سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پَریِ خاطرات

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۰ شماره ثبت ۱۱۰۷۵۴
          بازدید : ۱۱۱   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        پَریِ خاطرات
         
        یه پَریِ فسقلیِ خاطرات ،
        مثلِ پروانه ای زیبا به دُورِ شعله ی ،
        سرِ سوزنده ی این شمعِ وجودم دُور زد
         
        به او گفتم : ازکجا می آیی ؟
        گفت : از دلت که با وجودِ سِیلی از اشک ،
        سرِسوزنی زماجرای این عشقِ جهان را دُور زد
         
        به او گفتم : کجا داری میروی ؟
        گفت : به درونِ بی سرانجامِ این اوراقِ قمار
        که برای سرنوشتِ رَندُومی ،
        دستی ازغیب ، کارتهای همه اتفاقی اش را ،
        بخوبی بُر زد
         
        پَری زیبا بود
        یک ایده ی زیبای خدا
        من به او زُل زده بودم
        وی هم ،
        به نگاهِ بسی حسرت زده ام ، زُل زد
         
        بازهم زبانِ وقت ناشناس ،
        بی موقع ز فرمانِ من بیرون آمد
        به میانِ ماجرایمان پرید ، قدری غُر زد
        گفت : اِی شمع نما ! مگر این قرارمان نبود ،
        مثلِ میخ جایی نمانی ،
        بِرَوی به کوه و دشت و سبزه زار، کمی بچه گی کنی ؟
        پَری مبهوت به من گفت :
        چه گفت ؟
        بچه گی ؟
        دست و پایت ارّه کن مرد بزرگ !
        زیرِ لب ، با مشتی از دری وری ،  
        اوهم غُر زد
        مانده بودم چه کنم ؟
        ز حرفهای نیشدار ، همچو حرفِ دیگران  
        فکرِمن ازاینجهان به آنجهان یک پل زد
         
        دیدم انگار، میانِ اینهمه گروهِ کُر تنهایم
        این وجودِ تشنه ی عشقِ خدایم ،
        دست بر اجرای ،
        قطعه ای بس عاشقانه ،
        آنهم بطورِ سُل زد
         
        شبحی از شعفی بس بی‌نظیر،
        به من میگفت :
        پسندید خدا 
        این حالتِ خوبی که پُر ازعرفان است ،
        همان حالی ست که دنیایت به آن حیران است
        بعد از مدتها ز وجدان درد درمن دگرهیچ خبر نبود
        همه روحِ بیقرارم ،
        به من یک حرفی بدونِ جُور زد
         
        عقده ای گشته وجودِ عاصی ام !
        از شدتِ انتقادهایی ، همه بیمارگونه
        بهرِ این بود که برای کلی بلعیدنِ عشقِ یارِخوب
        روحِ پُر وسعت ام کلی هُول زد
         
        روح ، کم آورده بود درمیانه ی اینهمه عشق
        بهر این بود که با جسمِ نحیف ،
        دست به شُور زد
         
        ائتلافِ آن مجلسِ شُور و مشورت جز این نبود ،
        آندو همدست شدند
        بهرِ زودتر رسیدن ام به آن لذتِ ناب ،
        با نماندن درجسم ،
        روحم مرا تنها گذاشت
        یه جورایی ،
        دگر من را دُور زد
         
        بهمن بیدقی 1400/11/17
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۳۴
        درود استاد عزیز
        میلاد با سعادت ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام
        را تبریک عرض مینمایم
        یا امام رئوف
        ضامن آهو خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۳۰
        با سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        میلاد مسعود امام رضا(ع) مبارکباد
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۴۴
        درود آقای بیدقی عزیز خندانک
        طرح زیبایی از امواج افسونگر عشق خندانک خندانک خندانک
        فقط آخرش که گفتید:
        روحم مرا تنها گذاشت

        درکش برام سخت بود، چون همیشه روح رو اصل "من" میدونستم، ولی اینجا انگار جسم اصل " من" محسوب شده، درست میگم؟

        سپاس که افکار زلالتون رو به اشتراک میگذارید تا بیاندیشیم خندانک
        سلامت و شاد باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۷
        با سلام و عرض ادب و احترام جناب آقای زارع گرانقدر و عزیز
        خیلی محبت دارید
        از آنجایی که علاقه ی زیادی به سبک سورئال دارم (چه در نقاشی و چه در نوشته هایم ) فکرمیکنم دراین شعر زیاده روی کردم و خودم را جدای از جسم و روح ، سوم شخص گرفتم ، آنهم بخاطر حالِ خوبی که از غلظت هرچه بیشترِ سورئال به من دست میده ، آنچه را که نوشتم را بعنوانِ واقعیت درنظر نگیرید که فقط یک خیال بود و بس . همانگونه که فرمودید منهم روح را بعنوانِ "من" میدانم .
        سپاسگزارم از اینکه وقت گرانبهایتان را برای خواندن نوشته هایم میگذارید و تاکید میکنم که حضورتان برایم بسیار ارزشمند و غنیمت است. ممنونم
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
        درودها بر جناب استاد بیدقی گرانسنگ

        زیبا بود و دلی
        بسرائید ب مهر

        مرحبا
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
        با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۰۱
        درود بر شما استاد بیدقی

        بسیا رعالی و

        زیبا و جالب بود خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۵۳
        با سلام و عرض ادب آقای فتحی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۵۶
        درود استاد
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۵۹
        با سلام و عرض ادب آقای مزینانی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۲۸
        درود بر شما آقای بیدقی هنرمند خندانک

        یاد شعر پری حضرت احمد شاملو افتادم.. البته وجه شبه فقط در پری بود خندانک

        عالی بود، ولی زیاد چیزی دستگیرم نشد..
        عالی بودنش برای پرواز روحتون در عالم معنا بود خندانک احساس کردم این وقایع رو با چشم دل دیدید و با هیجان نگاشتید خندانک خندانک

        در پناه خدای رویاها خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
        با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف شما
        لحظه لحظه هایتان بهارانه
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0