\می‌شود\

تضمینی در محضر کلام استاد ارجمندم جناب (بختیار بختیاری
"آگاه")
⚘⚘⚘⚘
شب تا سمندِ خاطره بیدار می‌شود
دل، خوش به این که موقعِ دیدار می‌شود!
چشمم تو را ندیده خریدار می‌شود

(آن دم كه عشق مطلع پندار می‌شود
نقشِ تو در ضمير پديدار می‌شود)
⚘
گوید زبانِ الکنِ من، در مقامِ تو
شورِ قلم تداعیِ وام از کلامِ تو
گلواژه‌های عاشقی‌ام مستِ جامِ تو

(زيباي نازنينِ دلم، يادِ نام تو
الهام‌بخشِ رويشِ اشعار می‌شود)
⚘
از دل که جای غم شده بسیار گویمت
از شور و شوقِ لحظهء دیدار گویمت
با واژه‌های نغز و شکربار گویمت

(صد بار گفته‌ايم و دگر بار گويمت
خورشيد هم به پيش رُخت، تار می‌شود)
⚘
تا زنده‌ام بدان که دلم پای‌بستِ توست
تنها نه من که کلِّ جهان بت‌پرستِ توست
عمرم به دستِ گرمیِ جانبخشِ دستِ توست

(انگيزه‌بخشِ شعرِ ترم چشمِ مستِ توست
حورا كجا حريف تو دلدار می‌شود!؟)
⚘
ای بهترین نشانهء هستی! به چشمِ من
زیباترین در آینه هستی به چشمِ من
وقتی که تیرِ غمزه شکستی به چشمِ من

(گيرايیِ پيالهء مستی، به چشمِ من
جامی‌ست، كز نگاهِ تو سرشار می‌شود)
⚘
شد از هجومِ عشقِ تو دل، "خا" و "واو" و "نون"!
درمانده مانده‌ام ز غمِ هجر، تا کنون
مجنون کجا و حسِّ من و سایهء جنون؟

(فرهاد بود و غمزهء شيرين و بيستون
خرّم دلی كه سخت گرفتار می‌شود)
⚘
وصفت یک از هزار نگنجد در این مقال
با آن نگاه و سیبِ زنخدان و خطّ و خال
هر شاعری به لطفِ تو شد صاحبِ کمال

(معيار سكّه هاي زرِ ناب و شور و حال
با سنجشِ عيارِ تو معيار می‌شود)
⚘
جاری به رودِ دیدهء من، آبِ نقشِ تو
"نقشِ جهان" خرابِ میِ نابِ نقشِ تو
شاید ونوس، دیده شبی خوابِ نقشِ تو!

(آيينه‌ای ست جامِ دل و قابِ نقشِ تو
گر بشكنيش! نقشِ تو تكرار می‌شود)
⚘
رویت شکوهِ جلوهء یک باغِ باصفاست
گیسویت آبشارِ فریبنده‌ای جداست!
شرمندهء حضورِ تو عطرِ اقاقیاست

(لعلت، كه شهد ريزد از آن، چشمهء بقاست
کز آن نهالِ عشق، سپيدار می‌شود)
⚘
عمری‌ست بر رواقِ نگاهم شرر نهی!
از مهر کاش بر دلِ زارم اثر نهی!
دستی دوباره روی سرم بی‌خبر نهی!

(يك لحظه گر به سينهء " آگاه "، سر نهی
از هُرمِ عشق، روحِ تو تبدار می‌شود)

محمدعلی سليمانی مقدم ۲۸-۰۵-۱۴۰۱
🙏⚘⚘⚘⚘🙏