ضربه های شلاق فقر

سلام بانوی ارجمند

به سایت شعرناب خوش آمدید

شعر سپیدِ رواییِ زیبایی است و
قلم ارزشنگاری دارید مرحبا

با محتوای پایانبندیِ دلگویه تان (سطرِ آخر) چندان موافق نیستم.

البته اگر ( شهرِ رو به خاموشی) بخوانیم ، حرف شما درست است؛ ولی اگر شهر را ساکن بخوانیم ، تجلیِ خاموشی که بدتر از این همه دردی است که در اثنای شعر حکایت نمودید.

سلامت باشید و شاد

به به درود افرین
دغدغه مند
قلمتان سبز

سلام این جراحات التیام می یابد
اسفندیار رویین تن است
حتی چشمانش

سلام چقدر دغدغه مند بود
و می‌دانم روزی در شعری بشدت شعر فریاد خواهی زود
به امید آن روز

با سلامی گرم و با صدها درود
آمدم، خواندم من این زیبا سرود
مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
آفرین بر شاعرش
======================
منتظر اورا که پاید دفترم
با حضورش بر نهد منت سرم
خواند او شعرم فزاید باورم
نقد هم سازد چه خوب
======================
یک ستارک چون که هستی، شاعری
یک ستارک گر به خواندن حاضری
کسری از آن سه که گوید قادری
برسرودن شعر ناب
======================
این سروشم مثل کارتی مشترک
راه جو بر هرگلی چون شاپرک
کو کشد بر هر سرودی نو سَرَک
گر دل آزارت شده گو برکَنَم
======================
* *
توی کدام شهر بانوی عزیز. گلوبندک و بازار تهران نباشد که خیلی شلوغ است.

ی کاش...
طبیبی معجزه گر
با دستان شفابخشش،
تجلی دهندۀ... شهر رو به خاموشی

احسنت زیبا بود⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩🌺🌺🌺

سلام و عرض درود خدمت خانم عبدی دلنوشته ای بسیار دلنشین سرودید پاینده باشید