جمعه ۱۰ فروردين
پائیز شعری از زهره باقری
از دفتر لا نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۲۴ شماره ثبت ۱۱۲۳۴۳
بازدید : ۳۱۷ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب زهره باقری
|
آمدی در فصل برگ و عاشقی
ذهنم از این همزمانی هَنگ بود
منتظر بودم همیشه من در آن
فصل پاییزی که رنگارنگ بود
چشمِ من بر راهِ تو در انتظار
گوش من بی وقفه ای بر زنگ بود
روی بوم و تخته ی نقّاشی ام
جای نقشِ خالی ات پُر رنگ بود
آمدی نام مرا بردی زِ بَر
جسم و جانم از شگفتی مَنگ بود
حال این ابیاتِ من از تو خوش است
بی حضورت پای شعرم لنگ بود
می سرودم نغمه های بی ردیف
بر لبم الفاظِ بی آهنگ بود
دفتر شعر و نتم حالا پُر است
قبل تو خالی ز دولّاچنگ بود
آمدی گفتی ز حالات درون
بَه چه احوالات ما هم سنگ بود
از تو آرام ست قلبم، قبلِ تو
در دلم میدانی از صد جنگ بود
از دیاری دور بر من می رسی
بین ما صدها و صد فرسنگ بود
آمدی با من بمانی تا ابَد
قلب هامان بس که تنگاتنگ بود
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود ، لطف دارین گوارای روان | |
|
درود بر شما، سپاسگزارم از لطفتون | |
|
درود برشما، سپاسگزارم | |
|
تشكر ،لطف دارید | |
|
سلام، سپاسگزارم از شما، لطف دارین | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
لبیک یا ابوالفضل
"عباس که رفت آورد آب
دست از تن او جداست امروز"
تاسوعای حسینی بر تمام دوست داران علمدار کربلا تسلیت باد.