پنجشنبه ۶ ارديبهشت
ماماتوس شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۹:۰۸ شماره ثبت ۱۰۹۶۷۷
بازدید : ۱۷۰۲ | نظرات : ۵۸
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
هوا حالت ضعف داشت
که خورشید برای آسمان
آب پرتقال می گرفت
هندزفری
"تو ای پری کجایی" گوش می داد و
من و خیابان
به هر اتومبیل
که نگاه می کردیم
از ترافیکِ تنهایی
جوش آورده بود
کجا باید رفت
تا خشم های دوگانه سوز
از هم سبقت نگیرند؟
چرا برج آزادی
سر بر شانه ی میدان
گذاشته وُ
گریه می کند؟
(شاید به لاینِ عمودی بی ربط
امّا
کدام پمادِ سوختگی
داغِ آتشفشان را تسکین می دهد؟
راستی خروس
جهش یافته ی دایناسور نیست؟
آیا ماماتوسیان
سینه ی خود را پروتز کرده اند؟)
بگذریم...
چرا حوضچه ی میان راه
خواب اقیانوس می بیند؟
آیا دریا؛
صدف و مروارید،
همجنس گرا هستند؟
اصلا
علم بهترست یا ثروت؟
ناگهان تاکسیِ متعصب گفت:
+آهای سوال های تو
خلافِ شئوناط عصلامی ست
×اجرکم عندالله
به پاچه خاریِ سجاده می روم
شاید آمرزیده وُ
از شاعر
جراح پلاستیک شدم
تا خرطوم تانک ها را
عمل کنم ولی
چراغ قرمز چشمک می زند:"برنگرد"
خانه بی او
سردخانه است!!
ماماتوس
پژمان بدری
|
|
نقدها و نظرات
|
درودهاااا استاد محمدی ارجمند بهره مند شدم از دانش و علم جناب عالی درزمینه ی شعر و ادبیات که بر این جمع روشن وآشکاراست ،البته نظر من این چنین است که ، انسان بدون شناخت درونی تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد ،ماننداینکه انتظار بکشیم منجی بیاید یا توده ی مردم تغییر نگرش بدهند ،این مردم آیا غیر از ماهستند آیا تمام تصاویری که به نوشته و تحریر در می آید در دنیای ذهنی ما شکل نگرفته است، من شاعر وقتی تصاویر را می بینم و بر اساس حواس خود درک می نمایم آیا فقط کارم نوشتن است ،یا بهبود اوضاع حداقل در جهت نیل به آنچه خود آرمان می دانم ،تمام مشکلات از بیرون به درون منعکس شده و می شود آنجا که فقط دوئیت ها را می بینم که خود تضاد بیشتر ،دشمنی بیشتر ،هر ج و مرج بیشتر را به وجود می آورد ،نمی توان گفت شرایط که تغییرنماید اوضاع من و مانیز تغییر می یابد ،از درون ممکن هست اینکه بیرون از درون ما تاثیر بپذیرد ،ما سه سطح روحی ،ذهنی و جسمی یا مادی داریم ،آنچه برای ما درزندگی شکل می گیرد ابتدا در سطح روحی یا متا ما شکل گرفته است ،سپس به ذهن و سپس واردماده می شود ، چه زمانی به سطح متا بالاتر دست می یابیم آنجا که تحت تاثیر شرایط بیرونی قرار نداشته باشیم ،ضرب و فرکانس خود را بر طبق روح بالا نگه داریم ،ما روحی هستیم در حال تجربه ی انسان بودن و البته تمامیشان زیباست ،فرافکنی انجام ندهم ،اگر برطبق آنچه نظم هستی بر پایه آن در گردش و انبساط است باشم ،بهشت همینجاست ،ما هرگز از بهشت خارج نشده بودیم ، پناه همگیمان عشق و متشکرم و می آموزم از محضر گرامیتان | |
|
سلام هادی جان دست بوس مرامتیم که این پنجره ی بهاری رو برای شعرم باز کردی و منصفانه نوشتی فقط یک قضیه مجسمه ی آزادی زانوی غم بغل گرفته بود توو ذهنم می چرخید اما به دلایلی ننوشتمش مخلصات | |
|
سلام امیر مچکرون | |
|
سلام پدر جان ممنونم | |
|
سلام مهرداد جان مچکرون | |
|
سلام مهدی موعود قسمت ۲۴ مچکرات فدات شم که برداشتهای خودتو نوشتی خواندیم و لذت بردیم | |
|
سلام شاهین جان ممنونم | |
|
سلام بانو کاسیانی مخلصیم | |
|
سلام بانو قشقایی سپاسیون | |
|
سلام علی جان از ورژن احمدی م امین قربون قدمت | |
|
سلام رضا جان عزیز دلمی | |
|
سلام جناب کدخدایی فدای شما | |
|
سلام مهدی عزیز ظهورت همیشه دلرباست | |
|
سلام شیما خانوم نوکرات | |
|
سلام مازیار جان ذاتا این شعر قرار بوده سوالی باشه یعنی اجرا سوالی باشه و کلا هدف داشته سوال بپرسه تا مخاطب خودش خوش چینِ مباحث درونی باشه اگه حوصلت کشید و حال داشتی تو ای پری کجاییِ حسین قوامی و گوش بده شعر و بخون خاک پاتیم | |
|
سلام جناب باقری ممنون | |
|
سلام بانو طالب زاده چاکریم | |
|
سلام خانوم ناطق چاکرات | |
|
سلام بانو جاوید درود بر تو | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعری پیش رو داریم از آقای پژمان بدری که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت
و اما
ماماتوس
نامی که شاعر از روی ذکاوت برای جذب مخاطب و به چالش، کشیدن آن روی شعرش نهاده است که در ذیل واکاوی آن را عرض خواهم کرد.
چون شعر سپید در قید و بند قافیه و ردیف و عروض معمول نیست هم قدرت مانور زیادی دارد و هم لبه ی تیز آن اگر شاعر دقت نکند بُرنده تر است و ممکن است در بین سطور خود و شعرش را سلاخی کند.
واما شعر
در دید اجمالی شعری است اپیزودیک با سکانس های مختلف که متفق القول دردی را جار میزند و این درد در ابعاد جامعه شناختی، دینی، سیاسی و حتی عاطفی ملموس است
شعر با زمان شروع میشود زمانی که غروب را به زیبایی با رنگ نارنجی و ضعف در هوا ترسیم کرده، شاید پژمان تنها کسی نباشد که مطلع شعر را با تیک تاک زمان شروع کرده اما
تاکتیک شروعش متفاوت است در لفافه است و این خاصیت شعر پسامدرن است در سرانجام های فهم
در سطر هندزفری 🔵 واو 🔵 آخر به زعم من حشو است نبودش بهتر از بودنش است و معادله ی شعر با نبودش به هم نمیریزد.
در اپیزود خیابان ترکیبات بکری مانند ترافیک تنهایی، خشم های دوگانه سوز سیری فلسفی دارد و شاعر به خوبی توانسته از زمین به فضا و یا بهتر بگویم از فیزیک به متافیزیک برود
کاری که پژمان در این شعر کرده دوری از کهنه گرایی و استفاده از المانهای امروزی برای شعر است همان چیزی که من برای شاگردانم و حتی شعرای نوپا توصیه میکنم، خوانش آثار کهن با دایره ی واژگانی نامانوس ردی خطرناک بر شاکله ی لغوی و ذهنی شاعر تازه کار میگذارد و گاهی این رد آنقدر عمیق است که شاعر امروز ما غلیظ تر و ناهمگن تر از قرون شعرای اولی شعر میگوید و دیگر نمیتواند سایر قوالب شعر را تجربه کند
و پژمان به شعرای تازه کار با این شعرش آموخته که با کلمات امروزی و نماد های مصطلح میشود شعری فاخر سرود
در ادامه ی شعر که نماد گرایی در اپیزود بعدی داد میزند، از خمش های آزادی در جامعه و به قهقرا رفتن آن با استفاده از نماد یک ساختمان عمقی به شعر داده است، اما تنها ایرادی که به این بخش میشود گرفت این است که وقتی شعر میگوییم نهتنها مخاطب خویش را در دو متری خویش، بلکه در فراسوی اقصای جهان باید دید و از همین زاویه بایسته است و میشود اخبار همیشه و همهجای جهان و جهانیان را رصد کرد اما شاعر با واژگانی سمبولیک تهران را در افراز شکستگی آزادی قرار داده اما میتوانست از نماد و سمبلی جهانی تر و عام تر برای این مهم استفاده کند و حتی میتوانست به جای برج آزادی از مجسمه ی آزادی استفاده کند که گلوبال تر است
ای کاش شاعر بعد از پرسش درباره ی چرایی سربه گریبان شدن برجی آزادی که میپرسد جوابی نمیداد و با چند تا علامت سوال بیشتر، مخاطب را به حل معادله اش دعوت میکرد البته در جوابش قطعی نگفته و به کار بردن 🔵 شاید 🔵 این سطر را از حشو بودن نجات داده است.
اما هر چه باشد گفتاری است هزارتو و فوق العاده
لاین عمودی، برای من بعد از برج آزادی کاربرد این واژه چوبه ی دار است و تمثیلی از بیگناه کشتن انسانها نه کشتن واقعی که این هم میتواند باشد بلکه کشتار شخصیت، فردیت، آبرو و امثالهم
انتقادی که به اپیزود بعدی میتوانم بکنم اینکه شاعر بعد از به تصویر کشیدن درد اختناق یکباره پرسشی از دردی میکند که برای مخاطب نا آشناست و آتشفشانی که سوزانده دارویی که نیست کمی دایره را تنگ گرفته و پریده به سمت بخش بعدی
و اما ماماتوس
(ابر سینهای (Mammatus) سینهکومهای (mammatocumulus) گونهای ابر است که رشتهای از ابرچههای کیسهمانند در زیر سطح اصلی آن قرار دارد.)
اشاره ی شاعر به این واژه و بخشی که در آن سیر خواهیم کرد
قطعا به بعد مجازی انسانها و اینکه هرکس آن نیست که هست اشاره دارد شاعر با درایت تمام و هدف گذاری درست استفاده ی بکری از طبیعت کرده است.
ماماتوس نماد غرور و باد کردن های الکی است سمبل خس و خاشاک هایی است که توهم درخت پسته بودن کرده اند و چه زیبا پژمان بدری آن را در شعرش کاشته است.
اینکه شاعر با این همه زیبایی، چینش های بکر، جستارهای متفلسفانه شعر گفته چرا باید از یک تصویر دم دستی، نابکر، مکررالاستفاده، در شعرش بکارد؟
🔵چرا حوضچه ی میان راه
خواب اقیانوس می بیند؟🔵
و با توجه به سابقه ی نوشتاری بندهای قبل که شاعر درد دارد و دغدغه مند است چرا حتی راضی نمیشود انسان دون پایه خواب مدینه ی فاضله را ببیند بماند دستگیری ش برای بردن او برای آرمان شهر.
(آیا دریا،) استفهام انکاری برای چه؟ ردی از دادائیسم در این جمله هست؟ چون ذهن مخاطب صغری و کبرایی برای این پرسش ندارد و منگولیسم بیشتر نمود دارد تا فرکانس و اعوجاج خطی درست منظر.
اشاره ی آگاهانه ی صدف و مروارید به همجنسگرایی عامدانه و زیبا آورده شده کدی است که در لایه ی اول ذهن به سمت همجنسگرایی جنسی سوق داده میشود اما قطعا همجنسگرایی چیستی و چگونگی بوده و زیر تابعی است از تابع کلی شعر برای برجسته سازی عناصر ناهمگون که همدیگر را در دل هم میپرورانند.
دنیای درون را نمیتوان بدون آنکه دنیای بیرون را بشناسی و صد البته بدون شناخت از جهانی که در آن زیست میکنی و غمهای آن، نمیتوان شعری سرود که جهانگیر باشد و بتواند در آرامش انسان تأثیری شگرف ایجاد کند، بحث از انحطاط فکری و اینکه تعصب غلط دینی در جامعه چه بلایی بر سر انسان می آورد در شعر پژمان بدری به خوبی نمود دارد وقتی نوع نگارش و املای مربوط به دین و اسلام دیگرگونه نوشته میشود از حکایت کج فهمی ها و نهروانی های دوران معاصر سخن میگوید.
اما شاعر آخر قصه خود را تسلیم طیف متعصب میکند و با آنها همداستان میشود تا بلکه بتواند در شلم شوربای اعتقادات منحرف حداقل بتواند آتش جنگ را بخواباند.
به باور آنها که شعر سپید را پایه گذاشتند و آنها که ادامهاش دادند و به زعم آنها که شعر سپید را فرایندی جدی برای رهایی از اسارت وزن و قافیه و نیز ساختار شکلگرفته و منطقی و چارچوبدار کلیشهطور اعم از قدیم یا جدید میدانند
به همین خاطر و نیز به واسطه فراوانی دستورالعملهای ذهنی و پیاده نشدهای که هر شاعر در ذهنش داشته و دارد و هم بهسبب فراوانی اندیشه، تنوع ایده، تنوع شیوه، تنوع بیان و نحو و نیز تنوع زبان و سبک، شعر سپید میتواند در اقدامی ماجراجویانه و گاه جدی شیوهای نوین از چینش و تقطیع و ساختمان بندی را به مخاطب پیشنهاد دهد و اتفاقی نو در عرصه ارائه سپید رقم بزند که پژمان بدری به زعم من توانسته است از پس این مهم برآید و در طول شعری که سروده با استفاده از صنایع مختلف ادبی اعم از پیوستگی مراعات النظیر ها، تشابه های ماهوی، تشخیص، جناس ها، تضاد ها، پارادوکس ها، حسن تعلیل بتواند با مخاطب همراهی نماید
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی