سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      تیر دعا رفت خطا

      شعری از

      سید رضا موسوی راضی

      از دفتر قصاید نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۳۴ شماره ثبت ۱۱۲۹۶۶
        بازدید : ۲۰۸   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سید رضا موسوی راضی

       
       
      در بلادی که بود آن طرف خانهء مــــــــا
      سی چهل قرن جلوتر ز همین عصر فضا
       
      پسری تازه و خوش هیکل و سیمین بر و رو
      دور از جون من و جملهء یاران و شمـــــــــا
       
      بود بیچاره و تنها و پر از شهوت و آز
      خالی از جربزه و فارغ از شرم و حیا
       
      تا که درمان بشود معضل تنهایــــی او
      روز و شب معتکف درگه و دامان خدا
       
      از ته سینـــه و از عمق وجود و دل زار
      گریه میکرد و به هر ناله چنین کرد دعا
       
      بار الها ، ز سر مهر خدایی و کـــرم
      ببر این مادر من را به سرای صلحا
       
      چونکه امروز نباشد به جهان صالح و مرد
      روی او لنگهء دروازهء مینو بِگٌشـــــــــــــا
       
      تا کند ترک جهان ، جای بگیرد به جنان
      من بکارم سر قبرش گل لاله دوســه تا
       
      جامه نیلی کند و ریش گذارد پدرم
      با وفا در طی آن چلهء پر سوز عزا
       
      چون که بگذشت چهل روز ز خاموشی او
      یک به یک سوی پدر آمده خیل رفقــــــــا
       
      هر یکی روضهء خود باز بخواند به سرش
      دٰونَ الاِکْراه و عَنا ، زن بستاند به رضــــــا
       
      بعدِ تجدید فراشی کــــه نماید پدرم
      دست تقدیر و قضایم برساند به نوا
       
      ‌هم پدر فیض برد هم من بیرون ز نظـــــر
      گر چنین روی دهد بَه بَه ازاین حسن قضا
       
      روز و شب بود بدین ذکر و دعا کرد فراز
      لیکن از بخت نگون ، تیر دعــا رفت خطا
       
      جای مادر پدرش شد هدف آنهمــــــــــه تیر
      شب تب آمد به تنش وقت سحر شد به فنا
       
      بعد چل روز عزاداری و ترحیم و سِـــرِشْک
      رفت و روبی شد و ، دادند به کاشانه صفا
       
      کم کم آغاز شد از گوشه کنار زمزمه هـــــا
      تا که خاتون جوان تک بنشسته ست چرا ؟
       
      الغرض ، طالب او شد یلِ قصـــــــاب گذر
      که دلش رفته پی خال و خط و زلفِ دوتا
       
      روزگار پسرک بدتر از آن گشت که بود
      دست تقدیر کشیدش ته گـــــرداب بلا
       
      قُلتَشَن مردک قصاب بـــه بازوی ستبر
      آمد از راه و بشد صاحب و سالار سرا
       
      زن او گرچه جوان بود ولی تشنگی اش
      آتشی بود که خامُش نشد از آن پر و پا
       
      کم کَمَک سوی پسر کرد سر خدعــــــه دراز
      چون نشد خدعه به ارعاب کشیدش به عنا
       
      روزگار پسرک تیره تر از شـــــــــــــــام سیاه
      شوی مادر شده بود بختک هر صبح و عشا
       
      کف افسوس به هم میزد و میگفت ؛ عجب!
      چه به سر بود و ز تقدیر چه آمد سر مــــــا
       
      راضیا غیرت تقدیر خــــــریدار حق است
      درد بشناس و پس آنگه ز فلک خواه شفا
       
      می ستاند فلکت نعمت ، اگر از سر آز
      ثروتت را نشناسی و شوی بند هــــوا.
       
      سیدرضاموسوی راضی
      بحر رمل مثمن مخبون محذوف 
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۵۲
      درود استاد عزیز
      آموزنده و زیبا بود خندانک
      سید رضا موسوی راضی
      سید رضا موسوی راضی
      سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۲
      💖💖💖🙏🙏🙏
      درود جناب استکی عزیز.
      سپاس از نگاه مملو از محبت شما.
      ارسال پاسخ
      فرهاد احمدیان
      دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۰۷:۵۶
      سلام و عرض درود خدمت جناب موسوی شعری بسیار دلنشین سرودید قلمتان ماندگار
      سید رضا موسوی راضی
      سید رضا موسوی راضی
      سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۴
      خندانک
      درود جناب احمدیان.
      سپاسگزار از محبتهای مستمر شما هستم.
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۴۷
      درود بر جناب موسوی راضی ارجمند خندانک
      قصیده ی بسیار زیبایی بود خندانک
      حکایتی کهن و آموزنده را هنرمندانه به تصویر کشیده اید خندانک
      شاد و تندرست باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
      سید رضا موسوی راضی
      سید رضا موسوی راضی
      سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۵
      خندانک
      درودتان باد جناب شفیعی عزیز.
      دقت نگاه و بذل عنایتتان را سپاس.
      ارسال پاسخ
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۲۹
      سلام و عرض ادب بزرگوار
      زیبا و نمکین سرودید خندانک
      سید رضا موسوی راضی
      سید رضا موسوی راضی
      سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
      خندانک
      نوش نگاه مهربانتان جناب احسانی فر عزیز.
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۵۰
      درود برشما

      بسیار عالی

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سید رضا موسوی راضی
      سید رضا موسوی راضی
      سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
      خندانک
      نظر لطفتان را سپاس جناب فتحی عزیز.
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0