از آخرین وداعت
بیزارم
در باور ِ روحم نمی گنجد
انتظار.. چشم براه است ُ
حواس جمع
امید..دلداریم می دهد
و دائم.. بیستم آمدنت را وعده
به گمانم، این روز ِ مغرور
جزیی از نیمه پنهان ماه شده است
که وعده های امید
توزرد از آب در می آیند
***
شب بیستم هر ماه
دل خوشی.. نفسی تازه می کند
لباس های فاخرش را.. می پوشد
عطر می زند
با بوی گریپ فروت
شاید هم هندوانه
رایحه سرد، در اوج گرمای عشق
خاطره انگیز است
***
موهایم را.. می بافم
روی صندلی.. جلوی پنجره ی نیمه باز می نشینم
پنجره.. لبخند می زند
تا روی خوش آرامش را می بینم
دلواپسی..
به صدم ثانیه
ته دلم را خالی می کند
نکند.. بیستم.. اینبار نیز
با ماه.. آب رفته باشد
و صبح..
بیست و یکم.. اجل معلق سر برسد
چه افکار شومی
***
یک ربع مانده به بیستم..
دلخوشی.. هنوز وقت دارد
برای.. امید ِ هجوم.. به آغوشت
نبض ِ روحم
با ضربات تیک ِ عشق
تاکی مجنون می شود
***
خیال خام.. پوزخندی بر لب دارد
استرس.. کنج اتاق.. ناخن هایش را می جود
و گاهی نیز
پاهایش را با ضربآهنگی جنون آمیز
روی زمین می کوبد
نگاه سرزنش آمیزی به او می کنم
از رو نمی رود
انتظار.. با.. اصرار.. بحث های صد من یه غاز می کند
اصرار به انتظار.. بی قرار است
کم مانده.. خود را حلق آویز کند
***
فقط ده ثانیه دیگر..
و آغاز ِ تلخ ِ شمارش ِ معکوس
ده
امید.. کنارم ایستاده
و گاه شانه هایم را ماساژ می دهد
نُه
باید آیفون، خودش را.. برای لمس دستانت آماده کند
هشت
از روی صندلی بلند شده
نزدیک در ورودی می روم
هفت
حلقه ی دستان امید.. به کمرم
شش
یأس.. با دوش ِ آبی سرد به وجودم..
اعلام می کند.. حضورش را
پنج
کرخت می شوم
فقط چهار ثانیه دیگر تا بیستم
بغض.. راه عبوری ندارد
نگاهان ملتمسانه ام به.. امید
قلبش را چنگ می زند
سه
خود را در آغوشش رها می کنم
دو
و در نهایت
...
**************************************
امروز..
.. بیست و یکم است
اشک هایم..
سر خود را بر باد دادند
جهنم احساساتم لبریز..
استرس.. قاب عکس بحران را.. بر سرش خورد می کند
ِِِدلخوشی.. گوشه اتاق خود را مچاله
انتظار.. خشکش زده
..
و اما امید..
سرتاپای وجودم را
در بر می گیرد
تا بیستم ماه بعد..
*شاهزاده*
واما امید سر تا پای وجودم را فرا می گیرد
همیشه درخت امیدهای زندگیتان پر بار و پر ثمر باشد