سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        دو غزل : افسانه و مهمان

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ فروردين ۱۳۹۲ ۲۰:۰۳ شماره ثبت ۱۰۵۸۹
          بازدید : ۱۲۳۰   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

            سلام .  سال نو مبارک.
        باید ببخشیدم که به اندازه دو غزل وقتتان را میگیرم .  اولی افسانه نام دارد و دومی مهمان. سال خوبی داشته باشید.
         
        nullnullnullnull
         
        حقیقتی که افسانه شد.
         
        تو ای حقیقت مطلق، چرا فسانه شدی ؟
        چرا خَدنگِ غمِ عشق را نشانه شدی ؟
         
        چرا تمامِ کلامت، تُهی شده از عشق ؟
        کنون که جمع الفبای عاشقانه شدی.
         
        چرا نظر نکنی بی‌وفا، به ناظر خویش،
        کنون که منظرِ چشمانِ ناظرانه شدی.
         
        نشسته ای به لبانم به نابیِ یک شعر،
        خَمُش مباش که مقصودِ هر ترانه شدی.
         
        کجا شد آن شبِ وصلی که وعده می‌دادی ؟
        چه شد که یکسره پا تا به سر بهانه شدی.
         
        بیا که بی تو دگر جان به لب رسیده منم.
        بمان که در نظرم نقشِ جاودانه شدی.
         
        اگر زچشمِ تو خون میچکد زِ قلبِ من است.
        ببین چگونه قاتلِ یک قلبِ شاعرانه شدی.
         
        پاییز 1390
            
        مهمان
         
        مرا امروز مهمان کن، به یک دیدار، یک آغوش.
        به یک فریاد خواب آلو، به عریانی یک تن پوش.
         
        مرا امروز مهمان کن، به گیلاسی شراب سیب،
        به یک سیگار کوبایی،  که گاهی می‌شود خاموش.
         
        مرا امروز مهمان کن، به یک نسکافه یا یک چای،
        نشستن توی کافی شاپ، یکی مست و یکی مدهوش.
         
        مرا امروز مهمان کن، میان خلوتِ ساحل،
        دران عصرِ مِه آلود، آن خیال انگیزِ بازیگوش.
         
        مرا مهمان قلبت کن،  که نوروز است در قلبت.
        کمی شیرینی و شوخی، توصحبت کن، دهم من گوش.
         
        مرا مهمان رویا کن، از آنهایی که می بینی،
        پُر از آسیمه سَر آهو، پُر از آشفته دل خرگوش.
         
        مرا در چشم خود جا ده، که جاده سُوی چشم توست.
        تمام چشم ها جاشد، در آن چشم و درآن آغوش.
         
        تابستان 1390
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2