتب و رسائلشان گرفته تا شعرشان خواندنی بود و خوانده می‌شد!

      در مورد قافیه نیز که جناب عزیزیان فرمودند و پرسیدید چرا مقفا نیستند خب پر واضح است ضمیر باید از قافیه ساقط شود و بعد ببینیم قافیه درست است یا خیر


      داد+مش
      خوان+مش

      می‌بینید که قافیه صحیح نیست

      خوان با دان، آن، جان، زعفران و... مقفاست

      داد با یاد، شاد، ابعاد، اجداد، اضداد و ...

      اگر جای دادمش می‌فرمودید دانمش قافیه سر سلامت بود
      حرف آخر کاش با همین زبانی که نظرات را می‌نویسید شعر می‌سرودید!

      موفق باشید

      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۵۸
      جناب لاهیجی بنا بر حضور و نظرتان سلا م واحترام
      من هیچوقت هیچ حرفی را بی دلیل نمی زنم خیلی جاها ساکت می مانم یا پاسخ نمی دهم اما بعضی جاها شدید پاسخ می دهم که دقیقا یادم است چرا برایتان گفته بودم
      و اما برای نظرتان
      در شعر من یک قافیه ایراد دارد با اینکه کاملا هم وزن و در ضمن از نظر الحاقی نیز می تواند درست باشد
      اینکه بارها گفتم من شاعر نیستم
      چون نتوانستم عده ای را ملتفت کنم که من واقعا لازم و حتمی نمی بینم که این قوانین را در تنگنا مراعات کنم
      پس باید بگویم شاعر نیستم ، شما و عده ای در حقیقت شاعری را در قوانین و سبک و هجا چینی می بینید اما من شعر را در این چیزها نمی بینم
      در ضمن هیچ کدام از بزرگان که نام بردید بخاطر شعر شناخته شده نیستند بلکه بخاطر حرفشان یا همان فلسفه رسالاتشان
      ممنون از توضیحی که برای قافیه دادید🙏
      ولی ایکاش اقای عزیزیان یا شما در کنار ایرادیک قافیه درکی از شعر نیز می گرفتید

      به هر حال از بابت ناراحتی شما عذر خواهی می کنم 🙏
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      سید محمدرضا لاهیجی
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۵۰
      حقیر درباره دیگر کاربران محترم نمی‌توانم نظری ساعی داشته باشم که مبنای نگاهشان برای سرودن چیست اما بنده چه خوب و چه بد حتی یک اثر غیر جوششی ندارم و تازه بعد از اتمام دست به چه نوشته‌ام می‌زنم، جناب محمدعلی بهمنی سخنی دارند که فرمودند: ما هیچ‌کدام شاعر نیستیم و مثل بزاز و کفاش ما را هم شاعر می‌خوانند و جایی که اندیشه شود شعر دیگر نیست بنده همزیست این ترجمانم امّا یک مسئله هم باید مورد توجّه قرار گیرد و آن این‌که وزن و قافیه و بحر و صنایع و بدایع بند و قیدی بر پای شعر نیستند بلکه در خدمت شعر و سرباز شعرند!

      درباب قافیه آنچه حضرت‌عالی می‌فرمایید یعنی به‌دین منوال الحاق را نه المعجم قبول دارد نه دکتر سیروس شمیسا اما صاحب اثر شما هستید و هر طور صلاح می‌دانید!
      ضمناً سه قافیه در اثر شما اشکال دارد نه یک قافیه
      تا این‌جا جواب محترمانه بود


      و اما بعد جواب بی احترامی شما
      آقای منودالفکر همین که شما درک دارید بس است
      روزی آن‌چنان این غرور و استبداد رأی کار دستت می‌دهد که پشیمان شوی

      بنده و آقای عزیزیان نمی‌توانیم مثل دیگران به به چهچه کشکی و بی جهت کنیم تا تو ما را فهیم بدانی یا بی سواد بخوانی، متل بعضی آقایان هم محافظه کار نیستیم که ترس از پریدن مخاطب داشته باشیم، ضمناً ادای فیسلوف‌ها را در آوردن شاید لایک آور باشد امّا هرگز علامت سگوچار و انتمالووت نیست!

      بد رد دادی جانم
      بد

      خدا عقل سلیمت دهد

      والسلام
      ارزش جواب دیگری را نداری


      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۲۷
      اقای محترم با اخلاق مودب
      کجای حرف من بی احترامی بوده
      شما گیرایتون کج می گیره یا من کج میگم
      اولا شعر من در هیچ قافیه ای مشکل ندارد مشکل دانش شماست و دانش من که متفاوت است
      دوما به حکم ادب و احترام جواب دادم و در انتها از بابت قبل که گناه از شما بود من عذر خواهی کردم
      سوم من مثل شما مغرور نیستم و به هر کسی تیکه ای نمی چسبونم
      در انتها نیز نوشتم در کنار ایرادی که گرفتید بر قافیه درکتون از بیتی نیز می گرفتید
      اقای ادیب اینجا می گرفتید هیچ معنایی جز می گفتید ندارد
      در حقیقت این انتظارم بود من نگفتم که درک ندارید یا نمی فهمید
      چه نیازی از من بر طرف می شود اگر شما را ازرده کنم اخه
      چه غمی از من کم شود
      چه دردی بر شما اضاف
      واقعا دلم نمی خواهد نه شما و نه کسی را ازرده خاطر کنم
      اقای عزیزیان با ف الی فرحزادشون مرادشون را گرفتند و طبق عادت رفتند
      شما نیز لطف کردید و من با احترام پاسخ دادم
      چیو رد دادم اخه عزیزم
      خدا خودش تا جایی که کشش داشتم عقل داده اما شما ایراد می گیرید 😅
      و اما اینکه من ادای فیلسوفها را در می اورم شما فک کنید اینجوری دلم خوش است احساس دانایی می کنم
      چیزی از علم و دانش شما یا اون کلمات بلند بالاتون که به من نمی رسد پس چرا اذیت می شوید فدات شم
      محض اطلاع شما عزیز من تا جایی که نظریات و گفته های فیلسوفان را خواندم هیچکدوم را تایید نمی کنم تازه ببین چقد توهم دارم
      تلاشم اینه مکتبی خاص استارت زنم خخخ
      چی میشه مگه
      حالا ما حتما باید جیره خور مطالب فلاسفه اعصار گذشته باشیم
      در اینده نیز ما در گذشته ایم عوض اینکه منو بزنید و دیوانه پندارید کمکم کنید لاقل ی فیلسوف از قرن خودمون بذاریم بریم توام شاعر باهم زنده یاد باشیم 😅😅
      بگذریم
      جدی میگم من اصلا قصد ناراحتی شما را نداشتم اقای لاهیجی بجان خودم حتی ذره ای قصدم چنین نبوده
      من برای بار دوم معذرت می خوام
      لطفا اگر بد گفتم و بد گرفتید ببخشید

      خدایا اوشون یکم عصبیه ها تو زیاد جدی نگیر یوقت نبخشید توام نبخشی


      عارف افشاری  (جاوید الف)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۰۵
      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۰۴
      سپاس 🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۴۶
      میرداماد، شنیدستم من
      که چو بگزید بُن خاک وطن

      بر سرش آمد و از وی پرسید
      مَلکِ قبر که: «من ربک من؟»

      میر بگشاد دو چشم بینا
      آمد از روی فضیلت به سخن:

      اسطقسی‌ست - بدو داد جواب -
      اسطقسات دگر زو متقن

      حیرت افزودش از این حرف، مَلک
      بُرد این واقعه پیش ذوالمن

      که: «زبان دگر این بنده تو
      می‌دهد پاسخ ما در مدفن»

      آفریننده بخندید و بگفت:
      «تو به این بنده من حرف نزن

      او در آن عالم هم زنده که بود
      حرف‌ها زد که نفهمیدم من!»
      (نیما یوشیج)

      سلام آقای سلیمی عزیز🌹
      ارادت داریم🌹
      این شعر نیما یوشیج رو فرستادم که بگم دریای دلتون آروم باشه، همیشه انسانهایی مثل شما بوده اند که اندیشه هاشون در قالب گنجینه ی کلماتشون نمیگنجیده، و بنابراین درکشون دشوار بوده.
      گاهی آگاهی انسان از محدوده ی کلمات فراتره، پس طبیعیه که نه بیانش در توان اندیشمند باشه، نه درکش در توان شنونده، در هرحال شک ندارم که در ذهن شما چیزی هست، چیزی که این ناچیز از درکش عاجزم... ولی صداقتت رو تحسین میکنم و دوستت دارم🌹

      دریای دلتون آرام🌹
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۴۳
      عرض ادب و ارادت جناب زارع عزیز و بزرگوارم
      حقیقتا که بزرگی و درک و اندیشه شما همیشه مرا ارامش داده
      نه تنها در صفحات خودم بلکه در هر جایی که دیدم و خواندم احسنت گفتم
      اینکه ناچیزی چون من را اینگونه بزرگ بگویید نشان از بزرگی و شخصیت شماست

      چه بگویم که شما بهتر از من می دانید🌹🌹🙏🙏🙏

      من نه تو ای دل که تو از من شدی
      کی به چنین خفته سر از تن شدی
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      سید محمدرضا لاهیجی
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۵۲
      ممنونم از بی حرمتی شما
      خودتان را گول بزنید جانم
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۳۱
      بیا بازم که نارحتید شما اینجا دیگه الکی الکی ناراحت شدیا
      وگرنه گولمون کجا بود که کسیو هم بزنیم
      سارا (س.سکوت)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۵۳
      درود بر جناب سلیمی گرامی خندانک
      رد قلمتان زرنگار وبر مدار تفکر واندیشه
      موید باشید وتندرست خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۴۵
      درود و احترام بانو استاد رحیمی بزرگوار
      لطف کردید با نگاه توجه تان
      روزگارتان سبز🌹🌹🌹🍀🍀🙏
      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۳۸
      درود
      بسیار عالی
      به امید دانش افزون
      و درک بهتر از هستی
      در پناه خدا خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۶
      درود جناب حسنی عزیز و بزرگوار
      سپاس از امید و خواستن دانش
      وجودتان پر مهر و افکارتان همواره درخشان تر
      🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵
      درود بر دوست گرامی جناب آقای سلیمی ارجمند خندانک
      اینکه می اندیشید نیکوست خندانک خندانک
      و اینکه میخواهید فراتر بیندیشید نیکوتر خندانک خندانک
      پیروز و پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۱۹
      ارادتمندم استاد شفیعی عزیز
      منت گذاشتید با لطف و نگاهتان
      🌹🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۳
      درود بزرگواران
      گرچه این شعر پیچیده یا عمیق نیست اما به پیشنهاد استاد بزرگواری تا حدودی توضیح دادم تا دوستان در مفهوم هر نقدی هم داشتند راحت بیان کنند


      در اصل این شعر را زمانی نوشته بودم که برای درک حقیقت وارد مسیری خاص شده بودم
      بیت اول
      هرکه دراین ره قدم ازخویش وسر
      فارغ ازاین ره نتوان خویش وسر
      هرکس که با عقل و تصمیم خود به این مسیر وارد شود
      توان اینکه بتواند خویش را ازاد کند و این افکار را به سر اورد نخواهد داشت در حقیقت هر چقدر که وارد اگاهی و حقیقت شوید بیشتر درگیر و اسیرش خواهید شد

      2 گربه سرازخویش جهان سرکجا
      جز نتوان دید عدم ، هر کجا
      اگر در افکار خویش دنبال پیدا کردن سراغاز (اغاز و پایان )جهان هستید به هر سویی که بنگرید و بدانید در حقیقت چیزی جز عدم را نخواهید فهمید اینجا عدم همان خداوند اگاه و والاست و انسان هیچ وقت هیچ نخواهد فهمید

      ۳ صالح و فاطر که جهان جان من
      خاطر ازاین نیز که زندان من
      اگر پندارید که خلقت و گشایش و حسن ارزشش بخاطر وجود من و زندگی من در ان است بدانید که شاید وجود شده بخاطر اینکه زندان تو باشد

      ۴ من نه تو ای دل که تو از من شدی
      کی به چنین خفته سر از تن شدی
      ۴ اینجا بحث روح و جان است روح منظورهمان اگاهی است مصرع اول می گوید که در جهان اگاهی و درک و معنا توسط انسان وجود امد پس چرا قرار شد که روزی از سر خاموش شوی و تن را رها کنی( یعنی انسان بدون اگاهی جسمی مرده است پس مصرع دوم مصرع اول را باطل می کند
      یعنی اگر جسم اگاهی را اورد پس چرا بدون اگاهی جسم می میرد در حقیقت اگاهی هست که انسان را خلق می کند ) و اگاهی در اصل نوری از وجود اگاهی عالم ذر است
      به نظر من وقتی می گویند خداوند نورالانوار است یعنی اگاهیِ اگاهی هاست انگار اگاهی کل همان خورشید باشد و اگاهی ما فوتونی از نور خورشید

      ۵ خاصِ که در عالمِ هر دیده سر
      بی خبر ازخویش دوعالم به سر
      رسم و خاصیت جهان اینگونه شده است که در دنیای هرشخص بینا و اگاهی از خویش و ذات خود بی خبر باشد و بر مغزش دو عالم است این دنیا و ان دنیا (یعنی انسان اگاه در دنیا با تمام درک و فهمش گرفتار رسومات خاص و عقایدی است که در موقع تولد بدون هیچ فهمی بر افکارش وارد می کنند)

      ۶ کس نتوان بر سه جهان سرکند
      سر به همان گفته و دان درکند
      اینجا کسی نمی تواند فکروجهانبینی یا نگرشی غیر از این نگرشهای مذهب گرا و جهان و جهان اخرت را داشته باشد چرا که با همان افکار و گفتنشان از عالمی یا بُعدی دیگرسردخود را از دست خواهد داد

      ۷ من به چنین سرکه به سر دادمش
      ملک خدا را سه و ده خوانمش
      اما از انجایی که من بااین اندیشه و مطالعات خود این نگرشها را به سر رساندم جهان ها یا یا بُعدهای خلق شده خدا را در ۱۳بعد درک کردم و و قبول دارم ( با توجه و قبول نظریه ریسمان در فیزیک )

      ۸ ملک نیرزد که به ما این و ان
      گربه چنین بود خدادین وبان
      اصلا این جهان واقعا ارزش ندارد که فقط بخاطر بودن ما و اعمالمان خلق شود و ان جهان بخاطر جزا و پاداش برای این‌جهان که اگر واقعا اینگونه بود خدا هم دین را به درستی نشان می داد و هم خودش حافظ و نگه دارنده دینش می شد



      ۹ عاقبت از مهلکه خالی کند
      هرکه بدین سرچوخیالی کند
      در نهایت هرکسی با چنین افکار نگرشی سر کند این افکار و یک جانبه نگری که باعث هلاکت جان و اگاهیست را رها می سازد

      در اصل این شعر حرف از خدای راستین ،جهان اگاهی و انسان را به سوالو جواب می کشد
      که در ادامه بزرگی و گستردگی هستی را از بسیار در بسیار در بسیار بزرگ بودن خداوند می داند که همان اگاهی است و روح همان اگاهیست که به انسان داده و انسان را به زمین تعبید کردند
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۷
      درود و آفرین بر شما آقای سلیمی عزیز🌹
      ممنونم از توضیحاتتون🌹
      عالی بود خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۵۹
      درود بیکران جناب سلیمی ارجمند خندانک
      قبلا عرض کردم که شعرتان را باید دوباره بخوانم
      سپاس از توضیحاتی که داده اید

      جالب بود

      اندیشیه تا به نیکویی باد
      خندانک
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۳
      ارادت جناب زارع عزیز گمان نمی کردم
      متاسفانه در ترجمه بیش از خودم ضعیفم
      نمی دانم چرا چیزی که خودم می نویسم نمی تونم همانطور توضیح دهم همین توضیح علیل را ده بار پاک نویسی کردم باز هم نتونستم درست کنم 😅
      خدا بزذگواریتان را برکت بخشد جناب زارع 🌹🌹🌹🙏
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۱۰
      اتفاقاً خیلی هم خوب توضیح دادید🌹
      چندین بار شعرتون رو خونده بودم ولی تازه با توضیحات شما متوجه معنای اون شدم🌹

      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۱۷
      🌹🌹🌹🌹
      خوشحال شدم از این توجه پر ارزش شما 🙏
      راشد نصرت سراوان
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
      سلام.درود.عالی بود.بسیار فلسفی و عارفانه
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۰
      درود جناب نصرت 🌹🌹
      ارسال پاسخ
      جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
      سلام استاد
      بسیار زیبا و پرمفهوم بود
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۰
      سپاس محمد گرام🌹🌹
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0