يکشنبه ۲ دی
شاه من شعری از امیر وحدتی یگانه
از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۴۷ شماره ثبت ۱۱۳۲۸۱
بازدید : ۲۵۳ | نظرات : ۳۱
|
دفاتر شعر امیر وحدتی یگانه
آخرین اشعار ناب امیر وحدتی یگانه
|
شاه منی
صنما ! تاج سری عِزِّ من و جاه منی
سایه ی سروی و اندر سر هر راه منی
ره ندارد به دلم ترس دگر از شب تار
اندر آغوش ثریا قمری ، ماه منی
من چو سرباز به پای تو همان جان بکفم
تو در این بازی شطرنج همان شاه منی
بوی پیراهن تو کرده مرا چشم براه
تو همان یوسف گم گشته ی در چاه منی
روز و شب "یاد توام از دل و از جان نرود"
چون نوای نیِ هر گاه و بیگاه منی
"هر کجا می نگرم نور رخت جلوه گر است"
جلوه ی نور خدایی که بهمراه منی
گر اشارت بکنی از سر و جان می گذرم
مرهم زخم من و این غم جانکاه منی
#امیر_وحدتی_یگانه
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و سپاس فراوان جناب استاد استکی. دست حق یارت. 🌷🌷🌷 | |
|
درود و سلام بیکران بر سید بزرگوار جناب محمدی استاد گرانمایه. چشم انتظار راهنمایی ها و تذکرات ارزنده تان هستم. بریده ای از سروده ای که راجع به یک سید اولاد پیغمبر سروده ام که تقدیمتان میکنم: شوخی با فردوسی: من آنم که فرمانبر رهبرم همان سیّد اولاد پیغمبرم بُوَد وعده هایم کمی بی شمار یکی هم بُوَد دعوتی بر ناهار چو کابینه بر حد اعلا رسید درونش یکی رستم آمد پدید چو رستم یلی بود در قعر چاه من آوردمش بر وزیری راه !!!! ندانستم آنکه ته چاه بود بدر بوده از راه و گمراه بود فرو مایه آنکس که در چاه شد برون آمد و باز گمراه شد چه سرمایه ای را هدر داده ام ز هفت خوان نفتش گذر داده ام تهمتن چو فرمان سید بدید دوباره به تخت وزارت رسید بساط و بر رشوه اش باز شد و کسبی که اینگونه آغاز شد چو رستم در رشوه را باز کرد بهمدستی ترک شیراز کرد مکارم ز شیراز همدست وی یل پرتوان و زبر دست وی فرا چنگ آرد چو مشتی یورو گذارد همی بر طبق آبرو بد آورد گویا به وقت قرار بر آمد چون از روزگارش دمار چو شد با قرار قضا روبرو فرا رفت از وی بکل آبرو یورو ریخت چون مشت او باز شد و یک بازی دیگر آغاز شد خبر ده به فردوسی پاکزاد بر آن شاعر پاک و نیکو نهاد بپا خاسته چشم خود باز کن و شهنامه ای دیگر آغاز کن ایا شاعرا رستم افسانه نیست خودی باشدش وی ز بیگانه نیستم بسی رنج برده در این سال و اند زبانش فتاده است از چون و چند چه داند چه بازی کند روزگار شود باز مشتش بوقت قرار اگر رستمی باشی و پیلتن و یا باشی از تیره اهرمن چو پیمان تو با خدا بشکند ز گوشت بگیرد زمینت زند 🌼🌼🌼🌼 | |
|
روز و شب منتظر و گوش بفرمان تو ام افسر باشرف هنگ و چهار راه منی درود و صد درود بر ادیب خوش قریحه و توانمند جناب احسانی فر مزین نمودید صفحه حقیر را. 🌷🌷🌷🌷 | |
|
درود بر جناب فتحی همراه همیشگی ام. سپاسگزار نگاه زیبایتان هستم بزرگوار. 🌷🌷🌷 | |
|
مقدمتان گل باران جناب خوشرو 🌷🌷🌷 🌼🌼🌼🌼 🌾🌾🌾🌾🌾 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 | |
|
درود مجدد خواهش میکنم شما بزرگواری نه اصلا رنجشی پیش نخواهد آمد به شما حق میدهم که فکر کنید من تند رفتم... البته پیامم را ویرایش کردم تا جواب آن نابخرد را در فرصتی دیگر بدهم. طرز بیان من دلیل داشت! تابحال با این لحن باکسی صحبت نکردم اما وقتی کسی ضربتی میزند باید ضربتی هم نوش کند. اگر جوابش را مستقیم یا غیرمستقیم ندهم به رفتار زشت خود ادامه میدهد... به هرحال پوزش میطلبم که قرعه به شعر شما افتاد و زیر شعر شما قسمت شد.🙏 راستی عکس شما خاطرات خوبی را برایم زنده میکند ولیعصر تهران یا به قول ما تهرونی ها (تهرون) یادش بخیر... یه زمانی برای دیدن تئاتر و البته به سبب کارم، تیاتر شهر زیاد میرفتم و با هنرمندان بسیاری ملاقات میکردم. سبز باشید و موفق🌿 | |
|
درود بر جناب امیر حسین علامیان جان. قدم رنجه فرموده اید گرامی. مرقومه تان اصلاح شد و خوشحال شدم ولی حیفم آمد بداهه ی ویرایش شده ام را نفرستم. امید که از من نرنجی. شاعرا عشق تو ام در دل و جان نیست که هست آن مبارک قدمت دُرّ گران نیست که هست ادعا نیست مرا نقص ندارد سخنم شعر من هم به عیار دگران نیست که هست در نگاه شعرا "است" اگر"هست" شود من نگویم که خودش نقص عیان نیست که هست ای خوشا خلق بود ایمن از این دست و زبان کسی آزرده از این نیش زبان نیست که هست این زبان ،سرخ و بر باد دهد سبز سری گر بگویی که زبان آفت جان نیست که هست انتظاری ز تو دارم که بعنوان"امیر" ا"عتراضی" که بر این طرز بیان نیست که هست ترسم ان روز که این هستی ما نیست شود سر این بحث "یگانه" نگران نیست که هست | |
|
🌷🌷🌷 🌼🌼🌼🌼 🌾🌾🌾🌾🌾 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 | |
|
به به عجب جایی ممنونم ازین ابیات تقدیمی الهی همیشه خوب و خوش باشید همشهری پس عدو سبب خیر شد تا ما با همشهریمان چند کلامی صحبت کنیم. دلم لک زده برای کباب بازار(مسلم) یا چلوکباب رفتاری شاپور، کباب لقمه حشمت الدوله و کبابی جوان چهارراه ساسان... ما از خانواده های قدیمی و اصیل تهرون(طهرون)هستیم و محله های قدیمی را با همان نامهای سابقشان میشناسیم (البته بی دلیل نیست که از نامهای قدیمی استفاده میکنیم) ما هنوز روی زادگاه تعصب داریم. به امید روزهای خوب🌹در پناه حق | |
|
درودها بر جناب حسنلو ادیب خوش ذوق و زرین قلم. سپاسگزار مهرتان هستم. 🌺🌺🌺 | |
|
درود و عرض ادب بر جناب عسکری استاد فرزانه. مهرتان ماندگار ارجمندم 🌾🌾🌾🌾🌾 | |
|
درود بر شما جناب کیانی. قدم رنجه فرموده اید. سپاس. 🌷🌷🌷 | |
|
درودها سرکار خانم خدابنده. خوش آمدید. سپاسگزارم. | |
|
درودها مهربانوی ادیب. سپاسگزار مهرتان هستم. می آموزم از محضر اساتید گرانقدری چون سرکار خانم. عزت زیاد و دست حق بهمراه. 🌱🍎🍎🍎🌱 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عارفانه ئای زیبا بود
مناجات گونه