قولِ زنانه

میبینی؟!
خوب نگاهشان کن،
ببین که چگونه دارند قد میکشند!
درست برعکسِ درختان که پاییز فصلِ مرگ و خزانشان است
این ها فصلِ رویش و بهارشان است
من هم نیز
قولِشان داده ام
از آن قول هایِ محکم، آنهایی که هیچچ وقت اگر سرشان هم برود، زیرِ حرفشان نمیزنند
میدانی کدام ها را میگویم؟!
قولِ زنانه.
زلیخا در طلبِ عشق‌ِ یار دستانش را برید، اما فقط یکبار
و من در طلبِ عشقِ تو گیسوانم را بارها و بارها
هر بار که بی مِهری کردی،
زیرِ قول و قرارهایِ واهی اَت زدی
ندیدی اَم
نشنیدی اَم
طفلکی این زلفهایِ بینوایِ من بودند که تاوان پس میدادند
تاوانِ حماقتِ خودم
و
نامردیِ تو
حالا اما دیگر، عَهد بسته ایم با هم
عهد بسته ایم که دیگر هرگز، حتی برایِ یکبار هم که شده تاوانِ هیچ نامرد و نامردی ای را از آنها نگیرم و آنها هم قول داده اند که رَها و آزاد در دست باد به رقص آیند و سُرودِ زندگی سَردهند.
✍شیما.ر
شهریور یکهزار و چهارصد و یک