سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        ددمــنــش

        شعری از

        یزدان ماماهانی

        از دفتر گیتار بی تار نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۱:۴۸ شماره ثبت ۱۰۷۱۳۱
          بازدید : ۲۵۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر یزدان ماماهانی

        ننگ بر آشـوبـگر کز خانه ؛ آشـوب خانـه ساخـت 
        خشت‌را از روی‌خشت‌برداشت یک‌ویرانه ساخت
         
        مـالـکـان خـانـه را بـیـرون رانْـد با زور و جـبــر !
        بر تـصاحـب کردنش ؛ صـد ایـدهٔ رندانـه ساخت
         
        نزد گـردنکـش ؛ درس پـس میـدهـد قـوم مـغول
        کاخ را کـوخ کـرد یا از کـوه ، کاه و دانـه ساخت
         
        کهنـه می‌پـوشیـد و فـرمالیتـه نـطقـی می‌نـمـود
        از خودش تندیسـه و قـدّیس معصومانـه ساخت
         
        ابـلـهان گـوش درازی را بـدیـد ؛ بـر پـشـتـشـان :
        خـرقـهٔ پـشـمینـه و پالان هـوشـمنـدانـه ساخـت 
         
        راحـت و آســوده از آنـهـا سـواری میـکـشیـد ..!
        زیـن تـفکّـر ؛ مـهمـلات نـاخـردمـنـدانـه سـاخـت
         
        خواست پیشرفتی کند ، اندیشه‌‌ را از مُخ ستانْد
        کـیـشِ ناکـارآمـد و ایمـان کـورکـورانـه سـاخـت
         
        آنچـه می‌گفـت ؛ می‌پذیـرفـت جاهـلانه بی‌خـرد
        از خودش در قلب‌ها ؛ شخصیّتی دردانه ساخت
         
        بــدعـتـی را کـه نـمـی‌ارزیــد بــر قــاذوره خــر :
        کرد بنـیان از نـهادش بی دلیل پشتـوانه ساخت
         
        سر زده افسـار را بـر دست گـرفت ؛ واپـسگـرا ..
        از فرشتـه دیـو و از دیـو هاتـف جانانـه ساخـت 
         
        بـرگـزیـدش خـویـش را عـلّامـهٔ دهــر و عـلـوم !
        آنچه‌را علم نقض‌میکرد ؛ طرح معقولانه ساخت
         
        داده ایـن آمــوزه را نـم نـم بر خُــردِ عــوام ...!!
        بر خود از تحمیق عـام ، سرمایهٔ شاهانه ساخت
         
        نـردبـانـی از حـماقـت شـکـل داد بر دوش عـام !
        رفت بالا تاج‌وتخت‌ و قصرِ خودخواهانه ساخت
         
        هرچـه دستـاورد دانش بـود و صـنعـت یا هـنـر :
        بـهـرِ وفقـش ؛ شِبْـه علـم نادرستـکارانـه ساخـت
         
        آنچـه مـضـبـوط از تـمـدّن ، کَـمـرِهٔ تـاریـخ بـود :
        بی‌هـویّـت دستـکاری کرد و زان افسانـه ساخت
         
        از خـرافـه‌ گـویـی و یـاوه سُـرایـی ســود بـرد !!
        بـانـک نـاآگـاهـی و نـادانـی چـنــدگـانـه سـاخـت
         
        یاوه گو آنْـقـدر چـرت و پـرت سـرود و آخـرش :
        مــردمـی را از چـرنـدبـافـی ؛ آگـاهـانـه سـاخـت 
         
        دیـن تـجـهـیـزات پـیـکارسـت و زان پیـکارجـو :
        بر عـلیـه دیـن ستیـز ، ابزار مـحتاطانـه ساخـت
         
        تارومار کرد موریانـه‌وار و پیش رفت بز صفت :
        ریشـه را بیـریشـهٔ ریشـدار ؛ مـفلـوکانـه ساخـت
         
        جامعـه آداب و فـرّ شـهـریـاری داشـت ؛ کـنـون :
        پـانـهاد جـبّـار زیـن ، احـکام بیـشـرمانـه سـاخت
         
        بـر ثـمــر بـنـشـسـت تـلاش و آرمـان دَدمـنـش ؛؛
        نسل‌را از اسبِ‌اصل انداخت و تحقیرانه ساخت
         
        نابـکار آری بـه خـواسـت و آرزوی خــود رسـیـد 
        زبـده را دادش فراری ، نخبـه را دیوانـه ساخـت
         
        مفتـخور مشـرق زمیـن و مبـدع مـغرب زمیـن :
        اوّلـی یـارانـه گستـرد ، دوّمـی رایـانـه ساخت ..
         
        یک چـماق بـود و شـبـان و بی‌نـهایـت گـوسفنـد
        از دل گـلّـه ، هـزاران گـرگ بیـرحـمـانـه سـاخـت
         
        ننـگ بـر مـزدور سـیـم و زر پـرسـتِ جـاه جـو ..
        منزل سیّـاس را با خـشـتِ چـاپلـوسـانـه ساخت
         
        پس چرا گمـگشـته گمنامـست و سردرگم چون :
        بی‌تفاوت مانْـد و با گمـراه شوربـختانـه ساخـت
         
        آشـنـایـان غــریــب بـا دوســتــداران نـجـیــب :
        ابتـدا دوسـتانـه و در انـتـها خـصمـانـه سـاخـت 
         
        دوستی را دهخـدا تبییـن کن زیـن پس چنیـن :
        نارفیقـی با رفیـق بنـشسـت و با بیگانـه ساخت
         
        لال بودن بهتر از خاموش و ساکت ماندن است
        جـور،دیده‌باسکوت آنکس‌که‌خوش‌بینانه ساخت
         
        مـرد مـی‌پنـداشـتیـم هـرکـس کـه آمـد رویِ کار
        ننـگ بـر نامـرد که بـا ما نـاجـوانمـردانـه ساخت
         
        تجربـه این درس را بر گوش ، گوش آویز کـرد :
        باش‌گستاخی ؛ هر آنکس‌با تو گستاخانه ساخت
         
        ددمنش
        یزدان‌ماماهانی 
        سـرایـش۱۱_۱۱_۱۴۰۰
        _🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۵:۴۳
        درود بزرگوار
        دلنوشته زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        یزدان ماماهانی
        یزدان ماماهانی
        جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۲۷
        درود و عرض ادب خدمت
        آقای استکی بزرگمهر و والا فرجام خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۱۴
        سلام در قافیه ابتدا بایستی حروف الحاقی را حذف نمود اگر آنچه باقی ماند باز قافیه بودند مجاز به استفاده هستیم

        شوربـختانـه پس از حذف حروف الحاقی می شود شوربخت
        چـاپلـوسـانـه پس از حذف حروف الحاقی می شود چاپلوس

        شوربخت و چاپلوس قافیه نیستند پس شوربختانه و چاپلوسانه نیز قافیه نیستند در اصل شما انه ها را باهم قافیه کردید و این تکرار قافیه است مثل آنکه مثلا بگوییم
        من به تو عشق دارم
        من تو را دوست دارم
        که درینجا دارم ها با هم قافیه شدند و این تکرار است دارم ردیف است و عشق و دوست باید قافیه می بودند که نیستند

        در مثال شما قافیه صحیح چاپلوسانه و دستبوسانه است
        چاپلوس با دستبوس قافیه است پس چاپلوسانه و دستبوسانه نیز قافیه هستند
        یزدان ماماهانی
        یزدان ماماهانی
        جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۵۵
        با درود خدمت شما 🌹

        اول اینکه مطالبتون خوب بود .. اما :
        صفت شوربختانه همان واژه بدبختانه
        است اینجا ال و نون و ه اضافه شدند
        جمله رو توصیفی کردند شما اگه زحمتی
        نیست در مورد چاپلوسانه و شوربختانه
        در فرهنگ دهخدا سرچی کنید ببینید این
        دو واژه دارای معانی هستند یا نه ..

        دوم اینکه این واژگان کجاش الحاقیه
        بله اگه حروف شور قبل بختانه نمیومد
        قافیه هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ
        تلفظی مشکل داشت ،،، اینم بگم بهتون
        که واژگان شوربختانه و چاپلوسانه صفت
        وصفی محسوب میشند و اینجا شاعر با
        استفاده از صنایع ادبی بیانش رسونده و
        مخاطبی که خواننده است و میخونه و به
        راحتی متوجه میشه منظور شاعر در بیت
        چی بوده 👉👉👉 شما دو تا بیت دوباره
        دقیق بخونید بعد متوجه میشید که پسوند
        شوربخت و چاپلوس + آنه ،، ترکیبی با صفات
        شوربختانه یعنی بدبختانه یا همون وصف خبری
        از گذشته است که گمگشته چه بی تفاوت با
        گمراه با شوربختی ساخته که آخرش به
        سردرگمی ختم میشه .. و در واژه چاپلوسانه
        اینم نوعی وصف خبری از گذشته شخص
        چاپلوس هستش که مقید به سیاستمدار
        هستش که سرانجام به مزدوری و زرپرستی
        و جاه طلبی ختم میشه 👉👉

        هر دو صفت بصورت وصف خبری گذشته
        است ربطی به نامفهومی و نامقفی بودن
        قصیده نمیشه 👉👉👉
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0