بـیـچـارهٔ بـیچـاره ؛ دگـر چـاره نـداری !!
جـز یـک دل بـشـکـسـتـهٔ آواره نـداری ..؛
مـجـبـور نـبـودی تـو بـه دلـبـسـتـن زوری
خالـی شـده ، جـایی دل رخـساره نـداری
او رفـتـه و رفـتـی پـیِ نـوشیـدن الـکل :
رد دادی و ظـرفـیـت مـیـخــواره نــداری
چـشم واکـن و دیـده بگشا و نظـر انداز :
جـز هـدیـهٔ مکـر ، تـحفـه ز مـکّاره نداری
بـشکـن لـبـهٔ تـیـز جـفـا ؛ تـا نـزده زخـم !
چــون تـاب خــراشـیـدن قــدّاره نــداری
او رفتـه و تو مثل هـمان طفل یـتیمـی :
مـحـرومـیّـت از مــادر و گـهـواره نـداری
ای عاشقِ معشوقه رها کرده سؤالیست :
دنـدان بـه چه کار آیـد و آرواره نداری ؟
دید را بِـکَـن از ساقه ، مهم ریشـهٔ آنسـت
انـگار نـگـرش ؛ جـز قــد و قـواره نـداری
عشقصحنهٔصلحستوگهیجبههٔجنگست
سنگـر مـده تـا تـرکـش و خـمپـاره نداری
باختِ دوسرِ سوخت بدادی بهچه علت ؟
هیـچ تـجربـهٔ کافـی در ایـن بـاره نـداری
او رفـت و نـباش منـتظـر معجـزهٔ خـاص
شـانسـی که بچـسبـد ورق پـاره ؛ نـداری
یک خـاطـره و جـزوِ فـرامـوش شـدگانی
در گـور دلـش دفـنـی و یــادواره نــداری
از حافظـه بیـرون کن و از خاطره پاکش
فکـر کن که نبـود قبـلاً و همـواره نـداری
یکطرفه۲
یزدان_ماماهانی
سـرایـش۱۷_۴_۱۴۰۱
_🎹♥️ اُرگـ ســـــرخ ♥️🎹_
نکاتی را در خصوص شعرتان عرض کنم
🔵 برخی از مصاریع خارج از وزن است و نیاز به بازنگری
🔵 زبان شعرتان دوگانه است کلمات امروزی با کلمات کهن در آمیخته و از زیبایی شعر کاسته است
ان شاء الله شاهد آثار پربارتری از شما باشم
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️