سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        این دنیای قارقارک

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۳۲ شماره ثبت ۱۱۱۹۴۷
          بازدید : ۱۴۳   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        این دنیای قارقارک
         
        با ماشینِ قارقارکِ بابا ،
        قرار بود ساعتی بعد ،
        با بادبادکی که درحالِ ساخت بود ،
        بروند به دشتی دلباز
        زلزله که آمد
        بابا دفن شد  
        بادبادک دفن شد
        قارقارکِ بابا دفن شد
        کودک هم در رؤیای ،
        داشتنِ بابا و بادبادک و قارقارک مانْد
         
        قرار بود بعد از بادبادک بازی ،
        بروند نزدیکِ کوهِ همجوار،
        برای مامان والَک بچینند
        آهی کشید کودک و در رؤیای ،
        خوشحال کردنِ مامان و، چیدنِ والک مانْد
         
        تیرآهن ها طوری چپ و راست و چپندرقیچی ،
        کنارهم دراطرافِ کودک افتاده بودند ،
        که کودک به سلامت بینِ آنهمه سکونِ امن بود
        فقط چند خرمای کالک اتفاقاً درکنارش بود ویک کوزه آب
        دیگرهیچ
        آن نزدیک به یکهفته ، او فقط با امید و، آب وخرما ،
        بهرِ ادامه ای ، برای خودش رؤیاها ساخت
        گرچه خرما هیچگاه نرسید و، همان کالک مانْد
         
        دراین مدت خدا و، اشکها ، همدمِ تنهایی اش بودند
        وقتی درآغوشِ ناجی ، امنیت را حس کرد ،
        کودک دراین دنیا مانْد ،
        اما ، در رؤیای باقیمانده ای اندک مانْد
         
        همه خانواده رفته بودند ، بسمت مهربان خدای عالَم
        فقط یک درخت سیب درحیاط مانده بود
        کودک زُل زد به سیبی باطراوت
        سیب ، مملو از زندگی بود
        نگاهِ پُرامیدِ کودک ، مات ،
        برآن سیبِ قندک مانْد          
         
        بهمن بیدقی 1401/4/22
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۱۱
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۳۹
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        سلامت و شاد باشید
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۱۰
        سلام
        صبح و روز شما نکو
        به‌واقع کلام زیباست
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۴۰
        با سلام و عرض احترام آقای لاهیجی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        سلامت و شاد باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۰۰
        شعری بسیار زیبا و از جنس دل بود
        وبردل نشست
        بسیار مستفیض شدم
        هزاران درودتان باد
        شاعرو استادگرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۲۳
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        سلامت و شاد باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0