سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        ای برگ ژنده پوش

        شعری از

        وحید سلیمی بنی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۰:۱۱ شماره ثبت ۱۰۵۶۶۳
          بازدید : ۷۳۲   |    نظرات : ۴۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحید سلیمی بنی

        این آه و دود چیست هر آن چه بود نیست با داستان درد پر کن پیاله را
        از قاب خون درآ با آه و خون سرا از آن چه با تو کرد پر کن پیاله را
         
        افتاده ای چرا واداده ای چرا بنهاده ای چرا بی باده ای چرا
        خوشرنگ تر ز خون در وادی جنون برخیز و همچو مرد پر کن پیاله را
         
        آن مرد که رهاست خونش نه خونبهاست در بند شعله هاست جان از تنش جداست
        مرگ است راه او شاید گناه او ای زهرهرزگرد پر کن پیاله را
         
        صد سرو سوخته لب های دوخته بغضی سپوخته جان را فروخته
        ای برگ ژنده پوش از ریشه ات خروش با غنچه های زرد پر کن پیاله را
         
        فصل خزان رسید خون روی خون چکید در بیم تا امید با رشحه ای سپید
        فریاد سر کن و شب را سحر کن و در بامداد سرد پر کن پیاله را
         
        دامان سرخ کو دیوان سرخ کو دستان سرخ کو آبان سرخ کو
        سر در قفس مکن پا پیش و پس نکن در آخرین نبرد پر کن پیاله را
        ۹
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰

        سلام استاد ارجمند

        زیبا و قابل تامل و وسعت اندیش سرودید

        سلامت باشید و سرافراز
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۲۵
        سلام و عرض ادب بانو کوهواره عزیز و بزرگوار
        ممنونم از حضورتان
        موفق باشید سالم و تندرست
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۰۳
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        مبین مشکلات جامعه
        دستمریزاد خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۲۶
        سلام و عرض ادب جناب استکی عزیز
        سپاس از حضورتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۳
        درودها زیبا بود .
        خلاقانه بود.
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۴
        سپاسگزارم جناب خوشروی عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۵۹
        سلام بی کران خدمت جناب سلیمی

        عالی اندر عالی
        زیبا بود و خاص

        دوستدارتان

        با مهر خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        دوشنبه ۶ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        سلام و عرض ادب جناب هادی خان محمدی
        کم پیدایید
        احتمالا دوروبرتان خیلی شلوغه
        خوش باشید عزیز دل
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۰۳
        سلام ..... و اینجا فرصتی شد تا در مورد قافیه ی درونی حرف بزنم . البته این را نیز خدمت دوستان عرض کنم بسیاری از بحثها و تعاریف در صفحات مختلف انجام شده و اگر کسانی مشتاق خواندن باشند ، باید صفحات هر کاربری را تا به آخر مطالعه کنند و خودش دانشگاهی ست و کتابخانه ای بسیار بزرگ‌. بخصوص صفحات آن دسته از دوستان که تیک " شاعر درخواست نقد دارد " را فعال کردند . البته بنده بخش بزرگی از مطالبی که نوشته ام و یا برایم نوشته شده را در قالب دو پی دی اف جمع آوری کردم که باز اگر کسی طالب یادگیری ست چنانچه مراجعه کند به پیوی مانا ، دریغ نخواهم کرد .

        اما قافیه درونی چیست ؟

        جاه و جلال من تویی
        مکنت و مال من تویی
        آب زلال من تویی
        بی تو به سر نمی شود

        خمر من و خمار من
        باغ من و بهار من
        صبر من و قرار من
        بی تو به سه نمی شود


        در این شعر هر مصرع از چهار رکن " مفتعلن " تشکیل شده که سه رکن آن با هم مقفا هستند :

        در بیت اول : جلال / مال / زلال
        در بیت دوم : خمار / قرار / بهار


        یا اینجا :

        در رفتن جان از بدن
        گویند هر نوعی سخن
        من خود به چشم خویشتن
        دیدم که جانم می رود


        که علاوه بر قافیه ی بیرونی شعر ( جانم ) کلمات خویشتن / سخن و بدن قافیه های درونی را تشکیل می دهند .


        یا اینجا :

        دلبر که جان فرسود از او
        کام دلم نگشود از او
        نومید نتوان بود از او
        باشد که دلداری کند

        که در اینجا با توجه با کلیت غزل کلمه ی دلداری قافیه بیرونی است و کلمات فرسود / بود و نگشود ، قافیه های داخلی حساب می شود ...


        البته غیر از قافیه بیرونی و قافیه درونی ما قافیه ی کناری هم داریم مثلا :

        به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
        کز جهان ره و رسم سفر براندازم

        که دیار و زار درونی هستند ولی دیار و یار که جفت هم هستند قافیه کناری نامیده می شود . اما موضوع بحث ما در این نوشتار _ که توی صفحه ی وحید هم لم دادم و تازه با همه ی اصفهانی بودنش مجبوره چایی و شیرینی و میوه هم بیاره 😎 _ بحث قافیه های درونی ست ...
        در مورد برخی شعرهای مولوی ، ایشان هفت هشت قرن قبلا از نیما‌ چندبار ساختار سنتی قافیه را در شعر شکسته اند و غزلهایی دارند که برخلاف قانون به هیچ عنوان قافیه ی بیرونی ندارند و جالبتر اینکه مردم‌ هم با آنها موانست بیشتری دارند .
        یعنی آن حضرت ردیف هایی که به شکل یک جمله در هر بیت تکرار می شوند را نایب القافیه قرار دادند . ردیف هایی مثل :

        بی تو به سر نمی شود
        مستان سلامت می کنند
        آهسته که سرمستم
        چیزی بده درویش را

        مولانای جان برای سرپوش گذاشتن بر جای خالی قافیه از اوزان متحدالارکان و یا قافیه درونی استفاده کرده یا دو رکن آخر بیت رو کاملا به ردیف جمله ای اختصاص داده
        موسیقای طربناک این دسته از اشعار مولوی باعث شده هیچ کسی به شکستن دیوار قافیه در غزل معترض نشود ( پس جای خالی قافیه را می توان به شکل دیگر پر نمود و چرا جای خالی وزن از این استعداد برخوردار نباشد ؟ ) بهرحال رسالت قافیه در شعر ایجاد غناست . وقتی به شکل دیگر انجام گرفت چه حاجت به آن ؟ شعری از یک شاعر کورد زبان ( علی الفتی ) هم هست که به همین شیوه س و سر زبانها افتاد و استاد حسین صفامنش ( همونکه واسه تیتراژ نون خ می خوند ) آن را اجرا کرده به اسم ( ایمشو دی باید بایدنو = امشب باید برگردی ) که در نت بگردید و لذتش را ببرید

        حالا به شعر جناب وحیدخان سر بزنید ، دوباره بخوانید و جایگاه قافیه درونی را در آن پیدا نمایید ( ۳ نمره )


        مانا
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۲۸
        سلام بر مانا
        دیگه نمی گم جناب جمشیدی
        باور کن اصلا دیگه جناب جمشیدی صدات نمی کنم
        می گم مانا

        ممنونم که هستید و خوشحالم که هنوز هم پنجره های سبز به همت شما و دوستانتان باز است.

        امیدوارم که حالا حالاها باشید و بسرایید

        سپاسگزارم از زحمتی که کشیدید بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        حدیث عبدلی (یارا)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۰۷
        سلام استاد مانا من با همه عهد حجری بودنم با قافیه درونی کنار نیامدم و به نظرم این تکلفها شعر را از هدف اصلی که تعالی خیال است باز میدارد نظر شریف چیست
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۵۵
        در واقع خواستم بگویم قافیه میانی که درونی گفتم
        در واقع وزن و قافیه و صناعات و لطایف برای پرداخت و پیرایش و آرایش محتواست و هیچ کدام هدف نیست . مثلا سعدی وقتی قحطسال همدان را می بره دمشق بخاطر کمبود قافیه ، کلا هدفش زیبایی و خلق هنر نبوده بلکه تدریس و تنبیه مد نظرش بوده که اوجش اینجاست :
        من از بینوایی نیم روی زرد
        غم بینوایان رخم زرد کرد


        اما با شما توافق دارم که غرق شدن در لطایف و حیل ادبی و صنعت زدگی در شعر باعث دور شدن یا نابودی محتوا میشه ... مث شعرهای قاآنی
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۴۳
        ممنون از مانای مانا
        🌹🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۰:۳۷
        این آه و دود چیست هر آن چه بود نیست با داستان درد پر کن پیاله را
        از قاب خون درآ با آه و خون سرا از آن چه با تو کرد پر کن پیاله را

        افتاده ای چرا واداده ای چرا بنهاده ای چرا بی باده ای چرا
        خوشرنگ تر ز خون در وادی جنون برخیز و همچو مرد پر کن پیاله را

        آن مرد که رهاست خونش نه خونبهاست در بند شعله هاست جان از تنش جداست
        مرگ است راه او شاید گناه او ای زهرهرزگرد پر کن پیاله را

        صد سرو سوخته لب های دوخته بغضی سپوخته جان را فروخته
        ای برگ ژنده پوش از ریشه ات خروش با غنچه های زرد پر کن پیاله را

        فصل خزان رسید خون روی خون چکید در بیم تا امید با رشحه ای سپید
        فریاد سر کن و شب را سحر کن و در بامداد سرد پر کن پیاله را

        دامان سرخ کو دیوان سرخ کو دستان سرخ کو آبان سرخ کو
        سر در قفس مکن پا پیش و پس نکن در آخرین نبرد پر کن پیاله را
        (وحید سلیمی بنی)


        با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
        سلام
        هماره خواندن اشعار، بویژه نقدهای این قلم(وحید سلیمی بنی استاد عزیزم) را از واجبات دانسته و به همین خاطر، گشودن این سبز پنجره را هم ادای دین میدانم و هم به فال نیک می‌گیرم تا پس از مدتی مدید، تلمذ خود در محضر استادان محفل ناب را مگر دوباره آغاز کنم و به این بهانه محبت دوستان را تلافی.

        از آنجا که خالق این اثر، عنوانِ "آزاد" برای اثر خود برگزیده‌اند، بنده هم به تبع آن، بیتی از این غزل‌واره را (صرفا جهت شرح و آشنایی بیشتر برای خوانندگان عزیز) در قابی متفاوت می‌آورم:
        این آه و دود چیست
        هر آن چه بود نیست
        با داستان درد
        "پر کن پیاله را"

        از قاب خون درآ
        با آه و خون سرا
        از آن چه با تو کرد
        "پر کن پیاله را"
        به این فرم نوشتم چرا که سراینده‌ی ارجمند علاوه بر قافیه‌های اصلی یعنی:
        درد، کرد، مرد، زهر‌هرزگرد، زرد، سرد، نبرد
        در این "غزل‌واره" از قوافیِ میانی هم بهره جسته و به این شیوه بار موسیقایی اثر خود و لذت خواندن آن را برای خواننده چندین برابر ساخته و پرداخته‌اند.
        (از ترکیب زیبا و چشمگیر استعاره‌ی "زهر هرزگرد" غافل نشویم)
        وجود قوافی میانی در این اثر هر خواننده‌ی خوش‌ذوقی را راهنماست تا با سکوتهایی کوتاه و بالفعل، هر مصرع را در چهار میزانِ آهنگین بخواند؛
        این آه و دود چیست، (مستفعلن فَعل)
        هر آنچه بود نیست، (مستفعلن فَعل)
        با داستانِ درد، (مستفعلن فَعل)
        "پر کن پیاله را" (مستفعلن فَعل)
        به زعم کمین ساخت و پرداخت چون این اثری هوش و زکاوت بسیار می‌طلبد. یا به تعبیری، خالق چنین آثاری می‌بایست به رابطه‌ی بین کلام و موسیقی به خوبی آگاه باشد که مفهوم و محتوای کلام خود را چگونه و با چه لحنی منعقد کند تا نافذ و دلنشین افتد.
        تکرار متناوب یک میزانِ آهنگین - به شیوایی - مفهومِ هر بیت را به جانمایه‌ی کلامِ سراینده یا همان ردیف "پر کن پیاله را" می‌رساند.
        نکته‌ی حائز اهمیت برای علاقمندان علم عروض اینکه، اثر به شیوه‌ای خلق شده است که خالق آن در پایان برخی میزان‌ها از نُت یا هجای کشیده استفاده کرده است مانند:
        این آه و دود چیست
        هر آن چه بود نیست
        چیست و نیست هر دو هجای کشیده‌اند که اگر نت این میزان‌ها را روی خطوط حامل بیاوریم (تقطیع کنیم) یک هجای کوتاه اضافه داریم:
        این آه و دود چیست _ _ ل _ ل _ ل
        هر آن چه بود نیست _ _ ل _ ل _ ل
        در برخی میزان‌ها اما خبری از هجای کشیده نیست مانند:
        از قاب خون درآ _ _ ل _ ل _
        با آه و خون سرآ _ _ ل _ ل _
        اما چرا هنگام خوانش هیچ رخنه یا شکافی در آهنگ اثر حس نمی‌شود؟
        پر واضح است که سراینده به این امور اشراف کامل دارند و بخوبی میدانند که کجا و کِی مجاز به بهره‌گیری از این ترفندهای شاعرانه هستند.
        مع‌الوصف می‌توان این زیبا اثر را با توجه به عرایض کمین، به آهنگی دیگر خواند و لذت برد؛
        مفعولُ فاعلات/ مفعولُ فاعلات/ مفعولُ فاعلات/ مفعولُ فاعلات

        با احترام خندانک
        ابراهیم هداوند
        ۲۷ آذر ۱۴۰۰
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۲۹
        سلام و عرض ادب استاد هداوند عزیز

        عجب روز باشکوهی رقم خورد
        بارش برف شدید
        پهن شدن پتوی زمستان روی زمین
        و حضور شما بزرگوار با پنجره سبزی که افتخار است برای من.

        ممنونم از توضیحات کامل و جامعی که مرقوم فرمودید و امیدوارم آغاز دوباره حوضرتان را شاهد باشم.

        عزت زیاد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        حدیث عبدلی (یارا)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۳
        بر چنین شاعر گرانمایه درود

        جناب هداوند سپاس گزارم از نقد ارزنده ی شما به بهترین شکل بهره جوییدیم

        در پناه خداوند تندرست باشید

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۱۵
        سلام محضر استاد هداوند بس به انتظار نشستم و امروز آمدید. آمدی و خوش بمان
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۵۷
        سلام بر نفسم و نازنین رفیقم ابراهیم عزیز ... کجایی حضرت دوست نه پیدات بود اخوی ؟ نگتی دلوم سیت تنگا بو
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۴۷
        سلام و عرض ادب و ارادت محضر استاد والاقدر وارزشمندم
        بسیار بسیار بسیار خوشحالم ازحضور مجدد و گرم تان
        چقدر جای تان خالی ست .....
        چقدر دلتنگتان بودم
        سعادتی ست برای این کمترین که همچنان از قلم اساتید اعظمم بیاموزم ، دستتان درد نکند
        همچنان ارادتمندتان هستم💙🙏🌹
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۱۵
        درود استاد هداوند گرانقدر
        در کنار بهره بردن از شعر زیبای استاد سلیمی از نقد زیبا و پر محتوای شما مهربان استاد بهره مند شدیم
        باشد که بیاموزیم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا مرادی( مراد )
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۹:۳۰
        سلام
        سروده بدیع و زیبایی است
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۰
        سپاسگزارم جناب مرادی عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶
        درود بر شما
        حماسی و آهنگین و البته زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۰
        ممنونم جناب مزینانی عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۰۶
        سلام استاد عزیز و شریف و بزرگوارم
        بسیار بسیار شورانگیز و ارزشمند بود
        سایه ی تان بر سر اهل قلم مستدام
        🌹🌹🌹🌹🌹
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۱
        سلام ایمان جان
        سپاسگزارم که هستید
        جواب پرسشی رو که مطرح کرده بودید حتما امشب مستند براتون ارسال می کنم.

        خوش باشید و خرم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        فصل خزان رسید خون روی خون چکید در بیم تا امید با رشحه ای سپید
        فریاد سر کن و شب را سحر کن و در بامداد سرد پر کن پیاله را

        دامان سرخ کو دیوان سرخ کو دستان سرخ کو آبان سرخ کو
        سر در قفس مکن پا پیش و پس نکن در آخرین نبرد پر کن پیاله را




        سلام و عرض ادب و احترام
        جناب سلیمی گرانمهر
        سروده ای بسیار زیبا از قلم توانمندتان خواندم
        خیلی لذت بردم
        دست مریزاد

        قلم تان نویسا
        و شاعرانگی هایتان مستدام


        🌻
        🌼
        🌻
        🌼
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۲
        سلام و عرض ادب بانو عبدلی عزیز

        ممنونم از حضور پرمهرتان
        و خوشحالم از انتخابی که کردید


        راستی " دامان سرخ " کو؟

        ارادتمندم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        حدیث عبدلی (یارا)
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۳۶
        با سلام

        __________________________
        دامان سرخ همین کلمات است که چنگ در آن آویخته ایم...
        __________________________


        با احترام
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۲۸
        ای آخرین امید دل بی رمق ، بیا
        تفسیر (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) ، بیا

        چشم انتظار جمعه و این هفته ام گذشت
        خیر البشر ، امام زمان ، مرد حق، بیا


        اللهم عجل لولیک الفرج
        لعنت الله علی‌ قوم الظالمین
        #ایمان_اسماعیلی_راجی
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۵۱
        سلام بر سلیمی عزیز
        دلم برای اشعارتان تنگ بود و خوشحالم بعد از مدتها شعری از شما بخوانم
        حماسی و شورانگیز و باشکوه خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۲
        سلام بر مازیار عزیز

        خوشحالم که از دلتنگی درآمدی عزیز دل برادر

        خوش باشی و خرم و مثل همیشه تند و تیز
        خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۰۱
        درود بر شما
        قافیه های میانی مصرع ها باعث خوش آهنگ تر شدن اثر شده است و لذت خواندن رو افزون کرده
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۳
        عرض ادب مریم بانوی عزیز

        سپاسگزارم که نظرتون رو اعلام کردید

        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۵۷
        بر می گردم .... خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۴
        یه بنده خدایی می گفت

        برگرد
        برگرد

        پشیمون می شی برگرد

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۱۲:۵۲
        درود به شما جناب سلیمی بنی

        از ذوق و مهارت که بگذریم. وقتی به آهنگ والای سراینده بیندیشیم، به نظرم به اندازه کافی برانگیزاننده نیست. به عبارتی، در جایگاه مصرف‌کننده، من دوست دارم وقتی که گلوله‌های ساچمه‌ای به وزنم اضافه شده و بواسطه‌ی لایه‌ای از خون ابروی شکافته همه‌جا را سرخ می‌بینم، با سرود اهورایی‌تری به خلسه بروم.
        (ویرایش)
        یا به شکل دیگری، به نظرم این سروده، کمتر برای برانگیزش پیش از پیروزی و بیشتر مناسب جشن گرفتن پیروزی و یادبود پیروزی است، در این زمینه به نظرم خیلی خوب است.
        با سپاس از شما و استاد ابراهیم هداوند.
        (ویرایش-)
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        دوشنبه ۶ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        سلام و عرض ادب جناب خواجه زاده عزیز
        ممنونم به خاطر حضور و ابراز نظرتان
        خوش باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۱۸
        درود استاد سلیمی بنی گرانقدر
        هر از گاهی مزین میشود چشممان به شعری فاخر از شما و در دامن اشعارتان از نقدهای سازنده ی استادان بهره مند میشویم
        قالب شعر نو و جالب بود و توضیحات استاد هداوند باعث شد دقیق تر این شعر را مطالعه کنم و محتوای شعر که جای خود دارد که چقدر با ارزش و زیباست
        در کل عالی خندانک خندانک خندانک خندانک
        باشید و بسرایید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی
        وحید سلیمی بنی
        دوشنبه ۶ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۴۷
        بانو شعله عزیز
        درود بر شما
        و سپاس از حضورتان
        روزگارتون خوش بانو
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۴۷
        👏👏👏🌷🌷🌷
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0