سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
و پژمان جان بدری دوست خوبم
ابتدا بگویم که ای کاش یک اثر ارسال میکردی و عجله نمیکردی، اینجوری نقد و نظر مشخص تر بود.
درباره ی کیفیت خوب اکثر شعرهایت بارها گفتم اما اینبار در مورد موضوعاتی که در برخی از آنها مشاهده میشود نکاتی عرض خواهم کرد. بخصوص در این سه اثر.
از بین این سه، اولی و دومی را جلوتر از شعر سوم دیدم و سومی نسبت به دوتای دیگر کم زور است، گفتنی ها را دوستان به خوبی گفتند و نکات مثبت و منفی گفته شده اما به هرحال چند مورد را لازم میدانم شرح بدهم.
هر اثری حالا چه شعر، متن، و... اول یک ایده کلی دارد، حال میشود که رویداد شاعرانه و شهودی باشد یا روایی و بر اساس اتفاقات معمولی و شایدم غیر معمول زندگی، هیچ ایدهای هرچند خاص و بکر به تنهایی فقط اتفاق نمیافتد.
در هر شعر با هر قالبی، این تکنیکِ اجرای متفاوت همراه با تنوع در سبک، بیان، محتوا و صدالبته در کنار احساس شاعرانه است که خودش را متفاوت نشان میدهد. حتی کمک بزرگی به کشف شاعرانگی هرچه بهتر و بیشتر میکند.
فقر مساله بسیار مهمی است و کسی نمیتواند امروزه منکر آن بشود ولی اعتراض کردن بدون تنوع، راهکار و کنش خیلی برجسته نخواهد شد. به هرحال بیدادها کم نیست و در یکی دو مورد خلاصه نمیشود، اینگونه اگر در بهترین حالت هم باشیم میتوانیم از تکرارِ خودمان جلوگیری کنیم.
به قل منتقدان سینمایی (حتما که فرم بسیار مهم است) اما به هرحال بخشی از ساختار کلی یک اثر است یعنی: از واکنش در باورهای عادی و غیرعادی رویکردهای گوناگون نگاشته شده یا غیر مکتوب، فرهنگ عامه، و در نظر گرفتن سلیقه طیف های مختلف و تسلط صاحب اثر در تفکرات غیرشهودی، شهود خلق میشود. اگر کمی فقط شهود را زمین بگذاریم لذت کشف از بین میرود و تصاویر و ترکیب های ما خنثی میشود و کارکرد کوبنده ی خود را در اذهان از دست میدهد، بنظرم از ایده با امکانات موجود روایتی میتوان برای اجرایی متفاوت از شگردهای دیگر هم استفاده کرد. به طور مشخص ایجاز نباید خیلی زیاد اتفاق بیافتد همانطور که اطناب نبایستی ممل باشد. مساله اصلی تبیین متعادل ایده و گسترشِ اجرایی در باب محوریت و شخصیت سازی است. این دانای کل بودن نبایستی خیلی روشن بنظر برسد دوست من.
مثل فیلم بلند که برعکس فیلم کوتاه
نیاز به شاخ و برگ و نزدیک شدنِ بیشتر به جذابیت های فیلمنامه دارد یا اخباری که پس از تیتر و عناوین اصلی، یک خبرش همیشه ویژه تر پرداخته میشود
چون مهم است و معنا یا مفهوم های اصلی در دل آن نهفته است. اگر تیتروار بدون شخصیت پردازی پیش برویم یک جور
رفتار شتابزده به چشم میخورد، حتی مفهوم ریتم شعر هم زیر سوال میرود و شعریت متن کمرنگ میشود. مثلا خود من در بعضی از اشعارت این موضوع را میبینم و ناخوداگاه آنهارا یکنواخت و تند میخوانم، (اهمیت تنوع لحن) وحتی قابلیت دکلمه و جابجایی ارکان جمله از آن مواردی است که توجه به آن ضروری است.
در ایده بد نیست اما در اجرا ناموفق نشان میدهد اتفاق شاعرانه خیلی در نیامده است.بحث محاوره نویسی، زبان پریشی، شگردهای زبانی پست مدرن هم میتواند برای تنوع خوب باشد.
نمونه ای از اجرای کم زور در شعر سوم:
کسی، یعنی دقیقا چه کسی؟!...کتاب تاریخی، اینها ساخته نشدهوو سریع از کنارشان عبور کردی، متاسفانه خنثی هستند.
به عنوان مثال با مفهومی دیگر اگر میگفتی:
یکی که خرمالوهای حیاطشان را کال میچید یا میخورد
از جدش سیاه ترین کتاب تاریخ را فلان... یا کسی که، کسانی که تمام تخم مرغ هایشان در یک سبد بود فلان...(البته این فقط مثالی بداهه بود) به هرحال میشد که بهتر پرداخته شود.
ایده های بکر و بدیع جذاب است اما یادمان نرود که باید در خدمت شعر باشد، میتوان مثلا بجای وسواس زبانی
و قواعدی به وسواس در خرج کردنِ تصویر و ترکیب رسید و از تکنیک های بیشترِ پسامدرن هم استفاده کرد، تا ایده ها حیف نشوند، به طور کل خسیس بودن در ایده و ترکیب و تصویر سازی گوناگون، دست و دلباز در اجرا، در این مورد مثبت است و ماندگار.
نبض قلمت سبز از خوبهایی دادا رفیق