سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    نیلسا وآبی

    شعری از

    آنیل آچلار (قلم سفید)

    از دفتر قلم سفید نوع شعر آزاد

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۱:۳۹ شماره ثبت ۱۱۰۱۶۶
      بازدید : ۳۳۰   |    نظرات : ۱۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر آنیل آچلار (قلم سفید)

    دانه‌های سفيد برف بر زمین خیس دوسلدروف می بارید 
    هنگامی که خورشید قصد رفتن کرده بود 
    وماه بی تاب تر از همیشه بود که با آسمان تنها شود. 
    درمیانی خیابان خلوت، زنی با قامتی خمیده و بلند، دستان دختر بچه را گرفته بود. 
    وهر چند قدم یکبار از دخترکمی پرسید؟ 
    دخترم سردت که نیست 
    دختر نگاهی به کاپشن نو خود انداخت،لباس، کهنه ی مادرش را ديد و 
    بالبخند که دو دندان افتادی جلویش را به نمایش می گذاشت 
    گفت :نه مادر جان 
    مادرباز نگاهش را به سمت جلو انداخت 
    واین بازگفت:
    دخترم از فردا تو باید خانه تنها بمانی 
    نمی توانم تو را با خودم به کارگاه خیاطی ببرم 
    باید قول دهی زمانی که من در خانه نیستم خوب مراقب خودت باشی و باآبی دو نفره بازی کنی. 
    دختر بچه نگاهی به عروسک آبی خودش انداخت وبالبان آویزان گفت :
    چشم مادرجان،صبح وقتی خورشید و ماه بدون خداحافظی از هم جایشان را بازهم عوض کردند 
    دختر بچه از خواب بیدار شد 
    نگران از جایش بلند شد 
    وجای خالی مادرش را دید.
    وبا صدای لرزان گفت:
    مادرجان،مادر جان....
    کجایی 
    وبه سمت  آشپزخانه انتهای سالن رفت 
    با میز صبحانه رو به رو شد 
    لبانش آویزان شد و سرش را خاراند 
    وباخودش گفت:
    یادم نبودباید ازامروز،تنها باشم 
    ولی خب آبی هم هست 
    بهتر است بيدارش کنم، صبحانه بخورم 
    سمت اتاق خوابش رفت و آبی را با دستان بلند کرد و رو به روی چشمانش گرفت، 
    گفت:چی  میشه که تو میتونستی، صحبت کنی 
    ولی خب گوش که میتونی بدهی....
    باعروسکش سمت میز، صبحانه رفت
    یک ليوان شیر و یک تکه نان 
    دوباره رو به آبی کرد و گفت:
    فقط  همین را داریم.
    من می دانم که مادرم بازبودن، صبحانه رفته سرکار 
    ای کاش می توانستم یخچال را قبل از برگشتنش پرکنم 
    بعد خوردن صبحانه، 
    باز دخترک رو به آبی کرد و گفت:
    ای کاش قدم می رسید و ظرف ها را مي شستم، آخرمادرم بعدازبرگشت خیلی خسته است .
    دخترک "نیلسا"تاظهر،برای آبی از خواسته های خودش گفت:
    ازعلاقه به داشتن یک جعبه ی جادویی که آدم ها راداخلش 
    نشان  بدهد
    تا....انواع خوراکی ها 
    وبعد آرام آرام خوابش برد 
    خورشید به نیمه ی آسمان رسيده بود 
    مادر دخترک وارد خانه شد 
    خانه ،کاملا، تمیز بود وجعبه ی جادویی داشت  یک کارتون نشان می داد
    مبل ها نو شده بود، بوی غذارو ی گاز می آمد 
    ویخچال مملو از خوراکی 
    دعای نیلسا....
    مادرم  تنهادارایی من در این دنیاست
    همیشه دلم برایش تنگ می‌شود 
    خدایا ...
    بهترین ها را برای مادرم رقم بزن 
    #آنیل _آچلار 
    #این قلم به کودکان کنسر درجهان هدیه شوم
    ۷
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۷:۵۵
    درود بانو
    داستان زیبایی است خندانک
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    يکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۷
    درود بر شما
    قلمتان سبز خندانک
    م فریاد(محمدرضا زارع)
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۸:۱۴
    عالی... عالی خندانک خندانک خندانک
    خیلی خوب و روون و منسجم نوشته بودید
    درود و آفرین بر شما و قلب بی ریاتونخندانک
    گاهی فقط میتوان گریست و دیگر هیچ!
    شاد باشید خندانک
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۱:۴۱
    درود سپاس
    ارسال پاسخ
    علیرضا شفیعی
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۹:۱۶
    درود بر شما
    بسیار عالی و به زیبایی قلب مهربان کودکان را به نمایش گذاشته اید.
    خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۱:۴۲
    درود سپاس
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۹:۱۹
    سلام وارادت
    به شاعر وهنرمند بزرگوار
    همیشه قلمتان وزین نویساباد
    موفق پیروزوبرقرار باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    رضااشرفی فشی
    شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۲:۲۱
    درود نثر زیبایی بود بانو.گفتنی ها را سرکار خانم ناطق فرمودند،خوشحالم که شاعرانی مانند ایشان دلسوز و توانا در کنار ما هستند، به یاد داشته باشید گاهی باید واژه گان را رقصاند،احساس در شما موج می زند،کافی است که کمی دایره واژگان ، ریتم و وزن را تقویت بفرمایید. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۹:۲۸
    زیبا بود بانو مهربان سخت کوش خندانک خندانک خندانک
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۱:۴۳
    درود سپاس پرنسس عشق پرنسس شاهزاده خانم
    ارسال پاسخ
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۲:۴۴
    خندانک خندانک
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۱:۰۶
    دانه‌های سفيد برف بر زمین خیس دوسلدروف می بارید
    هنگامی که خورشید قصد رفتن کرده بود
    وماه بی تاب تر از همیشه بود که با آسمان تنها شود.


    درود مهرو جان
    نثری به زیبایی سپید
    ولی کاملا شبیه داستان است


    حالا برای موزون کردن چه باید بکنیم ؟
    آیا همه از ابتدا شاعر به دنیا آمده اند؟
    آیا فقط در کنار بیرون کشیدن اثر که چه رازی در آن نهفته است
    تیک نقد بزنیم؟
    باید از آموخته ها به کسانی که تمایل دارند آثارشان رسا و آهنگین بشه چه کمکی باید کرد؟
    بگوییم به به و تیک بازدید و یه عده فقط به چشم بیایند؟
    زکات دانسته های اندک نباید برای آموزش و حول محور آن باشد؟
    روزی که بانوی عزیزی به من کلک شاعرانه را یاد داد حرف قشنگی زد
    گفت سپید باید اهنگ داشته باشه
    سطرها کوتاه باشه
    فعل اگر می‌خوای بکار ببری لای سطرها قایمش کن
    با شوق اگر شروع کردی کمی غمگین تمومش کن
    اگر با غم شروعش کردی آخرشو رو سپید کن
    و در آخر به من گفت اینم کلک شاعرانه من تقدیم شما



    حالا سطری که در بالا آوردم را موزنش میکنیم


    و ماه بی‌تاب تر از همیشه
    می‌تابد از آسمان بر روی
    خیابان های خاطرات برفی ام

    بقیه نثر به این زیبایی باید با همت خودتان کوتاه شود
    گاهی بعضی سطرها از وسط تبدیل به شعر می‌شود که باید آنها را روی دفتر جدا بنویسید
    در کنار هم قرار بدهید
    بارها و بارها پاک کنید و دوباره بنویسید
    دو ورق بنویسید ولی سطر بندی کردن یادتان نرود
    جدا سازی واژه ها و ترکیبات به موزون شدن شعر بیشتر کمک میکنه


    اگر واقعا تمایل دارید اثر زیبایتان به شعر تبدیل شود فقط با چرخش سطرها و حذف مواردی که لازم نیست بازگو بشود انجام پذیر خواهد بود
    ببخشید تیک نقد نمیزنم
    چون باید ببینم خودتان زیر کامنت من چگونه سطرها راشعر میکنید
    در غیر اینصورت مثل همیشه فقط خاطرات را با هم مرور می‌کنیم
    تقدیمتان مهرو جان خندانک



    آنیل آچلار (قلم سفید)
    آنیل آچلار (قلم سفید)
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۱:۴۳
    درود سپاس پرنسس عشق پرنسس ناطق
    ارسال پاسخ
    جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۲:۴۴
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0