سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        چشم

        شعری از

        شکوفه عابدی نژاد

        از دفتر سکوت نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۹ شماره ثبت ۱۱۰۶۸۰
          بازدید : ۱۵۷   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر شکوفه عابدی نژاد
        آخرین اشعار ناب شکوفه عابدی نژاد

        چشمم راببین 
        چشمانم را نگاه کن 
        غریبانه مرا در آغوش بگیر صبحت امروز وفرداها نیست 
        کار من از حد فریب دل گذشته است 
        به باطنم نگاه کن
         به پنهانی ترین طوفان جانم نگاه کن 
        همان جایی که من وتو گره خوردیم وعشق آغاز شد 
        از دامنه های دوست داشتن تا فراسوی اعتدال
        به تارهای صوت حنجره ی بی قرارم گوش کن 
        آواز لبهایم حلول ابریشم عشق وجاودانگی از جنس نور میباشد 
        دستهایم را بگیر 
        ومرا در این پروپیچ وخم  های
        کوچه های کاهگلی خاطرات رها نکن 
        چرا که جنس خاطرات
        هرچه قدر بوی کهنگی وقدیمی بدهد 
        ماندگار تر وبر قرار می ماند 
        در کوه های سر به فلک کشیده  دماوند مرا همراهی کن 
        مرا در آغوش
        جنگلهای عباس آباد عاشقانه  در هم گره کن
        زمزمه های آب آبشار خلیل شهر را روح نواز سرخی صورتم کن 
        وتگرگ چشمه ی سنگ نو را 
        بلوای عاشقانه های مهرت کن 
        بگذار صدای ضربان قلبت طنین انداز 
        آرامش بی حد وحصر روح سرگرانم باشد 
        موهای مشکی زرینت را
        در نقره فام  کبودی ماه به شاهرگ گردنم متصل کن
         دم وبازدم نفسهایت
        مرا در مرز جنون ومستانگی 
        ذره ذره احساست می کشاند 
        عطر تنت بهترین عطریست
         که از دریای امیر آباد 
         
        تا مرداب وحشی فصلها مرا می بلعد
        دستهای مرابگیر 
        ومرا به جزیره دلتنگی های میانکله 
        آنجا که عشق را آغاز کردی 
        تا سپیده صبح برقصان 
        در من مستانه برقص 
        بگذار من
        با گناه مکر دوست داشتنت
          تااخر عمر اسیر حوای آدمیتت شوم 
        به خاطر دوست داشتنت از خود گذشته ام 
        قید بهشت قلبم را
        با باکره گی جهان 
         عطوفتت  زده ام  
        اکنون....
        من همان  دخنرم 
        تاوانم عشق ست وسوختن 
        در آبهای مواج خزر 
        بگذار تا آخر عمر
        با مستی تو من مست شوم 
        بگذار بگویند شاعر شعرهای من 
        برای  آدمش  می سراید 
        که شتاب زده ی عشق ست وجنون
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۴۹
        با سلام
        دلنوشته ی زیبایی بود اما سپید نبود

        موفق باشید

        🍀🍀🍀🍀
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۰
        درود بانو
        جالب و زیبا بود
        للبن؟ خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۳
        دورد بر شما بانو جان
        بسیار زیبا وپراز احساس
        موید باشید بانو وموفق خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0