سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        رستگاری در باران

        شعری از

        ابوالفضل زارعی

        از دفتر خنیاگر ِروزگار نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۸:۴۳ شماره ثبت ۱۰۷۰۷۶
          بازدید : ۱۶۲   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل زارعی

         
        خوابیده بودم ناگهان بر شیشه کوبید
        انگشتِ باران...
        زنجیرِ خوابم پاره شد آشفته گشتم
        از دستِ باران...!
        شُستی کُدورت را درونِ سینه ی من
        راندی و بُردی
        آن کینه ی من
        باران تو ای مهمانِ جانبخش ِ عزیزم
        پای تو سبز است
        گامت خجسته
        من عاشقِ آن قطره های ریز ریزم
        تو آمدی خشکی از اینجا رَخت بسته
        با پنجه ی خیسَت کشیدی روی شیشه
        از دستِ تو آن شیشه اشک آلود گشته
        تو آمدی این پنجره جانی دگر یافت
        با دستِ تو این تیره گی نابود گشته
        رفتم به سوی بامِ خانه
        آغوش ِ استقبالِ خود را باز کردم
        آهنگِ یک مهمان نوازی ساز کردم
        روی بلندی...
        دیدم مسیری دور و بَس بی انتها را
        چشمانِ من گُم بود در هر راه و بیراه
        دیگر نمی دیدم کجا از ناکجا را
        تا چَترِ سنگیِ کُهَن چشمانِ من رفت
        تا آن دماوندِ خدایان و اساطیر
        چون رَهرویی گُم کرده راهم من در این حال
        دنبالِ خضرِ راهم و دنبالِ آن پیر
        چشمان من پیشم ولی دیگر نگاهم
        از من جدا ، فرسنگها از من به دور است
        در سیر سالِک گونه ی چشمانم اینک
        گویی که با این تیز بینی ها چه کور است
        دنبال راه صادق از کَج راه شومم
        کو مُرشدِ راه
        کو راه و کو چاه ؟
        مرشد برای ما همین بارانِ نابست
        چون راهبر بود از برای راهیابی
        بی او سَراب است
        نقشی اگر بینی همان نقشِ بر آب است
        بی او سراب است
         
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۳۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود خندانک
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۳:۰۷
        درود
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۹:۴۱
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        درد مارا شعرت
        مداواکرد
        شورعشق را در دل
        نجوا کرد
        خندانک خندانک خندانک
        ریحانه حجازی(ریحان)
        جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۵۲
        سلام و درود، زیبا و دلنشین خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0