سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 اسفند 1402
  • روز ملي شدن صنعت نفت ايران، 1329 هـ ش
10 رمضان 1445
  • وفات حضرت خديجه سلام الله عليها، 3 سال قبل از هجرت
Tuesday 19 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    سه شنبه ۲۹ اسفند

    الهه ی بی مثال

    شعری از

    مهدی حیدری گودرزی

    از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۵۴ شماره ثبت ۱۱۲۴۱۷
      بازدید : ۱۵۵۷   |    نظرات : ۲۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر مهدی حیدری گودرزی

    صدای ارسالی شاعر:
    میزند صدا موذن که برخیزم...
    داد میزند که  شهادت دهم خدا یکیست..
    و من از جا بلند میشوم
    با صدای بلند می خوانم
    اَشهَدُ اَن لا ....
    و الهه یِ بی مثالِ خیال من تویی..
    من چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    راستی..
    این خدا که صحبت او همه جاست ،،،کیست؟!!
    من که در سرم بجز هوای عشق تو نیست..
    من که در رکوعُ
    سجودُ
    قنوتُ
    شهود
    همه هر چه هست  در سرم تویی..
    پس چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    من چگونه فریب دهم خود را
    که خدا دوست ندارد فریبکاران را....
                                                      مهدی حیدری گودرزی
    ۱۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۵۴
    درود بزرگوار
    فلسفی بسیار زیبا و جالب بود خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۶
    سلام و سپاس از حضور پر مهر شما..
    توضیحی برای شعر درج کردم امید که تا حدودی مشخص باشد منظور بنده حقیر
    ارسال پاسخ
    سید هادی محمدی
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۵۵
    سلام و درود شاعر

    مواظب خدعه ی شیطان هم باش



    روزگاری دَهنِ مردمِ این شهر غَریب
    مَثنوی بود و دو خَط نامه ی باران خورده
    حال یک  لرزشِ گوشی سَرِ  هَر سَبّابه
    آبرو از غَزل و خواجه و دیوان بُرده


    مردمانی که قلم را به کلنگی کشتند
    قائم الزاویه در سطل پی شام خودند
    با اَمیری که براین دغدغه  ها می گرید
    تیغ بر رَگ زده و مُرده ی  حَمّامِ خودند


    غُربت ثانیه ها بر پُکِ زنجیرِ زمان
    آخرین سوزِ هَوسناک غمِ انسانها
    روی شیپور سُل وچَنگ و دولا چنگ مکان
    کِیفِ هم خواب شدن با تنه ی  شیطانها


    ما چه کردیم که از کاسه ی اِنجیل و زَبور
    شیخِ صَنعان هَوسِ میوه ی تَرسا میکرد
    پاچه ی  خوک  به سَق می زد و در حال قُنوت
    فوت  بر مخرجِ گوساله ی موسی میکرد


    قصّه این است پس از حادثه ای در بُن بست
    پُشت هر پنجره ای خنده ی آجر دیدند
    یا تمامِ  تَن شان  را وسطِ  یک قُنداق
    سهمِ هَر لُقمه ی خود را کَفِ آخور دیدند


    چاره ای نیست اگرزخم زده جسمِ فریب
    بر تَب جاذبه ی ریخته در  ذهنِ زمین
    زندگی خَم شده در یازه ی بی حوصلگی  
    ما هَمانیم و هَمینیم و هَمانیم و هَمین

    #سید_هادی_محمدی


    خندانک خندانک خندانک خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۶
    سلام و سپاس از حضور پر مهر شما..
    توضیحی برای شعر درج کردم امید که تا حدودی مشخص باشد منظور بنده حقیر
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۰۹
    سلام دوستان
    شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
    به گمانم این سروده شرحی بر احوالات شیوخ صنعان
    جدید است
    محبت رب جلیل را در مفهوم عشق به بت زمینی جستجو میکند
    برای همین سروده را فلسفی دانستم
    ولی خود این فلسفه را قبول ندارم خندانک
    حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
    حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۰۰
    درود بر استاد بزرگوار
    آنچه بنده خواندم متفاوت بود از آنچه بر شیخ صنعان گذشت.
    اقل اختلافش در این بود که پس از اینکه مبتلا به کفر(نه شرک) پس از ایمان شد، مجدداً موفق به ایمان پس از کفر شد و دختر ترسایی را نیز با خود همراه کرد.

    اما در اینجا پس از تشکیک در وحدانیت خدا، به صراحت رأی به غیر واحد بودن داده شده است و سپس تمام.
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۳۴
    دید این شاعر نسبت به عاشورا
    با نگاه تعداد دیگری از دوستان تفاوت دارد
    تعدادی افراد هستند که برای مسایل مختلف دینی و اجتماعی اینگونه دیدگاهی دارند
    دیدگاه به عاشورا که در منظومه زیر ارایه شده
    کمک میکند که مفاهیم سروده حاضر را شرک آمیز ندانیم:

    با شور حسین پا گرفتم
    از بچگی ام عزا گرفتم
    بر سینه و سر زدم همیشه
    تا زد به دلم حسین ریشه
    بی عشق حسین کِی توانم
    من یک تنم و حسین جانم
    در کودکی ام همرهِ بابا
    رفتم به میانِ سینه زنها
    فریاد زدند سینه زنها :
    ای وای حسین گشته تنها
    با دست زدم به پای بابا
    بابا نگهش به من زبالا
    گفتم که چرا حسین تنهاست؟!
    پس این همه آدم از چه اینجاست؟!
    با خنده بگفت : جانِ بابا
    اینک که حسین نیست اینجا
    این صحبتِ سالهای پیش است
    حتی ز هزار سال بیش است
    آنگاه به اتفاقِ بابا
    گفتند حسین مانده تنها
    آن لحظه گذشت سالها رفت
    این فکر ولی زسر نمی رفت
    کم کم به سرم شعور افتاد
    اندیشه ی این امور افتاد
    برحالِ حسین فکر کردم
    هی فکر به جای ذکر کردم
    با عهد و عیال و خانمانش
    از کف زچه روی داده جانش؟!!
    او واقفِ بر همه امور است
    از عقل سلیم این به دور است
    هفتادو دوتن مگر تواند؟!
    تا لشکر سی هزار راند..؟!
    پس نکته کجاست؟ماجراچیست؟
    اسرار عجیب کربلا چیست؟!!
    بی شک که حسین حرف دارد
    خونش جریان ژرف دارد
    او گفت که آزاده بمانید
    هیهات اگر که دین ندارید
    مظلوم نبوده،،این غلط هست
    مظلوم مگر نه زیر ظلم است؟!!
    او گفت چه بِه ،که کشته باشد
    تا زنده به زیر ظلم ماند
    ای دوست،دوچشم خویش واکن
    این بار دقیق تر نگا کن
    ما زنده به زیر ظلم هستیم
    ما زنده کُش و مرده پرستیم
    ای کاش کسی به ما بگوید
    این دیده یِ تارِ ما بشوید
    تا کی به سر و سینه فقط شور؟!
    این شور به همراه شعور می شود نور
    آنگاه شود چراغ این نور
    کشتی نجات میشود جور
    دیگر نه حسین تک وتنهاست
    نه شور و غمش فقط به دلهاست
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
    البته همانگونه که عرض کردم
    پندار های این گونه عزیزان
    در باور کمترین نیست
    ولی معترض آنها هم نیستم خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۶
    سلام و سپاس از حضور پر مهر شما..
    توضیحی برای شعر درج کردم امید که تا حدودی مشخص باشد منظور بنده حقیر
    شاهزاده خانوم
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۴
    درود خندانک
    خندانک خندانک چقدر زیباااا خندانک خندانک
    حال و روز بگم.. اکثریت مااااا؟ یا نه؟ خندانک
    امید که خدا تنها .. معشوقه‌مان باشد و با جان و دل شهادت راست دهیم خندانک خندانک
    در پناه خدای مهربان خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۷
    سلام درود فراوان و سپاس از حضور پر مهر شما
    ارسال پاسخ
    شاهزاده خانوم
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۲
    درود 🌹
    گریه ای افتاد در من بی امان
    در میان اشکها پرسیدمش :
    خوش ترین لبخند چیست ؟
    شعله ای در چشم تاریکش شکفت
    جوش خون در گونه اش آتش فشاند
    گفت:
    لبخندی که عشق سربلند
    وقت مردن بر لب مردان نشاند
    من زجا بر خاستم
    بوسیدمش.
    درگذشت هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه .. شاعر نامدار ایران را تسلیت عرض می کنم 🌹
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
    درود بر شما
    نبض قلمتان سبز
    در پناه حق خندانک
    کلام صادقانه و بی تزویر هیچ عیبی ندارد... تا خود را نشناسیم خدارا هرگز نمیفهمیم!
    افسوس که در این زمانه همه اهل تزویر اند...
    تزویر سکه ای ست دورو که بر یک سمت نام الله و در سمت دیگر نقش ابلیس است، عوام خدایش را میبینند و اهل معرفت ابلیسش...
    امان ازین روزگار
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۸
    سلام و سپاس از حضور پر مهر شما..
    توضیحی برای شعر درج کردم امید که تا حدودی مشخص باشد منظور بنده حقیر
    درود بر شما که از افکار بنده به نیکی پرده برداشتید..
    ارسال پاسخ
    حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۱۳
    لا اله الا الله
    وحده لا شریک له
    محمد گلی ایوری
    چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۲۴
    درود بر شما جناب گودرزی گرامی
    در پناه حق خندانک
    خندانک
    گفتا که حی است کلّ شیٔ بر حی دانا تکیه کن
    گفتم که تکیه کرده ام ابلیس ولی بیکار نیست
    محمد گلی ایوری
    خندانک خندانک خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۸
    سلام و سپاس از حضور پر مهر شما..
    توضیحی برای شعر درج کردم امید که تا حدودی مشخص باشد منظور بنده حقیر
    ارسال پاسخ
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۴
    ضمن سلام و سپاس از حضور پر مهر همه ی دوستان در خصوص شرک آلود بودن یا نبودن شعر خواستم توضیحی داده باشم به صورت کلی...
    اولین اصل از اصول دین که همانا توحید است اصلی تحقیقی است و نه تقلیدی ، بنابراین چنانچه بدون تحقیق و کورکورانه توحید خدا را بپذیریم همانا خالی از معرفت و ارزش است، از آنجایی که برای هر انسان راهی برای رسیدن به خدا وجود دارد که با راهِ انسان دیگر متفاوت است بنابراین حتی ممکن است کسی از راه شرک به توحید خدا برسد و آن را فقط متناسب با همان شخص باشد و ما اجازه دخول در آن راه را نداریم چون که متناسب افکار ما نیست...
    بنده حقیر از راه پرسش و چالشهای اینچنینی به ذات احدیت پی میبرم و بدون متقاعد کردن خودم چیزی را پذیرا نیستم و این دلیل بر کفر یا شرک نیست...البته که در نمای اول اینگونه به نظر میرسد اما چنانچه افتخار همراهی بدهید در ادامه اشعاری ثبت خواهم نمود که رد شدنِ این حقیر به لطف خدا از این مرحله هم بازگو خواهد شد...
    چنانچه به فرض پیامبر وحی امروز در ذهن من ظهور کرده باشد و بگوید گواهی دهم خدا یکیست، من باید چه بگویم!!؟؟
    آیا نباید بگویم: من که در سرم هوایِ عشق تو نیست، پس چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    من که در رکوع و سجود و قنوت ، همه هرچه هست در سرم تویی پس چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    پس دوستان به یکباره نمیشود از این مرحله طی شد و باید جسارتِ روبه رو شدن با سوالات ذهن خود را داشته باشیم و خودمون رو فریب ندهیم که خدا دوست ندارد فریبکاران را...
    همه ی افکار آدمی همه ی خواسته های آدمی چه شرک آلود باشد چه نباشد به خدای واحد منتج خواهد شد، اما چه خوب که با یقین باشد و نه با تقلید...در آخر باز هم تشکر میکنم از حضور همه دوستان با نظرات ارزشمندشون و دعوت میکنم در اشعار آینده بنده رو در این ضمینه و برای تکمیل توضیحاتم همراهی کنند..
    خدایا در سرم هزار امید است و آن هزار تویی ..
    ویکی هست و نیست جز او
    وحده لا الاه الا هو...

    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۳۲
    ضمن سلام و سپاس از حضور پر مهر همه ی دوستان در خصوص شرک آلود بودن یا نبودن شعر خواستم توضیحی داده باشم به صورت کلی...
    اولین اصل از اصول دین که همانا توحید است اصلی تحقیقی است و نه تقلیدی ، بنابراین چنانچه بدون تحقیق و کورکورانه توحید خدا را بپذیریم همانا خالی از معرفت و ارزش است، از آنجایی که برای هر انسان راهی برای رسیدن به خدا وجود دارد که با راهِ انسان دیگر متفاوت است بنابراین حتی ممکن است کسی از راه شرک به توحید خدا برسد و آن را فقط متناسب با همان شخص باشد و ما اجازه دخول در آن راه را نداریم چون که متناسب افکار ما نیست...
    بنده حقیر از راه پرسش و چالشهای اینچنینی به ذات احدیت پی میبرم و بدون متقاعد کردن خودم چیزی را پذیرا نیستم و این دلیل بر کفر یا شرک نیست...البته که در نمای اول اینگونه به نظر میرسد اما چنانچه افتخار همراهی بدهید در ادامه اشعاری ثبت خواهم نمود که رد شدنِ این حقیر به لطف خدا از این مرحله هم بازگو خواهد شد...
    چنانچه به فرض پیامبر وحی امروز در ذهن من ظهور کرده باشد و بگوید گواهی دهم خدا یکیست، من باید چه بگویم!!؟؟
    آیا نباید بگویم: من که در سرم هوایِ عشق تو نیست، پس چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    من که در رکوع و سجود و قنوت ، همه هرچه هست در سرم تویی پس چگونه شهادت دهم خدا یکیست؟!!
    پس دوستان به یکباره نمیشود از این مرحله طی شد و باید جسارتِ روبه رو شدن با سوالات ذهن خود را داشته باشیم و خودمون رو فریب ندهیم که خدا دوست ندارد فریبکاران را...
    همه ی افکار آدمی همه ی خواسته های آدمی چه شرک آلود باشد چه نباشد به خدای واحد منتج خواهد شد، اما چه خوب که با یقین باشد و نه با تقلید و هیچ جا ننوشته که طرح سوال از معبود شرک یا کفر باشد..
    ...در آخر باز هم تشکر میکنم از حضور همه دوستان با نظرات ارزشمندشون و دعوت میکنم در اشعار آینده بنده رو در این ضمینه و برای تکمیل توضیحاتم همراهی کنند..
    خدایا در سرم هزار امید است و آن هزار تویی ..
    ویکی هست و نیست جز او
    وحده لا الاه الا هو...

    محمد باقر انصاری دزفولی
    محمد باقر انصاری دزفولی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۵۲
    سلام بزرگوار
    ابتدا باید در باره سه اصل مطالعات کافی داشته باشیم
    1.جهان شناسی علمی فلسفه
    2 .جامعه شناسی علمی
    3. خود شناسی علمی
    این سه اصل شناخت است
    شما در باره فلسفه (جهان شناسی)بحث می کنی
    پس فلسفه چیست و بما چه می گوید
    فلسفه
    اول تعریف‌ علم را می کنیم.
    علم میتوان وجود و جهت های مختلف جهان هستی را مورد بررسی قرار دهد و پس از بررسی آنها را بشناسد.
    مثلا:
    با علم شیمی قوانین درون ماده را می شناسیم.
    با علم فیزیک و مکانیک قوانین اجسام ونیروها و شکل ظاهری اشیاءرا می شناسیم .
    باعلم جامعه شناسی میتوان
    و.‌‌‌....‌
    ما وقتی با علم قوانین جهان هستی را مورد بررسی قرار میدهیم و قوانین حاکم بر جهان را شناختیم به وسیله منطق آنها را پهلوی هم قرار میدهیم بعد آنها را تفسیر می کنیم این تفسیر را فلسفه میگویند
    بوسیله این تفسیر که فلسفه بر پایه علمی سوار است نتیجه می گیریم که
    جهان هستی هدفی دارد یا نه
    سازنده ای دارد یا نه ؟
    خدایی دارد. یا خود به خودی بوجود آمده؟
    در جهتی حرکت می کند یا بی جهت است؟
    ایا بعد از دنیای مادی دنیای دیگری وجود دارد یا نه؟
    آیا این ماشین جهان بی هدف و سرگردان است یا با هدف و در جهت مقصودی در حرکت است .
    آیا همیشه در تغییر است یا ساکن و بی حرکت است؟
    تفسیر جهان موقعی نتیجه دارد که بشود با آن جهان را تغییر دارد
    یعنی تفسیر جهان کافی نیست باید با تفسیر جهان را تغییر داد
    پس فلسفه تفسیر جهان با شناخت و پایه علمی با چیدمان منطقی مورد نظر است
    نه تفسیر خیالی و قرون وسطایی
    فلسفه تفسیر عینی و علمی از واقعیات موجود در جهان هستی بدست می اید
    که ثابت می کند خدایی هست یا نیست
    خدا شناسی جز اصول علمی و اثباتی و عقلانی است نه تقلیدی
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۳
    بداهه ای تقدیم شعر زیبای شماشاعرواستاد بزرگوار
    یا حسین
    از ظلم و ستم دل شده پر خون
    بر جلوه‎ی حق از چه نظر نیست؟
    تنهایی ما نه بی‎ جهت نیست
    چون در دل ما شور و شرر نیست؟
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۲۷
    بداهه ای تقدیم شعر زیبای شماشاعرواستاد بزرگوار
    با خدا بودن به هر دینی رواست
    چون خدا از دین و مذهب ها جداست
    آن که در محراب جوید بوی او
    سرزنش براونمودن هم خطاست
    و آن که در آتشکده جوید خدا
    گر چه آتش در دلش از او به پاست
    در دلش هر کس که دارد نور حق
    هر کجا با او نشینی با صفاست
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    آ تشی درسینه ات گر او نهاد
    گر بسوزی آتشِ او چون دواست
    عارفی را پیشه کن در راه او
    عمر ما بی یاد او باد هواست
    گر چه در میخانه ایمانم برفت
    آن چه در میخانه رفت، راهِ خداست
    مستی و دیوانگی در راه اوست
    غیر این هر آن چه کردی آن خطاست
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۶
    سلام و درود بر استاد گرامی بسیار استفاده کردم از توضیحات ارزشمند جنابتان و لذت بردم از بداهه زیبای شما ممنونم از اینکه وقت گرانبهایتان را صرف خواندن شعر بنده و توضیح در این ضمینه نمودین خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    زهرا آهن(ملکبانوی سیب)
    جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۳
    درود بر شما
    عالی بود و جسورانه خندانک خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۹
    درود و سپاس از همراهی و حضور شما 🌷🌷🙏🙏
    ارسال پاسخ
     فاطمه شایگان(هیراب)
    شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
    سلام ودرودهای فراوان

    بسیار زیبا وستودنی

    احسنت

    همواره قلم در دست،

    پیروز وموید باشید
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    يکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۵
    سلام و درود و سپاس از حضور پر مهرتان خندانک
    ارسال پاسخ
    زهرا آهن(ملکبانوی سیب)
    شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۲۴
    درود بر شما
    همیشه کسانی که با نگاهی دیگر می‌نویسند را بیشتر می‌پسندم. تکرار در تکرار ملال آور است و هر کس طرح نو دراندازد ماندگار می‌شود
    باشنده باشید به مهر خندانک خندانک
    مهدی حیدری گودرزی
    مهدی حیدری گودرزی
    يکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۶
    بسیار سپاس از نگاه پر مهر شما بانوی گرانقدر خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0