سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        کمی بعد از من

        شعری از

        علی اکبرامیدی

        از دفتر پاییزبان نوع شعر متن ادبی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۲۵ شماره ثبت ۱۰۸۱۹۱
          بازدید : ۲۵۶   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اکبرامیدی

        کمی بعد از من...
        «کمی بعد از من»
        نویسنده:علی اکبرامیدی
        موعود افتادن برگی که روی هراس هایش چنگ می اندازد،
        و نسیم، پیغام التماس هایش را برای نیفتادن به بهار می رساند . تازیانه های پرخاشگر این زمانه گرده فریادهایم را کبود کرده است. حقیقتی که مدام از یک ذهن آبستن و لبریز از آزادی و عشق متولد می شوند و شعر می شوند و فریاد می شوند و روی امواج اعتراض می لغزند و این ذلیلستان را می پویند تا
        جهانی بیافرینند که در آن صورت هیچ شهری از انفجار حرص و کینه و طمع سیلی نخورد.
        کمی بعد از من، امید جامه ی آغاز می پوشد و در کوچه های پایان گرفته و افسرده و تاریک، قدم زنان ترانه ی انقلاب میخواند. کمی بعد از من ، از میان عصبانیت تبرها نهال می روید و تبرها درخت می شوند و آسمان از اشتیاق این تازگی ، زندگی می بارد. ماهی ها ، تورهای مسلح را جر می دهند و یک دریا نفس می کشند و با آوای نی انبان مردان لبریز از عشق می رقصند. کمی بعد از من ، تاریخ ، لکه های ننگ عصر آزار و توحش را از تن می زداید و کت و شلوار می پوشد و گروات می آویزد. سیاهی در بمباران نور فرو می نشیند و مهتاب زیبا، خلوت های تار روزگارمان را به روشنی آغشته می سازد. ناقوس ها اذان می گویند و تمام دین لباس یکرنگی می پوشد و‌ اسلحه ها قلم می شوند. کمی بعد از من
        هر پایانی حیات می یابد و شراب آغاز می نوشد . صلیب های ویرانگر و جوخه های وحشتناک‌ زندگی کش، همه در حرارت لبخند یک بغض کهنه می سوزند و صاحبان بغض های کهنه در گلستان تبسم های شیرین آزادی و عشق حیات می کنند.
        چرا در حضور این برج های بلند، من با خرابه ها همخوابم.
        پایان...
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۰۵
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود خندانک
        علی مزینانی عسکری
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
        سلام و عرض ادب
        ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت باشید
        دلنوشته زیبایی است
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۳
        سلام جناب اکبری. متن بسیار زیبا
        و با معن . نوشته اید
        احسنت بر قلم توانای شما
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۴
        خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
        درود جناب امیدی
        زیبا نگاشتید
        برگ زندگیتان همیشه سبز خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۸
        سلام بزرگوار
        قلمتان نویسا
        در پناه حق
        موفق وپیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
         علی اکبرامیدی
        چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۵۳
        درود بر همه عزیزانم در انجمن شعر نایچب، سپاس از طراوت آرامش بخش محبتتون🙏💟🍁
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0